توهم

spow

اخراجی موقت
کنار پنجره ایستاده
چه ارتفاع زیباییست برای مسافرت به ابدیت ...میتونی طول زمان را درچند لحظه حس کنی
بانوی زیباروی اما نمیتواند از هوسی که دوباره دردرونش شعله ور میشود بگذرد اومعتاد است معتاد به عادتهای خلاف قانون نانوشته اخلاق
شرم!
چرا دچارش شده ای
من بچه دارم من خانواده دارم اما احساسم سرکوب شده من نادیده گرفته شده ام امیالم بسی خارج از توان شریکم بود ومن هم نتوانستم روراست باشم
صداقت....واژه ای بدبخت
همیشه گم شده درهیاهوی سردمداران اخلاق وقدرت....بچه یتیم انسان....ان سان....ا ن س ا ن....
من ونیکولاس با بهترین ارزوها با بیشترین علاقه همدیگه رو انتخاب کردیم وزود بهم رسیدیم
ما انسانهای خوب وموفقی بودیم همیشه...دردرسامون درکار تو خونه
اما احساسات مثل اخلاقیاته
مقید به خطی بودن نیست
(شاید نشه تو کشور خودمون از این بحثای قلمبه قلمبه صحبت کرد چون ماها یا اهل افراطیم یا تفریط یا فمینیست میشیم ومرد رو نابود میکنیم یا مثل تمام تاریخمون با استناد به چند مورد موهوم والکی زن رو نابود میکنیم....کاری که ما مردای ایرانی برامون پارادایمه بدن اینکه خودمون بخواهیم وشاید حتی مخالفش باشیم وبخوایم یه راه درست رو انتخاب کنیم اما ما برامون ترک عادت معادل تموم شدنه ونمیتونیم از قدرت مثل اسلافمون دست بکشیم
واین دورباطل درتمام بالا پایین شدنهای زندگی اجتماعیمون نمودداره....تو دین ...سیاست ...خانواده ...کار ...درس وانسان بودن....)
من دوست داشتم ولی اون گرم بودن بیش از حد منو درک نمیکرد البته منم نتونستم اونو متوجه این موضوع ساده کنم-علیرغم تمام تفاهم وعلاقمون-اون تو دنیای بزرگ کار غرق شد ومن بدتر ازاون تو دنیای شهرت بهترین بودن تو فضای کارم گم شدم
ووقتی خودمو پیدا میکردم اونو درکنارم پیدا نمیکردم
خیلی با خودم کلنجاررفتم تا بتونم باهاش باشم والبته همیشه بهانه ای برای بی توجهی ما به هم علیرغم عشق مسحور کنندمون دردید بقیه وجودداشت
بهانه های ناخواسته
ومن بالاخره شکستم
خیانت
قاتل بی نام بنیانهای اجتماعی
تو هر سایزی که این بنیان باشه با خیانت ازطرف دست اندکارانش از هم میپاشه وضررش همیشه متوجه همه هست مگر اونهایی که فقط سیخونک میزنن وحجاب به چهره دوست شمرده میشن
نمیخواستم بهش خیانت کنم
میدونستم دوستم داره ومن بیشتر اما دیگه نمیتونستم خودمو خفه کنم...احساس شکستن هرلحظه بامن بود
لذت گناه-هرچیزی که ازدایره اخلاقیات یک اجتماع بیرون باشد گناه شمرده میشه-بینهایته...دین وایمونم بد نبود اما لذت همیشه لذته
عقده ای فرومانده که دردنیای به ظاهر متمدن نتونستم براش چاره ای جز تخلف پیداکنم
تودنیایی که میتونیم تا قلب اتم پیش بریم اما نمیتونیم به قلب همدیگه بریم واحساسمونو بروز بدیم
چرا از گفتن حقایق میترسیم
ارتفاع پست!
لذت کوتاه ودست یافتنیه اما بعدش چی
زندگی دریک لحظه تموم نمیشه وانسان هم هیچوقت مطلق نیست همونطوری که اخلاقیات حدوسطی نداره ونمیشه به بهونه توجیه جای خوب وبد رو عوض کرد
یاکاموز!
به عنوان زیباترین لغت سال توسط یونسکو انتخاب شده بود به معنی تلالو نور ماه بروی اب
لذت هم مثل اون میمونه اغواکننده وگذرا
واین تسلسل لذت برای من ادامه پیدا کرد....وقتی بخوای از لذتی هرچندبد دست بکشی میگی این دیگه اخرین باره ولی فقط داری به خودت داری دروغ میگی چون باراخرنیست وتا زمانی که باخودت روراست نشدی نمیتونی از این لذتها بگذری!
روراستی
خیلی سخته...خیلی
تو میتونی به همه دروغ بگی وخودت رو موجه وخوب وقابل قبول نشون بدی الا دونفر خودت وچیزی که به عنوان خدا قبولش داری-حالا تو هرشکل وقیافه ای که باشه-
ووقتی شروع به دروغ گفتن میکنی داری لذتهاتو چندین وچندبرابر میکنی ودرمقابل نقطه ضعفهاتو بروز میدی دربرابر جامعه ای که احساس میکنی خوابزده هست ومیشه همیشه مثل یه بچه باهاشون برخورد کنی
اما این بچه به وقتش مچتو میگیره وتورو به کما میفرسته!
ژوانا!! داری به اخرخط میرسی
خودت هم خسته شدی از این همه دروغی که به خودت وجامعه گفتی...میخوای درست کنی همه چیزرو اما لذت مثل شهوت قدرت کور میکنه منطق وعقل رو...میگی دیگه باراخره ولی این تازه شروع کاره ودوباره ودوباره
توتنها مقصر نیستی دراین فرایند که اگرچنین شمرده شودبه راستی باید برای انسان وانسان بودن تاسف خورد اما بیشترین گناه بردوش تو هست ومیبایست به وقتش این دندان خراب را ازریشه میکندی نه انکه موجب پوسیدن بیشترش میشدی
باری بهرحال
به حکایت تمام انسانها
رسوایی
سقوط ازاد احساس وفکر ووجود
داری تو منجلاب خودت غرق میشی ...دستت برای نیکولاس رو شده...بی هویت شدی انگار....الان دروغگوهای دیروزی راستگوترینند!!
وباید بروی...تنها چاره تو همین است
اجتماع این را به تو دیکته میکند وقتی که نیکولاس ساکت را به دستت میدهد وتمام حاصل زندگیت را مصادره میکند...بچه هایت ...عشقت....روحت...خانه ات واحساسی که دیگر باید بمیرد
نیکولاس نتوانست خیانت کند؟شاید میتوانست وشاید هم این هرزه نگار روزگار نخواسته قداستش را بزداید ....به هرحال تو تمام شده ای
اخرین بار است ولذت تمام نشدنی
اما این باررودست میخوری ومابقی داشته ات را دربد قماری خرج میکنی
این بار تو له میشوی ومثل یک اشغال به دردنخور باهات رفتار میشه وتو تموم میشی
اما این بشر همیشه بزرگترین عیبش را حسن نام کرده
فراموشی !
وتو میخوای دوباره شروع کنی
موفق باشی عزیزم اما دیگر اشباه نکن ....این دنیای زیبا چهره ودوست داشتنی با هیچ انسانی روراست نبوده اما تو روراست باش
شب بخیر رفیق
پ.ن:فیلم 2nd Unit روداشتم تماشا میکردم وحاصل کارشد این
یه فیلم اروپایی ونه هالیوودی که تماشاش برای بالاتر از هیجده اکیدا ممنوع علام میشه!!!
پ.ن: تمام مطالب بالا برداشتهای خودم بوده وحاصل یک فکرکهنه وبیخوابی سرکاره
پ.ن:این داستان اروپاییهاست اما تو بطن جامعه ما مثل یک بیماری علاج ناپذیر وهولناک وزیر پوست همین شهر وجودداره مراقب باشیم روراست نباشیم!!دی:
پ.ن:ساعت یک ربع به سه بامداد میباشد ....مرکز اعلام زمان برای بیخوابها
 

spow

اخراجی موقت
 

spow

اخراجی موقت

Similar threads

بالا