رد پای احساس ...

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خالي شده ‌ست از تو دوباره هواي من
اين شعر مي‌رود بشود انتهاي من

چيزي نمانده است از اين من ، نمي‌شود
چيزي نمي‌رسد به تو از دست‌هاي من

امشب برام از تهِ دل گريه كن ولي
بعدش بخند مثل هميشه به جاي من

اصلاً مرا دوباره بپوسان و گل بكن
در من بريز طرح خودت را خداي من

حالا مرا رها كن و دست مرا نگير
پرواز را ببخش به اين بال‌هاي من

 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
در من نه انتظار و نه امیدی
امید بازگشت تو بی حاصل
من از تو بی نیاز تر از مردگان گور
دیگر مبخش بر من احساس دوست داشتن جاودانه را
 
  • Like
واکنش ها: noom

لاوي

عضو جدید
آه ... اين منم پيچيده و انبوه و سخت
چيزي شبيه ريشه سبز يك درخت...
اكنون تهي دست و بي مايه ام..
زيراكه بي بر و بي سايه ام..
 

amir ut

عضو جدید
زیبایی ام
به پای دختران این شهر نمی رسد
دستانم به تو...
 

لاوي

عضو جدید
آه ... اين منم پيچيده و انبوه و سخت
چيزي شبيه ريشه سبز يك درخت...
اكنون تهي دست و بي مايه ام..
زيراكه بي بر و بي سايه ام..
از تو... گفتن ...از تو خوندن
واسه من مثل مناجاته..
گم شدن در بي نهايت گفته آن پير خراباته...

حافظ (عليه الرحمه):
فتواي پير مغان دارم و قوليست قديم..
كه حرام است مي آنجا كه نه يار است نديم
چاك خواهم زدن اين دلق ريايي چه كنم
روح را صحبت ناجنس عذابيست اليم.
:gol::gol:
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ کس از جنس ما نبود.

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]این چنین که هستم.... که هستی![/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]نمی گویم صمیمی، نمی گویم خوب، نمی گویم پاک...... نمی گویم![/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ولی به خدا قسم،[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] قسم به نان و نمک،[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] به شرم تو،[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] به چشم های قشنگ تو،[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] اندازه ی هرچه دل تنهایی ات بخواهد، [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] با همه ی وجود [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] و با هرچه عشق و عشق دوستت دارم!!![/FONT]
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن روز ها
صدای تو در گوشم می پیچید
و خوابم می کرد
این شب ها
صدای تو در دلم می پیچد
و بیدارم می کند.
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر تنهاترین تنهاها شوم،
باز تو هستی!
آری تو که از پدر و مادر بر من مهربان تری!
ای عزیز ماندنی!
ای ناب سخت یاب!
تو یگانه شاهد شریفی بر لحظه لحظه های رنج من!
ای خوب خواستنی!
اکنون دستان دردمند و نیازمند خویش را بر آستان نیلوفرینت می گشاییم،
و از تو،
برای همسایه مان که نان ما را ربود،
نان!
برای یارانی که دل ما را شکستند،
مهربانی!
برای عزیزانی که روح ما را آزردند
بخشش!
و برای خویشتن خویش،
آگاهی،
عشق و عشق و عشق
می طلبیم!
آمین!


به یاد دکتر شریعتی
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر می دانی در این جهان
کسی هست که

با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند

وصدای قلبت

آبرویت را به تاراج مي برد

مهم نیست که او مال تو باشد...

مهم این است که :

فقط باشد...

زندگی کند...

لذت ببرد
ونفس بکشد
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

هرگز برایت از دوست داشتنم حرفی نخواهم زد.
از جرقه های محبتی که هر لحظه بر دلم می زنی،
از گرمای کلامی که وقت گفتنت در دل خود احساس می کنم.
هرگز
هرگز برایت نخواهم گفت
از آن سیب سرخ پنهانی که به سویت دراز کرده ام
و از آن دستی که.....
هرگز برایت نخواهم گفت
شاید تو خود روزی بخوانی دوست داشتنم را
از دلتنگ شدنم
از انتظارم
از سکوتم
از بی کلام شدنم
شاید تو روزی همه چیز را بیابی
در سطر سطر نوشته هایم
و در تک تک لحظه هایم
شاید روزی میان تمام بی تفاوتی هایم
دریابی معنای عمیق « دوست داشتن بی آنکه دوست بداند » را!
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به دیدارم بیا هر شب [/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند [/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] دلم تنگ است[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بیا ای روشن[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ای روشن تر از لبخند[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها[/FONT]
دلم تنگ است
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بیا بنگر چه غمگین و غریبانه[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در این ایوان سر پوشیده و این تالاب مالامال[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بیا ای همگناه من در این برزخ[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بهشتم نیز و هم دوزخ[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] به دیدارم بیا ای همگناه ای مهربان[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] که اینان زود می پوشند رو در خوابهای بیگناهی ها[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و من می مانم و بیداد بی خوابی[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در این ایوان سر پوشیده متروک[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] شب افتاده ست و در تالاب من دیریست[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها پرستو ها[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بیا امشب که بس تاریک و تنهایم[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بیا ای روشنی اما بپوشان روی [/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] که می ترسم ترا خورشید پندارند[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و می ترسم از خواب برخیزند[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و می ترسم که چشم از خواب بردارند[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] نمی خواهم ببیند هیچکس ما را[/FONT]
نمی خواهم بداند هیچکس ما را
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و نیلوفر که سر بر می کشد از آب[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] پرستو ها که با پرواز وبا آواز[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و ما هیها که با آن رقص غوغایی[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] نمی خواهم بفهمانند بیدارند[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] شب افتاده است و من تنها و تاریکم[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] و در ایوان و در تالاب من دیریست در خوابند[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] پرستو ها و ماهیها و آن نیلوفر آبی[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بیا ای مهربان با من![/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بیا ای یاد مهتابی[/FONT]
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
احساس
من اکنون احساس می کنم ،
بر تل خاکستری از همه آتش ها و امیدها و خواستن هایم ،
تنها مانده ام .
و گرداگرد زمین خلوت را می نگرم.
و اعماق آسمان ساکت را می نگرم.
و خود را می نگرم
و در این نگریستن های همه دردناک و همه تلخ ،
این سوال همواره در پیش نظرم پدیدار است .
و هر لحظه صریح تر و کوبنده تر
که تو این جا چه می کنی ؟
امروز به خودم گفتم :
من احساس می کنم ،
که نشسته ام زمان را می نگرم که می گذرد.
همین و همین دكتر شريعتي
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بيا تا برايت بگويم
چه اندازه تنهايي من بزرگ است
و تنهايي من
شبيخون حجم تو را پييش بيني نمي كرد
و خاصيت عشق، اين است...
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هي فلاني!
زندگي شايد همين باشد:
يك فريب ساده و كوچك.
آنهم از دست عزيزي كه تو دنيا را، جز براي او و جز با او نميخواهي.
من گمانم زندگي بايد همين باشد.

اخوان ثالث
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سحر اي شمع بر بالين من
امشب از بهر خدا بيدار باش
سايه غم ناگهان بر دل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش
کام اميدم بخون آغشته شد
تيرهاي غم چنان بر دل نشست
کاندرين درياي مست زندگي
کشتي اميد من بر گل نشست
آه ، اي ياران به فريادم رسيد
ورنه مرگ امشب به فريادم رسد
ترسم آن شيرين تر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم ، رسد
گريه و فرياد بس کن شمع من
بر دل ريشم نمک، ديگر مپاش
قصه بيتابي دل پيش من
بيش از اين ديگر مگو خاموش باش
جز تو ام اي مونس شب هاي تار
در جهان ، ديگر مرا ياري نماند
زآن همه ياران بجز ديدار مرگ
با کسي اميد ديداري نماند
همدم من، مونس من، شمع من
جز توام در اين جهان غمخوار کو؟
وندرين صحراي وحشت زاي مرگ
واي بر من ، واي بر من،يار کو؟
اندرين زندان ، امشب شمع من
دست خواهم شستن ازاين زندگي
تا که فردا همچو شيران بشکنند
ملتم زنجير هاي بندگي ! دکتر شریعتی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من از اینجا خواهم رفت

پروانه ای که با شب می رفت ،

[FONT=times new roman, times, serif]این فال را برای دلم دیده است .....[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]من خیلی وقت است که با شب می روم ؛ می روم آنطرف ٍ دنیا ، رویای تو را ببینم ....[/FONT]
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرا با چشم گریان آفریدند

تو را با لعل خندان آفریدند


جهان را تیره‌رو ایجاد کردند

تو را خورشید تابان آفریدند


خطت را عین ظلمت خلق کردند

لبت را آب حیوان آفریدند


خم موی تو را دیدند بر روی

قرین کفر و ایمان آفریدند


پریشان زلف تو تا جمع گردید

دل جمعی پریشان آفریدند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هيچ و باد . . .



هيچ و باد است جهان؟
گفتي و باور كردي!؟
كاش، يك روز، به اندازه «هيچ»
غم بيهوده نمي‌خوردي!

كاش، يك لحظه، به سرمستي باد
شاد و آزاد به سر مي‌بردي!
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
مصدق

مصدق

آواز مهرباني تو با من
در كوچه باغهاي محبت
مثل شكوفه هاي سپيد سيب
ايثار سادگي است
افسوس آيا چه كس تو را
از مهربان شدن با من
مايوس مي كند؟
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی دلگیرم از خود
واژه ها سخت تمکین می کنند
وقتی دلتنگم از تو
هر سطر چرت می شود
وقتی می رسم به عشق
دستهایم مجاب نمی شوند
پاهایم تردید را قدم می زنند
حسهایم اینجا را
دوست نمی دارند
وخودم... ترا
آنی نیستم
که آرزو داشتم
حسهایم را کسی
دزدیده
کاش میشد فهمید
در کدام شب
به بیراهه رفتم
چراغی که افروختی
تمام روزهایم را تیره ساخت
آهای
کسی از اهالی سبز کوچه باغ
اینجا نیست
کسی که مرا برگرداند
به روزهای تنهائی
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد ...
 

ehsantomcat

عضو جدید
سلام ، حالم خیلی بده ، مغزم دیگه کار نمیکنه
رفتم دکتر ، میگه ۲ راه بیشتر نداری
یا ICU
یا
I SEE YOU !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فاضل نظری

فاضل نظری

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق!

قایقی در طلب موج به دریا پیوست

باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق

شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می‌توان سوخت اگر امر بفرماید عشق

پیله‌ی رنج من ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت! به پروانه نمی‌آید عشق!
 

مهدی 108

عضو جدید
ساقي به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پياله عکس رخ يار ديده‌ايم
اي بي‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما

چندان بود کرشمه و ناز سهي قدان
کايد به جلوه سرو صنوبرخرام ما

اي باد اگر به گلشن احباب بگذري
زنهار عرضه ده بر جانان پيام ما

گو نام ما ز ياد به عمدا چه مي‌بري
خود آيد آن که ياد نياري ز نام ما

مستي به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده‌اند به مستي زمام ما
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت

آمدی کاتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت

ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت

من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت

عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت

یا رسول الله ستون صبر را
استن حنانه کردی عاقبت

شمع عالم بود لطف چاره‌گر
شمع را پروانه کردی عاقبت

یک سرم این سوست یک سر سوی تو
دو سرم چون شانه کردی عاقبت

دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دردانه کردی عاقبت

دانه‌ای را باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت

ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت

کاسه‌ی سر از تو پر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت

جان جان‌داران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت

شمس تبریزی که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت
 

مهدی 108

عضو جدید
خوشتر از دوران عشق ايام نيست
بامداد عاشقان را شام نيست

مطربان رفتند و صوفي در سماع
عشق را آغاز هست انجام نيست

کام هر جوينده‌اي را آخريست
عارفان را منتهاي کام نيست

از هزاران در يکي گيرد سماع
زانکه هر کس محرم پيغام نيست

آشنايان ره بدين معني برند
در سراي خاص، بار عام نيست

تا نسوزد برنيايد بوي عود
پخته داند کاين سخن با خام نيست

هر کسي را نام معشوقي که هست
مي‌برد، معشوق ما را نام نيست

سرو را با جمله زيبايي که هست
پيش اندام تو هيچ اندام نيست

مستي از من پرس و شور عاشقي
و آن کجا داند که درد آشام نيست

باد صبح و خاک شيراز آتشيست
هر که را در وي گرفت آرام نيست

خواب بي‌هنگامت از ره مي‌برد
ورنه بانگ صبح بي هنگام نيست

سعديا چون بت شکستي خود مباش
خود پرستي کمتر از اصنام نيست




 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حسین منزوی

حسین منزوی

دشت بی‌حاصل

عقیم دشت بی‌حاصل دلم وای
نسیم دره‌ی باطل دلم وای

خراب خسته‌ی از پا نشسته
دلم وا دل، دلم وا دل، دلم وای

دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
گریبان غمت را می‌زند چنگ

صبوری کو که چون دیوانه مردم
بکوبم چون سبویش بر سر سنگ

دلم خون و دلم خون و دلم خون
از این دنیای دون، دنیای وارون

کمک کن تا زنیم از مکمن عشق
به اردوی غم عالم شبیخون
 
  • Like
واکنش ها: noom

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو مالک تمام احساسم هستی
تمام عشقم
تمام احساس ناب دست خورده ام
که حاضر نیستم،
حتی ذره ای از آنرا
با هیچکس تقسیم کنم
با هیچکس
جز تو.
نه،
احساسم را با تو تقسیم نمیکنم
بلکه
آنرا به تو تقدیم میکنم
تمام احساسم را
تمام عشقم را



 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا