دوباره شهزاده‌ای عاشق مرد گدا

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باز نوروز می‌آید. بهترین وقت حس هر چه زیباییست. باز نوروز می‌شود و مهمانی عطر و گل. دوباره جشن نزدیکی زیباییهاست. نزدیکی شکوفه به انگشت؛ نزدیکی عطر به نفس؛ نزدیکی پرواز و پرنده؛ نزدیکی سایه و رقص. باز هم دوباره هفت سین خوش‌رنگِ پُررقص، و ما مهمان سفره‌اش. بَه که چه رقصی برپاست در میهمانیش! رقص طلاریز ماهی در تنگ؛ رقص شعله‌ی زیبای چشم‌نواز شمع؛ رقص زلال آب و برق سکه‌هایش؛ رقص گلبرگ بر آب؛ و رقص تند ِ دل در سینه به آهنگ تیک تاک ساعت در لحظه‌ی تحویل سال.​

صداهای خوش آشنا هم در راهند. صدای توپ سال تحویل، توپی که شلیکش همه را نه به ترس، که به حسی ناب و خوشایند می‌رساند؛ صدای گوینده‌ی تلویزیون و رادیو هم در راه است که آغاز سال نو را اعلام کند؛ و یک صدای خوش دیگر، صدای دهل و نقاره‌ی پس از سال تحویل. این همه باز در راهند و کلی نزدیکی و عطر و رقص و صدای خوش دیگر...
خدا را سپاس که این همه هست. خدا را سپاس که هنوز نوروز هست. که باز بهار، یار است. که یاد یار در بهار است. که هنوز زمستان می‌آید و می‌گذرد و عید می‌شود. خدا را سپاس که هنوز عید دیدنی خوش می‌گذرد. که باز نسیم نوروزی از سر ما هم می‌گذرد. خدا را سپاس که هنوز نسیم نوروز هست. سپاس که هنوز ما هم هستیم.
خدا را سپاس که اینجا، که «باشگاه مهندسان» هنوز هست و من دوباره می‌نویسم. خدا را سپاس که می‌توانم دوباره اینجا نوروز زیبا را شادباشی از ته دل بگویم و از همین خدای عزیز و نازنین برای دوستانم و خودم و همه، سال نو را سالی شاد و آزاد، پر از نعمت و خوشی و تندرستی و عشق بخواهم. و از خدا بخواهم که همچنان یارمان باشد که این حس یاریش به شدت خوب و دوست داشتنی‌ست.
همین جا، پشت در بهار، آرزو می‌کنم در که باز شد، همگی‌مان به نوروز و سال نویی مبارک و فرخنده پا بگذاریم.


این شعر زیبا از «شهیار قنبری» هم هدیه به نوروز و بهار همگی:

«ساعت عاشق شدن (دوباره‌ها)»

دوباره ماهی سرخ، دوباره آبی آب
دوباره عیدی من، غزلای ترد ناب
دوباره دستای تو، سفره‌ی هفت سین من
وقت تحویل بهار، ساعت عاشق شدن

ما باید دوباره بچگی کنیم
سبزی بهارو زندگی کنیم

دوباره مادربزرگ رخت نو سوزن زده
تخم مرغ رنگی هم از قفس در اومده
ساز پر ناز تو کو؟ نُت به نُت از ما بگو
از ترانه چکه کن، در بهار شستشو
قصه‌ی دوباره‌ها، سکه‌ای به نام ما
دوباره شهزاده‌ای عاشق مرد گدا
دوباره لمس علف، عطر زاییدن گل
دوباره رنگین کمون، روی تنهایی پل
دوباره قایمباشک سر چارراه شلوغ
دوباره عید دیدنی از غزلهای فروغ

ما باید دوباره بچگی کنیم
سبزی بهارو زندگی کنیم




دوست دارم اینجا از سال گذشته بگیم از خوبیاش از بدیاش از غمها شادیاش:gol:
 
آخرین ویرایش:

t.salehi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوشی ها، خوبی ها و بدی های خودش رو داشت
مثل هر سال:cool:
سالی بود که فکر میکردم یکی از بهترین سال های زندگیم بشه ولی..................... یک باره همه چیز تغییر کرد.
:w29:

یکی از اتفاقات خوبش برای من آشنا شدن با این سایت و پیدا کردن دوستان خوبی مثل شما ها بود.:gol::gol:
:gol::w36:
:w16:

;)
دیگه.... یک تصمیم اساسی گرفتم و به زنم به تخته هنوز دارم ادامش میدم:w18::smile:


بدی هاش رو هم بر باد نوشتم و رفتند و خوبی هاش رو بر سنگ حک کردم:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
امسال می‌تونست یه سال فوق‌العاده باشه اما بدترین سالی بود که دیده بودم از یه نظر

از یه طرف دیگه هم یه دوست خوب پیدا کردم که فکر می‌کنم ارزش اونو داره که بهش بگم دوست

و اینکه امسال بدترین نمره‌ی عمرم رو گرفتم


دیگه...
حس می‌کنم امسال خیلی بزرگتر از پارسال شدم



مرسی از تاپیکت حامد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
امسال هم سالي بود مثل همه سالها...با همه خوبيها و بديهاش اومد و گذشت...

فقط تنها چيزي كه از همه اين سالها برامون ميمونه خاطرات خوب و بدش هست...


امسال براي من سال فوق العاده پرتنشي بود هم از نظر حقوقي هم از نظر اجتماعي هم از نظر خانوادگي ( بيماريهاي پي در پي بچه هام ) هم از نظر شغلي ...واقعا سال خسته كننده ا يي بود...اميدوارم ديگه همچين سالي تكرار نشه....متاسفانه امسال هيچگونه پيشرفتي نداشتم.


ديگه از خوبيهاش هم اگه بخوام بگم اينكه به تعداد دوستانم خيلي خيلي اضافه شد...دوستاني كه شايسته هر تقديري هستند...و براي همشون آرزوي سلامتي و تندرستي ميكنم.

اما اينم بگم كه تعدادي از دوستانم رو هم از دست دادم كه هميشه و هر لحظه به يادشون هستم. :w05:

در آخر براي همه آرزوي سلامتي و كاميابي دارم و اميدوارم سال خيلي خوبي رو در پيش رو داشته باشند و اميدوارم هركس از من كدورتي به دل داره منو حلال كنه.




متشكرم حامد جان از دعوتتون
واقعا تاپيك جالبيه...ممنونم.
 

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون حامدم که دعوتم کردی

نمیدونم چی بنویسم ........یه کمه زیادی سخته ...

امسال از سخت ترین سالهای زندگیم بوده ........سال 88 برای من سال غم زده ایی بود ........ جسما و روحا خسته ام .... اما صبر میکنم...چون خدا با منه ....همین.

ایشالله سال 89 سال خوبی ، پر از مهربونی و سلامتی برا همه باشه ....
 

samira zibafar

عضو جدید
:gol:امسال؟ راستش از سالی که گذشت فقط این چند ماهه اخرش یادمه:D

الان دارم کلی فکر میکنم

نه!:warn:
اوایل سال خیلی خوب بود ولی انگار خوشی های امسال برای من زود تموم شد:cry:

ولی خب امسالم با تمام خوبی ها و بدی هاش گذشت

فقط امسال جای خالی پدر بزرگم واقعا حس میشه.کاش مثل هر سال عید کنارمون بووووود!!!!:cry::cry::cry:

امسال یه اتفاق بد زندگیم این بود که یکی از درسامو افتادم.اونم با 75/9:biggrin:

چرا من همش دارم از بدیاش میگم؟!:eek::surprised:

راستش امسال خوشی های زیادیم داشت.از سفر با خانواده تا کوه رفتن با دوستان:cool:

امیدوارم امسالم ساله خوبی باشه برا همه.از جمله شما حامد جان:heart::gol::heart:

ممنوووووووونم که منم به تاپیکت دعوت کردی;)
 

designchem

متخصص طراحی دستگاههای تبادل حرارت
کاربر ممتاز
سال 88.......
انتظار انتظار انتظار
سال انتظار برای من
سالی که یه آدم دیگه از خودم شناختم.
همه میگن اگه منتظر باشی وقت برات دیر میگذره ولی اصلاً این طوری نبود.فقط میتونم بگم خیلی کوتاه بود .
سریال ساعت برناردو رو می دیدین؟اگه یکی ازم بپرسه آرزوت چیه میگم یکی از اون ساعتها داشتم یکم زمان رو نگه می داشتم تا دیرتر وارد سال 89 میشدم .شایدم چون می دونم همون چیزی که یک سال زندگیمو باهاش سر کردم با ورود به سال 89 تموم میشه!
بچه ها از باشگاه گفتین من امسال عضو باشگاه نشدم ولی امسال بود که از پیرجوی عزیز یاد گرفتم(جمله دقیقشو یادم نیست):
انتظار تشکر در مقابل کاری که برای کسی انجام میدهی نوعی گداییست.
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

سلام

سلام من اما بدون دعوت اومدم ولی میخوام بگم:gol:
سال خوب اما بد
خوب به خاطر اینکه تجربه های تازه کسب کردم تونستم فرزند خوبی باشم
درسام رو بانمره ی خوب پاس بشم با بچه های این باشگاه اشنا بشم و ئر سایه ی لطف خدا زندگی کنم
بد اما به این خاطر که نتونستم به هدفم برسم اما بازم تلاش میکنم:cry:
برادرم تصادف شدید کرد:( تا پای مرگ رفت و به لطف خدا برگشت و کنارمون موند:smile:
نتونستم کار پیدا کنم البته زیاد تلاش نکردم
اینها بود سرگذت من در این سال:(:smile:
امیدوارم این چند روز باقی مونده و سال اینده رو هممون تجربه های نو و خوب و سازنده کسب کنیم:gol:
سال پر برکت بی غم و شاد شاد و زیبا و قشنگی رو داشته باشیم
مریضها رو خدا شفا بده و به ما سلامتی و به همه سلامتی و روزی حلال و دل شاد بده
این ارزوی من بود برای همه مخصوصا بچه های گل این باشگاه:heart::gol::heart::gol:
 

designchem

متخصص طراحی دستگاههای تبادل حرارت
کاربر ممتاز
حامد!
خوب خودتم بگو.
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حامد!
خوب خودتم بگو.

پارسال اول عید خیلی برام روزای سختی بود و تا تیر ادامه داشت تلخ تلخ شاید تلخ ترین روزای عمرم زمان اورهال بود که از لحاظ روحی و جسمی داغون شده بودم یاد شعره اخوان میفتم که میگفت شکست دست و پا درد است اما نه چون درد دلش کز غم شکسته ولی بعد خیلی خوب شد
دو تا حادثه مهم پارسال قبولیم تو دانشگاه و انتقالیم به تهران بود که سمت و سوی زندگیمو عوض کرد بعدشم معمولی بود ولی روند رو به جلو تو زمینه کاری و درسی ادامه داشت حالام راضیم شکر خدا ولی در کل سال بدی برام نبود حداقلش تجربیات زیادی برای زندگیم بدس آوردم اما سخت
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مسافرم. مسافرکوچه های بی کسی . مسافر غریب شهر خود که آرزوی رفتن از آن شده ماتمی بر همه ی این ویرانه ها . مسافرم با نوای ساز شکسته ی دل . چمدانی دارم که بیش از تنهایی و بی کسی ام جای دیگری ندارد برم می دارم باید سفر کنم اما به کجا . من مسافر از همیشه تنها ترم وسرگردانم میان این بیغوله های جدایی. هنوز گرد جدایی ننشسته غمی بزرگ از دلتنگی بر این دل ویران شده خود نمایی می کند . مسافزی کهنه سوارم کهاز زخم زبانها به بی هنرترین عشاق مبدل می شوم و از این خاطره به آن خاطره با حسرتی فراوان می نگرم .مسافری هستم که گرد فراموشی بر سرم سفیدی می کند. مسافری هستم که گرد جدایی آتش بر وجودم زده . ای کاش آتشی عظیم فرو می افتاد که من و خاطره هایم با هم می سوختیم . کاش عجل زودتر از وقتش می رسید و ای کاش سفاکان تهی از عاطفه مثل من خراب کوچه های تنهایی می شدند. من مسافر را بدون گناهی به آتش کشیدن. من مسافر مجرمی شدم که حتی ذره ای خطا در پرونده ی عشقش وجود نداشت . من مسافر شهر دل شکسته ترین آدمها هستم که آن نیز خودم هستم. مسافرم و نمی دانم راهم چیست . آه بسوزی روزگار که بی دلیل آتش بر این نیستان زدی و ویران کردی شادترین کلبه ی عشق را. من مسافر جز درد فراق چیزی ندارم که به آن دل خوش کنم تا شب و روزم را سپری کنم . باید بروم به کدام ویرانه نمی دانم . من مسافر غریب بودنم
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

سلام

سلام
آفرین حامد جان
جای تحسین داره این حرف دل منم بود که تو به قلم کشیدی
امیدوارم شادیهات زیاد و غمهات کمه کم باشه:gol:
نمی تونم بگم بی غم باشی چون هیچ انسانی بی غم نیست
اما غمهات کم باشه کمتر از کم
منم مثل تو ......
 

mahtabi

مدیر بازنشسته
سلام به همه
اول از همه مرسی حامد از تاپیک خلاقت.

راستش من زیاد دوست ندارم به روزای رفتم فکر کنم چون پر از درد و سختی بودن.
امسال و سال پیش از بدترین سالای عمرم بودن راستش برنامم کاملا معلوم بود اما خیلی مشکلات پیش اومد و خیلی از نظر روحی صدمه دیدم که نتونستم به کارایی که برنامم بود برسم.

همشم به یه دلیل هست و اونم اینه که دنیا رو اونجور که هست ندیدم و فکر می کردم واقعا خوبه!

امیدوارم امسال خدا بیشتر از قبل دوسم داشته باشه و بهم کمک کنه که از این وضع درام.

خدایا من نتونستم اونی باشم که تو میخوای یا حتی کمتر از اون، اما مثل همیشه من ازت خیلی چیزا میخوام.
اول از همه اینو میخوام که دوسم داشته باشی.

خدایا پدر و مادرم رو سلامت و شاداب نگه دار.
خدایا خواهر و برادرام رو سلامت و خوشحال نگه دار.
خدایا به خواسته های توی دلم گوش کن و توشون کمکم کن.

خدایا دوستای واقعی رو نصیبم کن.

:gol:
 

sepideh65

عضو جدید
امسال.....چه زود میگذرد زمان.
امسال واسم سالی پر از استرس و انتظار بود خیلی متفاوت از سالهای قبل.فراز ونشیب زندگی رو امسال لمس کردم.و فهمیدم تا نشیبی نباشد شیرینی فراز زیبا نیست.در کل شکر که همه چیز خوبه.شکر برای سلامتی خودم و عزیزانم.
مرسی حامد جان از تاپیکت.
امید که سال جدید به اهدافت نزدیکتر شی.:gol::gol::gol:
 

saatchi

عضو جدید
سال خوب یا بد ؟

سال خوب یا بد ؟

سال خوب کدم سال سال بد کدوم سال؟
وقتی نوشته های دوستان رو می خوندم به این فکر افنادم که به کدوم سال باید گفت خوب و به کدوم سال گفت بد؟
ما عواقب ناشی از اتفاق هایی که برامون میفته و انتخاب ها مورون رو چقدر می دونیم که بخوایم در موردشون قضاوت کنیم.
من شب انتخاب رشتم جای رشته مهندسی شیمی و صنایع رو عوض کردم، خونوادم میگفتن مهندسی شیمی بدرد نمی خوره. حالا پس از چندین سال از خونوادم پرسیدم اگر دوباره برمی گشتیم دوباره اول صنایع رو می زدین؟
جوابش فکر کنم بدیهی. نکته اینه که اون دو تا خط مسیر زندگی منو تغییر داد.
پی فکر کنم ما همواره باید ملاک خوب بد خودمون رو یک کم تغییر بدیم
یه خورده آستانه صبرمونو بالاببریم و دنیا رو از زاویه بازتری ببینیم
نتیجه انتخاب رشته اگه 4 دیگه خودشو نشون میده نتیجه یم ازدواج ممکنه 20 سال دیگه خودشو نشون بده . . .
پس با خوشی دنیا به خیلی خوشحال بشیم و نه با ناراحتی اون خیلی ناراحت
هرسال سال خوبی است اگر در اون سال ما سعی خودمونو تا حدامکان کرده باشیم
امیدوارم با این تعریف همگی سال خوبی را تجربه کرده باشیم:gol:
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روز پاييزي ميلاد تو در يادم هست


روز خاکستري سرد سفر يادت نيست


ناله ناخوش از شاخه جدا ماندن من


در شب آخر پرواز خطر يادت نيست


تلخي فاصله ها نيز به يادت مانده ست


نيزه در باد نشسته ست و سپر يادت نيست


يادم هست يادت نيست


خواب روزانه اگر در خور تعبير نبود


پس چرا گشت شبانه. در به در يادت نيست؟


من به خط و خبري از تو قناعت کردم


قاصدک کاش نگويي که خبر يادت نيست


يادم هست يادت نيست


عطش خشک تو در ريگ بيابان ماسيد


کوزه اي دادمت اي تشنه مگر يادت نيست؟


تو که خود سوزي هر شب پره را مي فهمي


باورم نيست که مرگ بال و پر یادت نیست


تو به دل ريختگان چشم نداري بي دل


انچنان غرق غروبي که سحر يادت نيست


يادم هست يادت نيست
 

bahareh s

عضو جدید
کاربر ممتاز
امسال سال خوبی بود واسم چون به هرچی میخواستم رسیدم ولی یه چیزایی هم از دست دادم ولی کلا فهمیدم آدم بزرگتر که میشه غم و غصه هاش بیشتر میشه.
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و با روح من از روز ازل یارترین[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] كودك شعر مرا مهر تو غمخوارترین[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
گر یكی هست سزاوار پرستش به خدا
[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] تو سزاوارترینی تو سزاوارترین[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
عطر نام تو كه در پرده جان پیچیده ست
[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] سینه را ساخته از یاد تو سرشارترین[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ای تو روشنگر ایام مه آلوده عمر
[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بی تماشای تو روز و شب من تارترین[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند
[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] من به سرپنجه مهر تو گرفتارترین[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] گر بود چون دل من رازنگهدارترین[/FONT]
 

S H i M A

کاربر فعال تالار شیمی
کاربر ممتاز
بهترین اتفاقات سال 88 برای من:

برگشت دوباره به باشگاه مهندسان!

دیدن برادرم بعد از 11 سال دوری!

کنسل کردن امتحانات بخاطر شلوغی ها!! :D

پشیمون شدن و برگشت کسی که مسبب تمام شکستهای روحی من بود

و خرد شدنش توسط من که حسابی دلم خنک شد!! :D

ازدواج دو نفر از صمیمی ترین دوستام و برادرم!

کربلا رفتن مادرم...



بدترین اتفاقات:

ضرر مالی پدرم!

بستری شدن مادرم!

شکنجه روحی خودم - افت اعتماد به نفسم - بدبین شدنم نسبت به هر

کاری و هرکسی - گریه های شبانه - افسردگیم ... !

اذیت شدنم توسط مسئولین دانشگاه که هر آزاری دادن که این ترم

ترم آخرم نباشه...:razz:



از عید و از همه سالهای نو متنفرم!

همیشه تلخی هاش بیشتر از شیرینی هاش بوده ...


این دعای همیشگی منه:

امیدوارم همه و همه همیشه آرامش و اعصاب راحت داشته باشن و خدا

صبر مشکلات پیش اومده رو به همه بده... (بگید آمین! :D)


سبز باشید و استوار... :gol:






 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
ممنونم حامد جان بابت تاپیک و دعوتت:gol:

راستش برای منم امسال خیلی سخت بود از نظر روحی و جسمی خیلی ضربه خوردم
شکستم که اینم قسمت بوده
ولی بازم خداروشکر که سلامت و سرپا هستم
خیلی چیزا دیدم خیلی چیزا یاد گرفتم خیلی آدمارو شناختم و ...
همشون تجربه هستن الان برام :redface:

امیدوارم که همه تو این سال جدید به هر نیت قلبی که دارن برسن:gol:
انشالا که دعای سر سفره همه واسشون برآورده بشه:redface::gol:
 

saatchi

عضو جدید
سلام
اینجاآدم وقتی این نظرات رو میخونه غصش میگیره،
چرا انقدر سخت میگیرین مگه سختی لروماً بده!:w13:
انسان اگه سختی نکشه مثل فولادی که آب نبینه اونوقت تو مشکلات اصلی زندگیش زود میشکنه:cool:
من فکر میکنم باید دیدتون رو نسبت به دنیا عوض کنین ما به دنیا نیومدیم که همش دنبال خوشی باشیم، من که همچین توقعی ندارم:w05:
شما بگین یک مساله رو حل کردن بیشتر لذت داره، یک مطلبی رویادگرفتن بیشتر خوشحالتون میکنه یا مثلا دو ساعت خوابیدن، یک غذای خوب خوردن و یا یک مقداری پول در آوردن!
آدم باید یاد بگیره دلش خوش باشه:w12:
میتونین با یک بستنی خوش باشین یا شب رو پر قو خوابتون نبره
انتخاب با شماست :w29:
 
آخرین ویرایش:

abdola_farzad

عضو جدید
سلام به همگی :smile:
خوب :cool:
امسال واسه من ساله خیلی خیلی خوبی بود با اینکه بدترین نمره های درسیم رو توی این سال گرفتم ولی خیلی چیزها یاد گرفتم ;)
سالی بود که من با iran -eng آشنا شدم :gol:
از آشنایی با همتون خوشحال شدم
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تاپیک خیلی جالبیه...دستتون درد نکنه.....
ممنونم به خاطر دعوتتون....:gol::gol::gol:

منو که خیلی به فکر کردن وا داشت چون خیلی چیزا رو فراموش کرده بودم... گلچین میکنم خاطرات رو....:smile:

امسال اولین عیدی بود که در کنار همسر عزیز از جانم بودم.... بهترین خاطره ها رو با ایشون داشتم....
:love:
دیدن افسون مهربون خاطره پر شور و هیجان و دوست داشتی بود که هیچ وقت فراموش نمیکنم... همینطور دیدن زهرا ی عزیزم... هر وقت یاد خاطره های با افسون و زهرا بودن میافتم بی اختیار خنده به لبام میاد..... اشنایی بیشتر باهاشون از بهترین هدیه هاییه که خداوند بهم داده... :w36::w38:
صندلی داغ زهرا که جزء بهترین خاطره های باشگاهه واسه من...:w40:
سفر به سپیدان به همراه محمود، دوستش و خانومش و... (اولین بار بود میرفتم)
این اواخر هم که دارم کم کم محیا میشیم اگه خدا بخواد بریم سر خونه زندگی خودمون.... هم شیرینه هم خیلی خیلی خیلی سخت....
و ... و ... و...
:w38:

اتفای بد هم که .....چی بگم .... زیاد...خیلی زیاد... مشکلات امسال خیلی خیلی خیلی زیاد بود.... خیلی...شاید امسال اولین بار بود که واقعا کم اورده بودم ...
کاسه صبرم پر شده بود.... چون مامانم کم اورده بود... دیدن مادر غمگین خیلی سخته.... وقتی ببینی سنگ صبور خانواده کمر خم کنه همه کمر خم میکنن... کسی که همیشه همه چیزا رو درست میکرد حالا:( ..... دوست ندارم بهش فکر کنم و به زیان بیارمشون چون خیلی تلخه... نمیدونم کی قراره تمام بشه... هر چند که خیلی زنجیروار شده به هم متصلن و تمام شدنی نیست... فقط از خدا میخوام به مامانم خیلی صبر بده.... و سر سامون بده اوضاع رو....


ارزوی شادی و سلامت برای همه عزیزان و بزگواران این باشگاه دارم و امیدوارم بهترین و شادترین زندگی رو درکنار خانواده محترمشون داشته باشن.... و از زیبایی های دنیا لذت ببرن ...:gol::gol::heart:
:w34::heart::gol::gol:
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزا رو خیلی دوست دارم.... چون همه شادن و پر شور.... در پی هر بهانه ای واسه خندیدن و خندوندن هستن... این روزا بیرون رفتن رو خیلی دوست دارم .. نه واسه خرید... فقط واسه دیدن مردم.. واسه دیدن خنده های بلند و عمیقشون.. واسه دیدن پر شور و نشاد بودنشون... واسه دیدن شیرین کاریهاشون... واسه دیدن کارهای جالبشون... حتی پرنده ها هم این شور و نشاط رو دارن... بازیهای پر سر و صداشون بیانگر اینه.... جوونه زدن برگهای دختا رو که دیگه نگو... یه صحنه بینظیره که فقط یه بار تو سال اونم به مدت کمی میتونی ببینش و لذت ببری ازش... شکوفه دادن درختا... همه اتفاقا بینظیر و زیباست... ادما ،درختا، شکوفه ها، پرنده ها و... همه و همه لبخند میزنن و شاداب هستن... حتی اسمون هم به روی ادم لبخند میزنه....
اینا رو نگفتم که بگم همه چیز زیباست و خوب... نه...... تو این بین یه صحنه هایی رو میبینی که دلت اتیش میگیره
... مثلا خانوم گرفته ای که لیف و دستگیره درست کرده بود و تو پیاده رو التماس میکرد که ازش بخرن... و خیلی ها با بی محلی از کنارش رد میشدن خیلی ها با برخورد بد عکس العمل نشون میدادن و غافل از اینکه این مادر هم میخواد با فروش اینا واسه عید بچه هاش یه چیزی دست و پا کنه... و یا به هر دلیلی که مجبور شده اینکار رو بکنه و دست گدایی جلو کسی دراز نکنه (دلم اتیش میگیره وقتی این چیزا رو میبینم... یک هفته بیشتره که از این اتفاق گذشته اما از فکرش بیرون نمیام.... هر وقت بهش فکر میکنم و چهره خانومه یادم میاد قلبم درد میگیره)
یا اقایی که به دیوار تکیه داده و زار زار گریه میکنه... دلیلش شاید این باشه که توانایی پول در اوردن رو نداره و جلو زن و بچش شرمندس واسه عیدی و خرید لباس عید و ....... این صحنه های دردناک زیاده... و نمیخوام کسی رو غمگین کنم... فقط نمیخوام از اون کسایی باشیم که بی تفاوت یا با رفتار بد از کنار اینجور افراد رد بشیم...چون اونا هم انسانن و دوست دارن یخورده از شادی شب عید رو به خانوادشون هدیه کنن...و از این ایام لذت ببرن.....

امیدوارم همه این روزها از این زیباییها و شادی ها به خوبی استفاده کنن و با تمام وجود ازشون لذت ببرن....و شاد بودن رو به بقیه هم هدیه بدن...
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این تاپیک و پارسال زدم ای روزگار

ادامه‌ش میدیم
چه زود گذشت پارسال و امسال شروع شد
سال گذشته، گذشت
یه تغییر مکان داشتیم، از بوشهر به شیراز
توی شیراز با دوستای خیلی خوبی آشنا شدم، حامدو هم اومد دیدمش :دی
چند ماه رو وقت کنکوری کردم که به هیچ طریقی، ازش راضی نبودم، از کنکور کارشناسی
و الان سال جدید شروع شده
روزای قبل از شروع سال جدید شدید افسرده بودم، اوضاع روحیم اصن خوب نبود، بخاطر اتفاقاتی که توی زندگیم افتاده
سال جدید رو سال تحول برای خودم معرفی کردم، و تا به امروز که دو روز ازش گذشته، به جد ازش راضی بودم
امیدوارم روند راضی بودنام ادامه پیدا کنه، و سال بعد، از خوبی‌های امسال زیاد یاد کنم

ممنونم حامدی :gol:
 

حــامد

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ادامه‌ش میدیم
چه زود گذشت پارسال و امسال شروع شد
سال گذشته، گذشت
یه تغییر مکان داشتیم، از بوشهر به شیراز
توی شیراز با دوستای خیلی خوبی آشنا شدم، حامدو هم اومد دیدمش :دی
چند ماه رو وقت کنکوری کردم که به هیچ طریقی، ازش راضی نبودم، از کنکور کارشناسی
و الان سال جدید شروع شده
روزای قبل از شروع سال جدید شدید افسرده بودم، اوضاع روحیم اصن خوب نبود، بخاطر اتفاقاتی که توی زندگیم افتاده
سال جدید رو سال تحول برای خودم معرفی کردم، و تا به امروز که دو روز ازش گذشته، به جد ازش راضی بودم
امیدوارم روند راضی بودنام ادامه پیدا کنه، و سال بعد، از خوبی‌های امسال زیاد یاد کنم

ممنونم حامدی :gol:

اره یادته اومدیم شیراز؟
جاویدی دلم برات تنگ شده
 

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
روز پاييزي ميلاد تو در يادم هست
روز خاکستري سرد سفر يادت نيست
ناله ناخوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر يادت نيست
تلخي فاصله ها نيز به يادت مانده ست
نيزه در باد نشسته ست و سپر يادت نيست
يادم هست يادت نيست
خواب روزانه اگر در خور تعبير نبود
پس چرا گشت شبانه. در به در يادت نيست؟
من به خط و خبري از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگويي که خبر يادت نيست
يادم هست يادت نيست
عطش خشک تو در ريگ بيابان ماسيد
کوزه اي دادمت اي تشنه مگر يادت نيست؟
تو که خود سوزي هر شب پره را مي فهمي
باورم نيست که مرگ بال و پر یادت نیست
تو به دل ريختگان چشم نداري بي دل
انچنان غرق غروبي که سحر يادت نيست
يادم هست يادت نيست
 

Similar threads

بالا