. خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسيدن آدرس نبود
2
خدا مي دونست يه روزی آدم نياز داره يک کسی کنترل تلويزيون رو بهش بده.
3
. خدا مي دونست که آدم هيچ وقت خودش وقت دکتر نمي گيره
4
خدا مي دونست اگه برگ انجير آدم تموم بشه، هيچ وقت خودش برای خودش يکی ديگه نمی خره.
5 .خدا می دونست كه آدم يادش ميره آشغالا رو بيرون ببره
6
خدا مي خواست آدم بارور و تكثير شود ، اما خدا می دونست كه آدم تحمل درد زايمان رو نداره.
7
خدا می دونست كه مانند يك باغبون ، آدم براي پيدا كردن ابزارهاش نياز به كمك داره.
8
خدا می دونست كه آدم به كسي براي مقصر دونستش براي موضوع سيب يا هر چيز ديگري نياز داره. 9
. همونطور كه در انجيل آمد ه است : براي يك مرد خوب نيست تنها بماند
10
. خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از اين هم مي تونم خلق كنم