دانشگاه فردوسی مشهد

دغدغه مند

عضو جدید
من نپرسيدم هيچ ، هيچ كس نيز نگفت .
نوجواني سپري گشت به بازي ، به فراغت ، به نشاط .

فارغ از نيك و بد و مرگ و حيات .
بعد از آن نيز نفهميدم من كه چه سان عمر گذشت
عمر بگذشت به بي حاصلي و مسخرگي .
چه تواني كه زكف دادم مفت
من نفهميدم و كس نيز مرا هيچ نگفت، قدرت عهد شباب
مي توانست مرا تا به خدا پيش برد ليك بيهوده تلف گشت جواني هيهات!
اي صد افسوس كه چون عمر گذشت؛ معني اش مي فهمم
كاين سه روز از عمرم به چه ترتيب گذشت كودكي بي حاصل، نوجواني باطل، وقت پيري غافل
به زباني ديگر كودكي در غفلت، نوجواني شهوت، در كهولت حسرت !
 

دغدغه مند

عضو جدید
انسانهایی که بندگی خدا را به جا می آورند سه دسته اند:
۱-دسته ای که پروردگارشان را برای پاداش ها و اجرها و ثوابهای الهی اطاعت می کنند که آنها افرادی تجارت پیشه اند البته در تجارت سود هم هست که همان اجر آنها است اما ...
۲-دسته دوم افرادی هستند که برای ترس از مجازات و عقوبت پروردگارشان به اطاعت مشغول هستند این افراد شبیه اطاعت نوکران از اربابشان است که برای ترس از مجازات اربابشان به اطاعت مشغول هستند.
۳-اما دسته سوم نه برای سود و طمع و نه برای مجازات و عقوبت بلکه برای نعمت ها و رسیدن به یگانه حقیقی و می دانند که ذات الهی شایسته این همه اطاعت و تبعیت است.
حال کمی فکر کنید و ببینید که جزء کدام دسته اید و کدام دسته آن دسته ای است که باید در آن باشید
 

دغدغه مند

عضو جدید
سلام به تمام بچه های فردوسی مخصوصا مهندسی چون ما که فقط اونا رو می بینیم.

پیشنهاد میکنم بچه ها همه به یه نفر ایمیلشونو بدن تا یه تاپیک را بندازه و بچه ها تند تند نظر بذارن که همچی الگو بشه

خداییش من نمیدونستم بچه های فردوسی هم اینجا تاپیک دارن
در صورت موافقت منو هم خبر کنید

چه عجب به این سمت هم سری زدید.
تازه هم که اومدید طرح هم که دارید.
البته از شما این انتظارات هم میره.

زنده باد مکانیک

باز هم نژاد پرستی
واقعا متاسفم
 

دغدغه مند

عضو جدید
هیچوقت برای انجام همه کارها وقت کافی وجود ندارد ولی همیشه برای انجام مهم ترین کارها وقت کافی هست.
 

دغدغه مند

عضو جدید
دیروز حکیمی ادب کننده است و روزی که در آن هستی دوستی در حال وداع و اما فردا تنها امیدی به آمدنش داری پس از دیروز پندگیر و از امروز توشه برگیر که اگر کورسوی امیدت برآورده شود بتوانی به درستی از آن استفاده کنی.
 

دغدغه مند

عضو جدید
فرق من با آن کودک بازیگوش آن است که او با لوازم زندگی بازی می کند اما من زندگیم را به بازی گرفته ام.
 

newuser

عضو جدید
مصطفی این قدر در کار مردم دخالت نکن
به جای این که بیای هوای ما رو داشته باشی ضد حال میزنی!!!:mad:
 

دغدغه مند

عضو جدید
تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک.:w23::w40:
بهرحال ما چند سالی با خواجه نصیر رفیق بودیم.:question:
حیف که وقت ندارم واگرنه کارهایی که کردند رو میگذاشتم.
هرکس وقت داشت بگذاره.
البته تولد 3 سالگی باشگاه هم هست که صفای خاصی به این روزها میده.:w28:
دیگه چیرو تبریک بگم؟:w20:
آها:دستگیر شدن ریگی هم به تمام مسلمانان تبریک میگم.
موفق باشین.
 

ali.mehrkish

عضو جدید
سلام
از دوستان ممنونم...
دغدغه مند عزیز هم به شدت دغدغه ی این جر رو داره که باید ازش تشکر کرد.
 

nice_Alice

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سيلام به همه ي هم يوني هاي خودم!:D
عزيزان پيشاپيش سال نو رو بهتون تبريك ميگم!
اميدوارم هميشه دلتون شادو لبتون خندون باشه!
وسال خوبي رو پيش رو داشته باشين!;)
 

دغدغه مند

عضو جدید
سلام به بچه های گل فردوسی مشهد
البته اگه باشن
بهرحال بنده هم نبودم که بیام و اول سالی یک تبریکی بگم حداقل برای آبروی بچه های فردوسی.
اشکال نداره حداقل خوبه دارم عادت می کنم.
با همه این تفاسیر​
سال نو مبارک
رنگ سفیدش معلوم نمیشد شما سیاه رو سفید ببینید.
موفق باشید.​
 

دغدغه مند

عضو جدید
آمدم و با اینکه دیر آمدم با کوله باری از حرف آمدم.

آن زمان که می رفتم
و در تفکر خویش می نشستم.
با خود می گفتم که من حقیر
با این تفکر صغیر
می توانم راهی پیدا کنم.
خودم را از این مخمصه رها کنم.
لیک دیدم هر که در راه رفته است
دیگران را به نسیان نسپرده است.
ای کاش کسی مرا دریابد.
درب راه حق به رو بگشاید.
ای کاش که درد دل من
در این سرای پر عشق و دمن
بتواند حق را به من آشنا کند.
درد دل من را از دلم جدا کند.
 

دغدغه مند

عضو جدید
تابحال شده فکر کنید که سال جدید آمد.بهار آمد و طبیعت دوباره متولد شد.اما این وسط من کجای این تغییرم؟

آیا کمی تغییر، نه تولد، لازم نیست؟
حداقل وقتی سال تمام می شود به راحتی بگویم که من این را در خود دیدم.تغییر را در خود دیدم.
اما ای کاش کمی این حرف ها،اول در خودم و دوم در دیگران،البت نه هر دیگری،بلکه آنان که تغییر می خواهند اما خود نمی دانند. تاثیری به وجود آورد.
 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام من مشهدیم و دوستانی تو یونی فردوسی دارم.
ساله نو رو به همه دوستانه مشهدیم تبریک میگم
 

دغدغه مند

عضو جدید
سلام من مشهدیم و دوستانی تو یونی فردوسی دارم.
ساله نو رو به همه دوستانه مشهدیم تبریک میگم
ممنون که حداقا با اینکه از بچه های فردوسی نیستی یک سری زدی و مطلب نوشتی.
موفق باشی.
یادبگیرین و از همه مهم تر خجالت بکشین.
 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون که حداقا با اینکه از بچه های فردوسی نیستی یک سری زدی و مطلب نوشتی.
موفق باشی.
یادبگیرین و از همه مهم تر خجالت بکشین.

قربونت داداش.;)
تعداده برو بچه های فردوسی اینقد کم؟:eek:
دانشگاه به اون بزرگی
 

دغدغه مند

عضو جدید
دست رو دلم نذار که خونه.
اصلا واقعا من برای این عده از افراد متاسفم که حداقل بیان بنویسن سلام و برن همین هم کافیه.
نمیدونم چی بگم.
یک عده فقط به فکر درسن یک عده هم از اون طرف افتادن و ....(دیگه نمیشه باز کرد).
ولش کن.
شما اگر تونستی هرچند از گاهی سر بزن و یک مطلب قشنگ بنویس.
 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست رو دلم نذار که خونه.
اصلا واقعا من برای این عده از افراد متاسفم که حداقل بیان بنویسن سلام و برن همین هم کافیه.
نمیدونم چی بگم.
یک عده فقط به فکر درسن یک عده هم از اون طرف افتادن و ....(دیگه نمیشه باز کرد).
ولش کن.
شما اگر تونستی هرچند از گاهی سر بزن و یک مطلب قشنگ بنویس.

اکی حتما.
یکی از دوستانه دوستم که خیلی بچه توپیه اونم مهندسی مواد میخونه ورودیه 86 فک کنم اسمشو نمیدونم.
خیره سرمون میخواستیم بریم 13 بدر اما میبینی چه بارونی شده؟:biggrin:
ببینیم عصری چی میشه؟
 

دغدغه مند

عضو جدید
حکايت است که پادشاهي از وزيرخدا پرستش پرسيد :

بگو خداوندي که تو مي پرستي چه مي خورد، چه مي پوشد ، و چه کار مي کند و اگر تا فردا جوابم نگويي عزل مي گردي!!!

وزير سر در گريبان به خانه رفت ...

وي را غلامي بود که وقتي او را در اين حال ديد پرسيد که او را چه شده؟

و او حکايت بازگو کرد.

غلام خنديد و گفت : اي وزير عزيز اين سوال که جوابي آسان دارد.

وزيز با تعجب گفت : يعني تو آن ميداني؟ پس برايم بازگو ؛ اول آنکه خدا چه ميخورد؟

- غم بندگانش را، که ميفرمايد من شما را براي بهشت و قرب خود آفريدم. چرا دوزخ را برميگزينيد؟

- آفرين غلام دانا.

- خدا چه ميپوشد؟

- رازها و گناه هاي بندگانش را

- مرحبا اي غلام

وزير که ذوق زده شده بود سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و به پادشاه بازگو کرد

ولي باز در سوال سوم درماند، رخصتي گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومين را پرسيد.

غلام گفت : براي سومين پاسخ بايد کاري کني.

- چه کاري ؟

- رداي وزارت را بر من بپوشاني، و رداي مرا بپوشي و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست به درگاه شاه ببري تا پاسخ را باز گويم.

وزير که چاره اي ديگر نديد قبول کرد وبا آن حال به دربار حاضر شدند

پادشاه با تعجب از اين حال پرسيد اي وزير اي چه حاليست تو را؟

و غلام آنگاه پاسخ داد که اين همان کار خداست اي شاه که وزيري را در خلعت غلام و غلامي را در خلعت وزيري حاضر نمايد.

پادشاه از درايت غلام خوشنود شد و بسيار پاداشش داد و او را وزير دست راست خود کرد
 

دغدغه مند

عضو جدید
روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که بهش یه درس به یاد موندنی بده.
راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .
شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .
استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "
شاگرد پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "
پیر هندو از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه . شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .
استاد اینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . "

پیر هندو گفت : " رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب"
 

Similar threads

بالا