آتایا رو هم تعلیق کردن . . .!

hosein_t

عضو جدید
اعصابم داغون بود گفتم این تاپیک رو به عنوان درد و دل بزنم . . .

راستش تو دانشگاهمون دوتا نشریه ی دائمی وجود داره . . .

1- نشریه ی تندرو و سبز کوب تب که مربوط میشه به برادران بسیجی و آغا پرست . . .

2- نشریه ی متعادل و گاها انتقادی آتایا که مربوط میشه به ما . . .

لازم به ذکره که هزینه های نشریه ی تب به طور کامل توسط دانشگاه داده میشه و اونا اجازه دارن هرجا که دلشون خواست شروع به پخش نشریه کنن . .. ولی فقط 30% هزینه های نشریه ی آتایا با کلی محدودیت توسط دانشگاه تامین میشه . . .

امروز تو دومین شماره از نشریمون به دلیل وجود چندتا سوال ، دستور جمع کردن نشریمون رو دادن . . .

سوالامونم این بود :

1- چرا آبیاری چمن های دانشگاه در روز و حوالی ظهر که بیشتر دختر و پسرا برای نشستن و جلسه های عمومی اونجا حمع میشن ، انجام میشه و امکان این کار رو از بچه ها میگیره!؟ مگه نباید آبیاری چمن غروب وقتی آفتاب کم شد انجام شه!؟؟ مگه قبلا اینطور نبود!؟؟؟

2- چرا دیگه نمیشه از داخل سایت دانشگاه توسط Wireless به اینترنت وصل شد!؟

3- این تیغه چیه وسط کتاب خونه!؟؟ چرا محیط دانشگاه از کتاب خونه با این تیغه دیگه دیده نمیشه . . ؟؟؟

4-چرا بعضی از کاندید های بعضی از کانون ها رو رد صلاحیت کردن و دلیل این رد صلاحیت اعلام نشد!؟؟

5-و سوال مهم : چرا نشریه ی تب باید در جلوی ساختمون برق که دوربین مدار بسته وجود نداره توزیع شه و نشریه ی آتایا در هوای آزاد و جایی که n تا دوربین کنترلش میکنن!؟؟؟


 

ترمه جون

عضو جدید
حسین جون ببخشید که بی ربط میگم اما نمیخواستم تاپیک بزنم.حالا که این همه چرا رو مطرح کردید میخوام چن تا چرا بگم.
پدرم با افتخار درجه هاشو از دست محمدرضا پهلوی گرفت.ایشون لیسانس مدیریت علوم استرانژیک نظامی را از دانشکده ی افسری گرفتن.
حالا که نظام عوض شده ما بدبختا وقتی مریض میشیم باید بریم بقیه الله اعظم یا بیمارستان نیرو.
خلاصه:
امروز مجبور شدم مام را ببرم بیمارستان.وارد بیمارستان که شدم رفتم داخل که ویلچر بگیرم که مام را بتونم ببرم داخل.
اما یه خواهر اونجا اجازه نداد برم تو چون چادر نداشتم.هر چی گفتم خانم مادرمو ببرم داخل فرار که نمیکنم میام چادر گیر میارم خب!
گفت نه نمیشه.
یه بنده خدایی مام را برد داخل گفت برو چادر بگیر بیا زود.
من چون به آفتاب حساسیت دارم همیشه دستکش دستمه.خواهر فرمودن دستکشاتو در بیار.
منو میگی:eek:
دستکشمو در آوردم گفت : چه ناخن های بلندی!چه لاکیم زدی!
بعد پنبه ی آستونی داد گفت: لاکاتو پاک کن برو تو.منو میگی:exclaim:
بهش گفتم وا مگه اومدم امامزاده؟من مکه هم گرفتم از این خبرا نبود.مامِ من اون تو افتاده هیچکی به دادش نمیرسه شما چه چیزایی میخوای از من؟
حیف که مام کسی جز من همراهش نبود اون لحظه وگرنه میدونستم چیکارت کنم.

نتیجه این که :
لطفا قبل از رفتن به بیمارستان
1. آرایش نکنید.
2.لاک نزنید.
3.ناخن هایتان را بگیرید.
4.چادر با خود ببرید.
 

   

عضو جدید
حسین جون ببخشید که بی ربط میگم اما نمیخواستم تاپیک بزنم.حالا که این همه چرا رو مطرح کردید میخوام چن تا چرا بگم.
پدرم با افتخار درجه هاشو از دست محمدرضا پهلوی گرفت.ایشون لیسانس مدیریت علوم استرانژیک نظامی را از دانشکده ی افسری گرفتن.
حالا که نظام عوض شده ما بدبختا وقتی مریض میشیم باید بریم بقیه الله اعظم یا بیمارستان نیرو.
خلاصه:
امروز مجبور شدم مام را ببرم بیمارستان.وارد بیمارستان که شدم رفتم داخل که ویلچر بگیرم که مام را بتونم ببرم داخل.
اما یه خواهر اونجا اجازه نداد برم تو چون چادر نداشتم.هر چی گفتم خانم مادرمو ببرم داخل فرار که نمیکنم میام چادر گیر میارم خب!
گفت نه نمیشه.
یه بنده خدایی مام را برد داخل گفت برو چادر بگیر بیا زود.
من چون به آفتاب حساسیت دارم همیشه دستکش دستمه.خواهر فرمودن دستکشاتو در بیار.
منو میگی:eek:
دستکشمو در آوردم گفت : چه ناخن های بلندی!چه لاکیم زدی!
بعد پنبه ی آستونی داد گفت: لاکاتو پاک کن برو تو.منو میگی:exclaim:
بهش گفتم وا مگه اومدم امامزاده؟من مکه هم گرفتم از این خبرا نبود.مامِ من اون تو افتاده هیچکی به دادش نمیرسه شما چه چیزایی میخوای از من؟
حیف که مام کسی جز من همراهش نبود اون لحظه وگرنه میدونستم چیکارت کنم.

نتیجه این که :
لطفا قبل از رفتن به بیمارستان
1. آرایش نکنید.
2.لاک نزنید.
3.ناخن هایتان را بگیرید.
4.چادر با خود ببرید.
:w24::wallbash:
 

jessica

عضو جدید
يعني اينجوريه!!!!!!!:surprised::surprised:
اما من تا حالا همچين برخوردي نديدم!!!!!!!
 

hosein_t

عضو جدید
يعني اينجوريه!!!!!!!:surprised::surprised:
اما من تا حالا همچين برخوردي نديدم!!!!!!!
آره همینجوریه . . .!
موضوع به درد اومدن قلب آغا در مورد حجابه . . .! کم موضوعی نیست . . .!

ضمنا : فک کنم تازه واردی . . .! اگه هستی زیاد اینجا نیا چون رفتن از اینجا به راحتی اومدنش نیست . . . .!
 

jessica

عضو جدید
آره همینجوریه . . .!
موضوع به درد اومدن قلب آغا در مورد حجابه . . .! کم موضوعی نیست . . .!

ضمنا : فک کنم تازه واردی . . .! اگه هستی زیاد اینجا نیا چون رفتن از اینجا به راحتی اومدنش نیست . . . .!
:child::child::child::child:
 

eder

عضو جدید
کاربر ممتاز
حسین جون ببخشید که بی ربط میگم اما نمیخواستم تاپیک بزنم.حالا که این همه چرا رو مطرح کردید میخوام چن تا چرا بگم.
پدرم با افتخار درجه هاشو از دست محمدرضا پهلوی گرفت.ایشون لیسانس مدیریت علوم استرانژیک نظامی را از دانشکده ی افسری گرفتن.
حالا که نظام عوض شده ما بدبختا وقتی مریض میشیم باید بریم بقیه الله اعظم یا بیمارستان نیرو.
خلاصه:
امروز مجبور شدم مام را ببرم بیمارستان.وارد بیمارستان که شدم رفتم داخل که ویلچر بگیرم که مام را بتونم ببرم داخل.
اما یه خواهر اونجا اجازه نداد برم تو چون چادر نداشتم.هر چی گفتم خانم مادرمو ببرم داخل فرار که نمیکنم میام چادر گیر میارم خب!
گفت نه نمیشه.
یه بنده خدایی مام را برد داخل گفت برو چادر بگیر بیا زود.
من چون به آفتاب حساسیت دارم همیشه دستکش دستمه.خواهر فرمودن دستکشاتو در بیار.
منو میگی:eek:
دستکشمو در آوردم گفت : چه ناخن های بلندی!چه لاکیم زدی!
بعد پنبه ی آستونی داد گفت: لاکاتو پاک کن برو تو.منو میگی:exclaim:
بهش گفتم وا مگه اومدم امامزاده؟من مکه هم گرفتم از این خبرا نبود.مامِ من اون تو افتاده هیچکی به دادش نمیرسه شما چه چیزایی میخوای از من؟
حیف که مام کسی جز من همراهش نبود اون لحظه وگرنه میدونستم چیکارت کنم.

نتیجه این که :
لطفا قبل از رفتن به بیمارستان
1. آرایش نکنید.
2.لاک نزنید.
3.ناخن هایتان را بگیرید.
4.چادر با خود ببرید.


چند روز پیش هم به مادر من گیر دادن......

گفتن پاچه ی شلوارت رو بزن بالا ببیینم جوراب داری یا نه !؟؟؟:surprised::surprised:



.
 

ترمه جون

عضو جدید
چند روز پیش هم به مادر من گیر دادن......

گفتن پاچه ی شلوارت رو بزن بالا ببیینم جوراب داری یا نه !؟؟؟:surprised::surprised:


.


خبر موثق دارم که قراره همه ی زنهایی که تو مکان های دولتی کار میکنن آرایش های دایمیشونو پاک کنن.
چه گیری کردیم ها!
 
  • Like
واکنش ها: eder

ooraman

عضو جدید
کاربر ممتاز
بالا