عاشقان

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته از این روزهای تکراری
دلم گرفته تر از این نمی شود آری
تمام روز کپی می شوم به روی خودم
و خواب هم که ندارد خیال بیداری
کنار چشمه ی این روزهای خشکیده
چه سال ها که نشستم ولی نشد جاری
همیشه یک نفر از هیچ جا نمی آید
و زخم فاصله ها ، آه ، می شود کاری
و بس که عقربه ها دور خویش می چرخند
گرفته بغض ساعت از این لحظه های پرگاری
قطار یک نفره باز می رسد از راه
دوباره روز دگر راه و ریل تکراری
منم ... همان که در آغوش خویش می میرد
و ضربه ، ضربه ی کاری ست ، آه ، ضربه ی کاری
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خلوت سکوت خودم زارمی زنم!
غمگین ترین کلاغ دهات شما منم!
شاید شبی کنارهمین غصه های زرد
مثل درخت خشکِ تبرخورده بشکنم
قابیل قصه ی من چشم های توست
آلوده شد، به گناه تو، دامنم!
منقار خالی من خود گواه توست!
زاغی که رفته پنیر از کفش منم!
در خود خزیدم و بعد از عبور تو
تصویر می شود به افق خط رفتنم
هدی به نژاد (شمیم)
 

mosleh.bargh

عضو جدید
به نام ستاره ي شب تاريكم
يك شب خوب تو آسمون
يك ستاره چشمك زنون
خنديد و گفت كنارتم تا اخرش تا پاي جون
ستاره ي قشنگي بود آروم و ناز و مهربون
ستاره شد عشق منو منم شدم عاشق اون
اما زياد طول نكشيدعشق منو ستاره جون
ماهه اومد ستار رو دزديد و برد نامهربون
ستاره رفت با رفتنش منم شدم بي هم زبون
حالا شبا به ياد اون چشم مي دوزم به اسمون
 

mosleh.bargh

عضو جدید
آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد
عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد
آمدم تا از سر دلتنگی ام گریه تلخی در آغوشت کنم اما نشد
نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم سعی کردم فراموشت کنم اما نشد . .
 

mosleh.bargh

عضو جدید
اگر می دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند
و صدای قلبت ابرویت را به تاراج میبرد مهم نیست که او مال تو باشد
مهم اینست که فقط باشد ، زندگی کند ، لذت ببرد و نفس بکشد . . .
 

mehrnaznazemi

عضو جدید
می‌خواهم عاشق باشم و عاشق بمانم

می‌خواهم عاشق باشم و عاشق بمانم

من از بلندای قله فراموش شدگان با شما سخن می‌گویم. با من بگویید عشق چه رنگی

است؟ عشق را به من بیاموزید. دوست دارم بدانم این واژه‌ای که کتابهای قصه شما را


پر کرده است، رازش در چیست؟
هان! ای مردم عصر یخی، می‌گویید که عشق از جنس بلور است. مثل دانه‌های کریستال
شفاف و زیباست. شاید منظور شما همان قطره‌های اشکی است که هنگام جدایی دو
دوست بر گونه‌هایشان جاری می‌شود.
می‌گفتید عشق محکم و پایدار است. شاید از قلبهای آهنینی سخن می‌گویید که امروزه همه
جا پر شده است. قلبهای محکمی که حتی دیگر صدای شکستنها را نمی‌شنوند.
عشق را همیشه به آتش تشبیه می‌کردید، منظور شما گرمای جانبخش آتش در شبهای تار
زمستان بود، یا از شعله‌های حیله که خانمان عاشق را می‌سوزاند می‌گفتید.
می‌خواهم بدانم وقتی از عشق سخن می‌گویید این نقابی که به چهره‌تان می‌زنید برای
چیست؟ شاید عشق از پشت این نقاب زیباتر و دوست داشتنی تر می‌شود. کاش می‌دانستم!!
ابهام این واژه را از ذهن من بردارید.
وقتی سخن ا زعشق به میان می‌آید عکس یک قلب می‌کشید، این همان قلبی است که
روزهای سخت جدایی باید بشکند، یا منظور شما نزدیکی دو دل است؟
من کتابهای شما را خوانده‌ام، داستانهای قشنگی که از دلدادگی نوشته‌اید اما می‌خواهم
بدانم وقتی از کتاب بیرون می‌آیم، عشق را کجا باید جستجو کنم. با من سخن بگویید،
عشق کجاست؟ و چگونه است؟
می‌خواهم عاشق باشم و عاشق بمانم



 

mina.shik

عضو جدید
تو این دنیا,تو این عالم
میون این همه آدم
ببین من دل به كى دادم!
به اون كس كه نمیخوادم!
دلم شیشه دلش سنگه
واسه سنگه دلم تنگه
 

mina.shik

عضو جدید
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره در دریا شدن
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراغش سوختن
 

mosleh.bargh

عضو جدید
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تو تنهاتر از من میروی
آرزو دارم ولی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
 

ستاره-ماه

عضو جدید
ساعت 3 شب بود که صداي تلفن , پسري
را از
خواب بيدار کرد.





پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانيت گفت: چرا اين
وقت شب
مرا از خواب بيدار
کردي؟





مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب
تو مرا از
خواب
بيدار کردي
!





فقط خواستم بگويم تولدت مبارک.!!




پسر از اينکه دل مادرش راشکسته بود تا صبح خوابش نبرد ,




صبح سراغ مادرش رفت .




وقتي داخل خانه شدمادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت!!




ولي مادر ديگر در اين دنيانبود
 

ستاره-ماه

عضو جدید
كاش ادما ميتونستن به عقب بر گردند و اشتباهات خودشون رو جبران كنن
يا حداقل اصلاح بشن:heart:
 
  • Like
واکنش ها: ayja

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساعت 3 شب بود که صداي تلفن , پسري

را ازخواب بيدار کرد.
پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانيت گفت: چرا اين

وقت شب
مرا از خواب بيدار
کردي؟
مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب
تو مرا از

خواب

بيدار کردي!

فقط خواستم بگويم تولدت مبارک.!!
پسر از اينکه دل مادرش راشکسته بود تا صبح خوابش نبرد ,
صبح سراغ مادرش رفت .
وقتي داخل خانه شدمادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت!!
ولي مادر ديگر در اين دنيانبود


فونتش یکم بزرگ بود اذیتم میکرد. درستش کردم.
داستان خیالی قشنگی بود . رفتم تو رویا
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كاش ادما ميتونستن به عقب بر گردند و اشتباهات خودشون رو جبران كنن
يا حداقل اصلاح بشن:heart:
آنقدر به عقب برگشتیم که بکل عقب مانده شدیم.
کسانی که میخوان پیشرفت بکنند همیشه به جلو رفتن فکر میکنند.
شما لطفآ این فونت های مبارکتون رو یکم کوچیک کنین. یه جورایی به زور دارین حرفاتونو با قدرت فونت بهمون تحمیل میکنی. فونت سه خوبه .
اینقد هم به اشتباه و چیزای بد فکر نکن. مثبت اندیش باش. :gol:
 

ستاره-ماه

عضو جدید
آنقدر به عقب برگشتیم که بکل عقب مانده شدیم.
کسانی که میخوان پیشرفت بکنند همیشه به جلو رفتن فکر میکنند.
شما لطفآ این فونت های مبارکتون رو یکم کوچیک کنین. یه جورایی به زور دارین حرفاتونو با قدرت فونت بهمون تحمیل میکنی. فونت سه خوبه .
اینقد هم به اشتباه و چیزای بد فکر نکن. مثبت اندیش باش. :gol:

چه شم اقاي بازرس ديگه امري نيست
 
  • Like
واکنش ها: ayja

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه شم اقاي بازرس ديگه امري نيست
میگم اینا رو از کجا کپی پست کردی. خیلی جالبند. ممنونم.
شکل جواب دادنت به میهمانان تاپیکت نشون میده که اون حرفای قشنگ نمیتونه مال خودت باشه. من نظرمو گفتم ولی شما ناراحت شدی. خوب دیگه مزاحم نمیشم.
 

ستاره-ماه

عضو جدید
میگم اینا رو از کجا کپی پست کردی. خیلی جالبند. ممنونم.
شکل جواب دادنت به میهمانان تاپیکت نشون میده که اون حرفای قشنگ نمیتونه مال خودت باشه. من نظرمو گفتم ولی شما ناراحت شدی. خوب دیگه مزاحم نمیشم.
جواب ابلهان خاموشيست بوف كور:biggrin:
 

Similar threads

بالا