ششمین قانون

Atheist

عضو جدید
من این تاپیک رو یک بار دیگه زده بودم و خیلی سریع پاکش کردند. نمی فهمم برای چه این تاپیک پاک شد. به هر حال امروز خبری رو خوندم که باز من رو یاد این داستان انداخت.


در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمینی مسلط شد. او بدخواه و در عین حال زیرک بود و وزیری داشت از خودش بسی بد خواه ترو زیرک تر. شاه به وزیر امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان مسلط شوم بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند.
وزیرتفکری کرد و طوماری بنوشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دیهات ها بخوانند. قوانین جدید، اعتقاد به دین جدید و سواد آموزی را برای زنان غیرقانونی اعلام کرد. و مالیاتها رابه سه برابر افزایش داد. شب زفاف، عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه، که موطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین "گو ...ن و چ.... ن" هم ممنوع اعلام شد.

پادشاه گفت: ای وزیر این همه فشارآنان را به شورش وا خواهد داشت . وزیر گفت: نگران نباشید اعلیحضرت. به بند گ...ن دقت نفرمودید!! این همان سوپاپ اطمینانیست که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.و چنین شد که وزیر گفت.
مردم لب به اعتراض گشودند که این ظلمی آشکار است. آنها میگفتند : این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را به دین خودش درآورد و یا سواد خواندن آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه مطلوب شاهان بوده و مالکیت در شب زفاف هم رسمی قدیمیست و بی ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن پرستی شاه است اما دیگر منع چ...ن و گ...ن خیلی زور است و تازه مگر پادشاه می تواند در تمام مستراح های این سرزمین نگهبان بگمارد؟؟ آنان که باسواد تر بودند دادِ سخن دادند که تازه خالی نمودن باد روده برای سلامت مفید است و هیچ قبحی درآن نیست و اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در تنبان خلایق فرو می کنند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان می دادند و خودشان را روشنفکر می نامیدند وگفتند تازه مگر خود شاه نمی گ...د؟ جوک های بسیاری ساختند درمورد شاه که از فرط نگ...ن ترکیده, یا برای کنترل بر روده اش چوب پنبه به ماتحتش فرو کرده, یا مثل سگ بو کشان دماغش را به تنبان مردم می چسباند واینها را برای هم اس ام اس کردند و کلی خندیدند.
نگهبانان حکومت در سراسرسرزمین پخش شدند تا اجرای قوانین را تضمین کنند. هر از چند گاهی بی خبر به مستراح ها یورش می بردند و افراد گ...و را دستگیر می کردند و به منکرات می بردند. اما مردم همچنان به چ...ن و گ...ن در خفا ادامه می دادند و این صداهای بوی ناک روده شان را اعتراضی عظیم به حکومت می دانستند. مردم به صحراها می رفتند و می گ...ند. در کوچه های شهر نگاهی به این ور و آنور میانداختند و پیفی می دادند. حتی مهمانی های زیرزمینی می گرفتند لوبیا می خوردند و "گروپ گ..." راه می انداختند. بعد از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد و دین اجباری و کاپیتولاسیون و عروس دزدی و مالیات را به خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از این آخرین حق بدیهی خودشان دفاع کنند و در همین احوال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر می دادند که چه زیرکانه مردمان را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده و همگان را گ... کرده اند.
 

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
فوق العاده بود

اما به فکر تاپیک جدید براش باش
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدم یاد ده فرمان میفته! چه عنوانی هم داره این تاپیک!
 

Similar threads

بالا