دید سیاسی
مردی در نیویورک قدم می زد که متوجه شد سگ هاری به دختری حمله کرده است. با تکهای چوب ضربهای به سر سگ میزند و او را دور میکند و دختر را نجات میدهد. مادر دختر با قدر شناسی میگوید: «خیلی ممنون، شما قهرمان هستید، فردا تیتر اصلی همه روزنامهها در مورد شهروند نیویورکی خواهد بود که زندگی دخترکی را نجات داده است.»
مرد میگوید:«اما من اهل نیویورک نیستم.»
مادر میگوید: «خب، پس آنها خواهند نوشت: یک آمریکایی شجاع زندگی دخترکی را نجات داد.»
مرد میگوید:«ولی من امریکایی هم نیستم.»
مادر میپرسد: «پس شما اهل کجا هستید؟»
مرد پاسخ میدهد: «من ایرانی هستم.»
روزی بعد تیتر بزرگ روزنامهها این بود: «افراطیون اسلامی سگ آمریکایی را کشتند.»
مردی در نیویورک قدم می زد که متوجه شد سگ هاری به دختری حمله کرده است. با تکهای چوب ضربهای به سر سگ میزند و او را دور میکند و دختر را نجات میدهد. مادر دختر با قدر شناسی میگوید: «خیلی ممنون، شما قهرمان هستید، فردا تیتر اصلی همه روزنامهها در مورد شهروند نیویورکی خواهد بود که زندگی دخترکی را نجات داده است.»
مرد میگوید:«اما من اهل نیویورک نیستم.»
مادر میگوید: «خب، پس آنها خواهند نوشت: یک آمریکایی شجاع زندگی دخترکی را نجات داد.»
مرد میگوید:«ولی من امریکایی هم نیستم.»
مادر میپرسد: «پس شما اهل کجا هستید؟»
مرد پاسخ میدهد: «من ایرانی هستم.»
روزی بعد تیتر بزرگ روزنامهها این بود: «افراطیون اسلامی سگ آمریکایی را کشتند.»
آخرین ویرایش: