// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدم به خواب دوش که ماهی بر آمدی
کر عکس روی او شب هجران سرآمدی
تعبـیر رفـت یـار سـفر کـرده می رسـد
ای کـاش هر چه زودتر از در درآمدی
 

ghisoo_tala

عضو جدید
گفتم: ای پیر جهاندیده بگو ..
از چه تا گشته، بدینسان کمرت؟!
مادرت زاد، باینصورت زشت؟ ..
یا که ارثی است ترا، از پدرت؟!
ناله سرداد: که فرزند .. مپرس
سرگذشت من افسانه پرست ..
آسمان داند و دستم، که چسان
کمرم تا شد و تا خورده شکست
هر چه بد دیدم از این نظم خراب
همه از دیده ی قسمت دیدم ..
فقر و بدبختی خود، در همه حال
با ترازوی فلک سنجیدم!
تن من یخ زده در قبر سکوت!
دلم آتش زده از سوزش تب!
همه شب تا به سحر لخت و ملول
آسمان بود و من و دست طلب!
عاقبت در خم یک عمر تباه
واقعیات، بمن لج کردند ..
تا ره چاره بجویم ز زمین
کمرم را به زمین کج کردند!
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
به مژگان سيه کردی هزاران رخنه در دينم
بيا کز چشم بيمارت هزاران درد برچينم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ماه من ..
آن روز با تو بودم ..
امروز بی تو ..

آن روز که با تو بودم ..

بی تو بودم ..
امروز که بی توام ..
با تو .. .
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها بود سازم ، دمساز و همرازم
نه همزباني نه بخت سازگاري نه دلستاني ، نه يار غمگساري
نه دلفريبي نه مهي

ز درد هجران ، رسيده بر لبم جان
چرا تو اي شب ! نمي رسي به پايان ؟
چرا چو بختم سيهي ؟

بي خبر ز حال مايي ، اي اميد جان کجايي ؟
آتش غمِ نهانم ، مي زند شرر به جانم
اي بهار جاودانم

در اي شبِ تنهايي ام ، با اين همه شيدايي ام
تنها بود سازم ، دمساز و همرازم
در انتظار تو دگر ، رسد چه شب ها به سحر
کشيده اي گرچه پا ز برم ، نمي روي هرگز از نظرم
به يادِ توشب ها تا به سحر ، به ماه بزم آرا مي نگرم
نواي سازِ من شبانه ، طنين و بانگ اين ترانه
ز سوز من بود نشانه...
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دايره ي قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي





 

ghisoo_tala

عضو جدید
هر قلب که هر لحظه دو صد عشق بگیرد !
بگذار چنین قلب ز اندوه بمیرد !
بی عشق و محبت نتوان زیست و لیکن !
یک دل نتواند دو محبت بپذیرد :gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی دفتری از خاطره هاست!
خاطراتی شیرین خاطراتی مغشوش
خاطراتی که ز تلخی رگ جان می گسلد
ما ز اقلیمی پاک که بهشتش نامند
به چنین رهگذری آمده ایم

 

ghisoo_tala

عضو جدید
<شعاری برای زیستن>
حرمت اعتبار خودرا هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران مشکن
که ما هر یک یگانه ایم
موجودی بی نظیر و بی تشابه .
و آرمان های خویش را به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو می دانی که "بهترین" در زندگانیت چگونه معنا می شود
از کنار آنچه باقلب تو نزدیک است
آسان مگذر
بر آنها چنگ در انداز ، آنچنانکه بر زندگی خویش
که بی حضور آنان ، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد.
با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده
زندگی را مگذار که از لابلای انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود.
هر روز همان روز را زندگی کن و بدینسان تمامی عمر را به کمال زیسته ای
و هرگز امید را از کف مده آنگاه که چیز دیگری برای دادن در کف داری.
همه چیز در آن لحظه ای به پایان می رسد که قدم های تو باز می ایستد
و هراسی به خود راه مده از پذیرفتن این حقیقت که هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد.
تنها پیوند میان ما خط نازک همین فاصله است
برخیز و بی هراس خطر کن ، درهرفرصتی بیاویز
وهم بدین سان است که به مفهوم "شجاعت" دست خواهی یافت.
آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش رانده ای
عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری سرشارتر شود
و هرگاه که آن راتنگ در مشت گیری آسانتر از کف رود
پروازش ده تا پایدار بماند
رؤیاهایت را فرومگذار که بی آنان زندگانی را امیدی نیست
و بی امید زندگی را آهنگی نباشد
از روزهایت شتابان گذر مکن
که در التهاب این شتاب نه تنها نقطه ی سرآغاز خویش
که حتی سرمنزل مقصود را گم کنی
زندگی مسابقه نیست ، زندگی یک سفر است
و تو آن مسافری باش که در هرگامش
ترنم خوش لحظه ها جاری است.
"نانسی سیمس"
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدم به خواب دوش که ماهی بر آمدی
کر عکس روی او شب هجران سرآمدی
تعبـیر رفـت یـار سـفر کـرده می رسـد
ای کـاش هر چه زودتر از در درآمدی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر به رنگ عقيقی شد اشک من چه عجب
که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقيق
 

ghisoo_tala

عضو جدید
آن کس که بداند و بداند که بداند:gol: اسب طرب از گنبد گردون بجهاند


وآن کس که نداند و بداند که نداند:gol: هم خویشتن از ننگ جهالت برهاند


وآن کس که نداند و نداند که نداند :gol:در جهل مرکب ابدالدهر بماند
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشقان زمره ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابروی دوست کی شود دست کش خيال من
کس نزده‌ست از اين کمان تير مراد بر هدف
 

ghisoo_tala

عضو جدید
راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی ، هرکه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی ، عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب صحبت غنيمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمانی کو که تو را ببینم
دهانی که تو را بخوانم
گوشی که تو را بشنوم
بارانم
می بارم
کورمال
کورمال
در کنارت
<ش.لنگرودی>
 

ghisoo_tala

عضو جدید
یک روز رسد غمی به اندازه کوه :gol: یک روز رسد نشاطی به اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است: :gol: در سایه کوه باید از دشت گذشت
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آهوان را هر نفس از تيرها فريادها است
ليك صحرا پر ز بانك خندة صيّادها است
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تمنا کردم
که تو با من باشی
تو به من گفتی
ـ هرگز ، هرگز
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصه ی این
هرگز کشت!

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بی‌غشم
 

amin 1991

عضو جدید
دیر گاهی است که در این تنهاییhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
رنگ خاموشی در طرح لب استhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
بانگی از دور مرا می خواندhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
لیک پاهایم در قیر شب استhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
رخنه ای نیست در این تاریکیhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
در و دیوار به هم پیوسته http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
سایه ای لغزد اگر روی زمین http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
نقش وهمی است ز بندی رستهhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
نفس آدم ها http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
سر بسر افسرده استhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
روزگاری است در این گوشه ی پژمرده هواhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
هر نشاطی مرده استhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
دست جادویی شب http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
در به روی من و غم می بنددhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
می کنم هر چه تلاشhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
او به من می خنددhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
نقش هایی که کشیدم در روزhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
شب ز راه آمد و با دود اندودhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
طرح هایی که فکندم در شبhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
رو زپیدا شد و با پنبه زدودhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
دیر گاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است
جنبشی نیست در این خاموشی
دست ها پاها در قیر شب است.
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
به زیر پیکره ها عشق نیست
نیست عشق به زیر چشم بلور صاف
عشق در گوشت چشمان دریده از تشنگی است
به کلبه حقیر که ستیزد با سیل.
<فدریکو گارسیا لورکا>
 

ghisoo_tala

عضو جدید
الا یاران سه نوع اند اربدانی
زبانی اند ونانی اند وجانی
به نانی نان بده از در برانش
مدارا کن تو با یار زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا می توانی
 

Similar threads

بالا