مولا چي ميگه؟؟

mohamad javid

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزي آوردند مولانصرالدين رفت به شهري و اون بردنش بالا منبره و رو به مرد كرد گفت اي مرد ميدانيد ميخواهم چه بگويم مردم گفتن نه..مولا گفت من براي مردمي كه نميدانند چيزي نمي گويم...
فراداش اومد باز رفت بالا منبره دوباره رو به مردم كرد و گفت اي مرد ميدانيد چه ميخواهم بگويم مردم گفتن بله مي دانيم....مولا گفت خب من براي مردي كه ني دانند چيز ندارم بگويم...
دوباره پس اون فرداش اومد و رفت بالا منبره گفت مردم مي دانيد مي خواهم چه بگويم يه سري از مردم گفتن بله ويه سري گفتن نه ....مولا گفت اون يه سري كه مي دونند به اون سري كه نمي دونند بگن...
اين حكايت زندگي ماست كه اگه بگي نمي دونم ميگن خب نمي دونه ديگه ...
واگه بگي ميدونم ميگن خب ميدونه ديگه لازم نيست بگيم..
واگه بگي آره يا نه ميگن برو با تو ديونه شدي:surprised::surprised::D
 

Hps

عضو جدید
حالا مولا یا ملا؟؟
راسیتش به من که گفت پرسپولیس اخرش تیم نمیشه
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
حقیقتش من که نفهمیدم منظور چی بود.
به نظر من , منظور این داستان اینه که , انسانها را بخاطر اعتقاداتشون و یا کم و زیادی علمشون سرزنش نکنید.
حرفی از معنی اگر دارید بیارید ولی سعی نکنید به زور تو مغز انسانها بتپونید.
شما حرفتونو بزنید بگذارید مردم خودشون تصمیم بگیرند.
این داستان میخواد بگه :
اختلاف نظر وقتی خوشایند میگردد که دو نفر بمنظور کشف حقیقت , دوستانه به جرّ و بحث بپردازند.مناظره وقتی شکنجه آور است که یک طرف سعی کند بزور حرف خود را به کرسی بنشاند.
من تا این حد از این داستان فهمیدم.
 

Similar threads

بالا