جغرافياي تاريخي آذربايجان

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
آذربایجان آشیق لاری
http://www.folklor.blogfa.com
boda menim yeni saytim
azerbaycan Aşıq lari
hormetli doslar bo adrese bash vorun​
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
آشنايی با رقص آذری


[FONT=times new roman, times, serif]رقص تواماً و بيواسطه در درون موسيقي حيات و تحول يافته است. در سرزمين آذربايجان، از [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ديرباز رقص با معني و مضمون و در عين طراوات و دارا بودن جنبه حماسي و قهرماني خود [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]در مراسم پيش از شكار مبارزه و در نهايت پيروزي و قدرداني از خدايان طبيعت و شكستن[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]طلسمها اجرا ميشده است. در دوراني كه انسانها، آفتاب، ماه، باد، آتش، آب، خاك درختان و [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]حيوانات را مقدس ميشمردندو ستايش ميكردند. به رسم پرستش و نيايش و عبادت طي مراسمي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دست به انجام حركات موزون ميزدند.[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]ستايش و حرمت آتش در شرق و بويژه در آذربايجان اهميت زيادي داشت. آتش مظهور [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]روشنايي‌گرما، محو كننده تاريكي بود. و به اين اعتبار در ستايش قدرت آتش با انجام حركات [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]موزون با موسيقي، جشنهاي خود را انجام ميدادند. براين اساس است كه نقشهايي ايجاد شده بر [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]صخره هاي قوبوستان (نام محلي در نزديكي شهر باكو در جمهوري آذربايجان) اهميت حركتهاي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]موزون در نزد مردمي كه در حد 0-8 هزار سال پيش ميزيسته اند را نشان ميدهد.[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]تكامل تدريجي رقص از گردش موزون و پريدن از آتش تا انجام مراسمي با فرمهاي بديع، [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]حركات ظريف، پانتوميم و تقليد و نقل، راه درازي را پيموده است. اين سلسله از حركات [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]بامعنا،‌مفهوم و مضمون شكار، كمين، رديابي، رماندن، گرفتن وجنگيدن و با تمثيلهايي چون فرا [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]رسيدن بهار،‌بيداري طبيعت، كاشت، برداشت، برداشت‌ محصول، باغ چيني، صيد ماهي، كومه [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]سازي و در نهايت درحركات موزون پهلواني و حماسهاي با شمشير كوراوغلو، با سينه اي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]فراخ، با نگاهي به دوردست، مغرورؤ گاه ارام، گاه تند، پايكوبان، با پرشها و جهشهاي سريع و [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]نشاني از مهارتهاي جنگي، باريتم تند طبل ها، به اوج ميرسد.زندگي مردم آذربايجان از ديرباز با [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]رقص عجين بوده است. تاريخ انواع حركات موزون در آذربايجان از نظر فرم و نحوه اجرا،‌به [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]صورت انفرادي يا دسته جمعي، اعم از مردانه يا زنانه و تعداد ايفاكنندگان بقدري متنوع و[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]مبسوط است كه در فرهنگهاي تركي، كردي، ارمني، گرجي و … با نامهاي گوناگون تبلور [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]يافته و در بسياري از موارد حركات موزون فرهنگهاي مختلف در پايه مشترك و در جزئيات [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]باهم تفاوت دارند. با اين حال ميتوان صدها نوع از حركات موزون را بنابه نام محل يا فرد شهير،[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]مفهوم زباني، نحوه اجرا بصورت حركات موزون غنايي و ليريك پهلواني و حماسي، مراسمي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]كميد و … تقسيم بندي كرد:
[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]1-رقص ليريك: ياللي، شالاخو، اوزون دره، تره كمه، واغزالي، سينديرما، توراجي، گولوم آي،[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]قيتقيلدا، آلما، لاله، دستمالي، يئري- يئري[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]2-رقص پهلواني و جنگي: قزاقي، قفقازي، لزگي، قايتاغي، كوراوغلونون قايتارماسي، [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]كوراوغلونون باغيرتيسي، ميصري، زوتي- زوتي، زنجير توتماق، تار آباسي[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]3-رقص مراسمي: كوسا- كوسا، آذربايجان، ميرزهيي، آسماكسمه، آغيرقاراداغي و ….[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]توضيح درباره فرم و نحوه اجراي تمامي انچه ذكر شد در اين مقاله نميگنجد و تنها به اشارتي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]كوتاه و به تفكيك از هر كدام بسنده ميشود.[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]ياللي: از رقص ريشهدار و باستاني است كه در فرهنگهاي آذربايجاني، كردي، ارمني گرجي، و [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]برخي ديگر از فرهنگهاي آسياي مركزي بطور گستردهاي رواج دارد. ظاهراً اشعار حكيم نظامي[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]كگنجوي در منظومه خسرو و شيرين، در توصيف حركتهاي پاي ايفاگر- به مانند گردش زخمه[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]بر چنگ – به ياللي ميباشد:[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]ياللي با مشايعت نوازندگان سورناودهل در صفي طولاني، دست در دست، با دستمال ياچوبي در[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دست رهبر صف، بصورت جمعي اجرا ميشده است. تحول ياللي و گستردگي نحوه اجراي آن [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]به صدها گونه آهنگ و طرح انجاميده كه از آن ميتوان به انواع زير اشاره كرد:[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]چولاغي، اوچ آدديم، دونه ياللي، قازقازي، كوچه ري، ائل يالليي، ايكي اياق، قالادان قالايا، شه [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]راني، قاليئي، چوپ چوپو، و …[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]ياللي در دو نوع بصورت رقص مستقل و حركات موضوعي بصورت تاترونمايش – هك در[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]حين رقص موتيفهاي قهرماني و روحيات ايلي، جواني و چابكي خود را مييابد- اجرا ميشود. كه[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دوزياللي، سيياقوقو، ته نزهره و عرفاني از اين قسم است.[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]از ياللي در قسمتي از اپراي كوراوغلو ساخته ئوزير حاجي بيگوف در قسمتي از اپراي نرگس [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ساخته مسلم ماقامايف در قسمتي از باله گلشن ساخته سلطان حاجي بيگوف در اثري به نام ياللي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ساخته جهانگير جهانگيروف، در قسمتي از باله قوبوستان كولگهلري ساخته قاراقاراپف و [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]آهنگسازان روسي و بعضاً اروپايي استفاده شده است.[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]لزگي: رقصهاي قفقاز و ماورا ان بشمار ميرود كه به شكل گستردهاي در آذربايجان متداول [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]است. لزگي، حماسي، باوقار، پرتحرك و ريتميك است كه توسط مردان بصورت جمعي و با [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]هنرنمايي تك تك ايفاگران با حركات پا، پنجه پا، بصورت سريع با تمثيلي از حالت تاخت و سوار [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]بر اسب و غالباً با خنجري در دست يا دستهاي مشت كرده، با حركاتي بديع و گاه اكروباتيك، [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]چرخش روي زانوها، پرشها اجرا ميشود.[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]قايتاغي: نوع ديگري از رقص است كه در آذربايجان با عناوين اوج دوست، يئددي قارداش [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]اوغلانلار رقصي اجرا ميگردد.[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]از قايتاغي در آثاري از گلينكا، روبنشتين، برودين، نيازي، قلييف، حاجييف، رستم اوف و برخي [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ديگر از آهنگسازان استفاده شده است.[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]كور اوغلو: از رقصهاي قديمي است كه توسط سورنا و دهل اجرا ميشود. كوراوغلو، [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]پرصلابت،‌حماسي، رزمي و پهلواني است كه در ابتدا با سرعتي آرام شروع شده و تدريجاً تند [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ميشود كه به يادبود قهرمان افسانهاي دوران فئودالي يعني كوراوغلو ناميده ميشود.[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]كوراوفلو از قديم در انواع مختلف و با نامهاي گوناگوني مانند: كوراوغلونون قايتارماسي، [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]ميصري، كوراوغلونون باغيرتيسي و … همچنين در ورزشهاي باستاني و زورخانه توام با[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]حركات موزون رايج بوده است. در زورخانه گاه در ميان رقصهاي ورزشكاران نمايشي از[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]كشتي و حركتهايي با دست و بدن و مانند زنجيره توتماق و بالاخره به مانند دوست، ياللي را از[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]نوع زوتي- زوتي با حركتهاي پهلواني خاصي اجرا مينمايند.[/FONT]​

[FONT=times new roman, times, serif]ميصري: (شمشير عربي منسوب به كوراوغلو) غالباً توسط عاشيقها، باريتمي شبيه به مارش و با [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]انجام حركات مشكل و سنگين و غالباً با شمشير توسط ايفاگران اجرا ميشود.[/FONT]​

 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشاهیر1

مشاهیر1

نظامی گنجوی ، شاعر بزرگ آذربایجان
درج در سايت : 2008-04-10 08:39:43 بازديدها : 7869
حکیم جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید ملقب به نظامی گنجوی (1141-1209) از داستانسرایان بزرگ و استادان مسلم در سرودن شعر تمثیلی و بزمی است.

او در 22 آگوست 1141 در شهر گنجه آذربایجان متولد شد و همه عمر را به جز سفر کوتاهی که به دعوت قزل ارسلان به یکی از نواحی نزدیک گنجه کرد، در وطن خود باقی ماند.

Boğazımı gör necə düyünləyibdir Gəncə
بوغازیمی گور نئجه دویونله ییبدیر گنجه
Yoxsa İraq xəznəsi mənim olardı, məncə
یوخسا ایراق خزنه سی منیم اولاردی، منجه
Aləm deyir övladsan sən dünyaya, Nizami
آلم دئییر اولادسان سن دونیایا، نیظامی
Sığışmazsan Gəncəyə gen dünyada, Nizami
سیغیشمازسان گنجه یه گئن دونیادا، نیظامی
نظامی 63 سال و 6 ماه در گنجه زندگی کرد، در همین شهر وفات نمود و به خاک سپرده شد.
نظامی از تمام علوم عقلی و نقلی بهره مند بود و در وادی عرفان و سیر و سلوک راهنمای بزرگ و در عقاید و اخلاق ستوده پایبند و استوار و سرمشق فرزندان بشر بوده و در فنون حکمت از طبیعی و الهی و ریاضی دست داشته و منشا تغییر و تحول و پیشرفت این علوم شد و در بسیاری از مسایل آن دوره جلوتر از زمان خود بود.
نظامی علاوه بر زبان ترکی که زبان مادری او بود به زبانهای عربی ، فارسی و چند زبان دیگر به طور کامل مسلط بود.

Dünyada nə qədər kitab var belə
دونیادا نه قدر کیتاب وار بئله
Çalışıb, əlləşib gətirdim ələ
چالیشیب، اللشیب گتیردیم اله
Ərəbcə, dəricə, yeri düşərkən
اربجه، دریجه، یئری دوشرکن
Buxari, Təbəri əsərlərindən
بوخاری، تبری اسرلریندن
Oxudum, oxudum, sonra da vardım
اوخودوم، اوخودوم، سونرا دا واردیم
Hər gizli xəznədən bir dürr çıxardım
هر گیزلی خزنه دن بیر دور چیخاردیم
در پاکی اخلاق و تقوی، نظیر حکیم نظامی را در میان تمام شعرای عالم نمی‌توان پیدا کرد. در تمام دیوان وی یک لفظ رکیک و یک سخن زشت پیدا نمی‌شود و یک بیت هجو از اول تا آخر زندگی بر زبانش جاری نشده‌است.
نظامی از سنین کودکی قلم به دست گرفت و الهامات قلبی خود را بر کاغذ منتقل نمود.اولین نوشته های او قصیده و غزل بود. نظامی تحولی عظیم در سرودن قصیده و غزل پدید آورد و روح و جان تازه ای به آنها بخشید.
نظامی یک دیوان اشعار 20 هزار بیتی دارد که متاسفانه امروز تنها قسمتی از آن موجود است و نسخه کامل آن شاید در یکی از کتابخانه های دنیا یافت شود.
آنچه موجب ماندگاری ابدی نام نظامی شده و او را در ردیف اول ادیبان جهان قرار داده، پنج مثنوی با نام «پنج گنج» یا «خمسه» است که تعداد ابیات آن را تا حدود 20 هزار بیت نوشته اند و عبارتند از:
مخزن الاسرار(1177)، لیلی و مجنون(1188)، خسرو و شیرین(1180)، هفت پیکر(1196 (Yeddi gözəl))، اسکندرنامه(1203)، که تمامی مثنویها به سبک عراقی است.
اشعار مخزن الاسرار سراسر پند و نصیحت است و شامل 2260 بیت می باشد. این مثنوی مشتمل بر 20 مقاله در مواعظ و حکم است و حاوی اندیشه های زاهدانه و عارفانه اوست.
در هر مقاله پس از شرح عنوان مقاله، برای تأثیرگذاری بیشتر داستانی کوتاه اما پر محتوا و دلنشین روایت شده است.
به نظر نظامی خدمت بی تمنا و صرفا در جهت رضای الهی به انسانها و عدالت برترین ارزشها هستند.

Çalış öz xalqının işinə yara
چالیش اوز خالقینین ایشینه یارا
Dünya əməlindən geysin zər-xara
دونیا املیندن گئیسین زر-خارا
Bacarsan hamının yükünü sən çək
باجارسان هامینین یوکونو سن چک
İnsana ən böyük şərəfdir əmək
اینسانا ان بویوک شرفدیر امک
Yaxşılıq etməsən əgər insana
یاخشیلیق ائتمسن اگر اینسانا
Böyüklük şərəfi verilməz sana
بویوکلوک شرفی وئریلمز سانا
نظامی با دختری از طایفه ترکان قبچاق به نام آپاغ (Apağ) ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب پسری به نام محمد (1174) شد.
نظامی در اشعاری تحت عنوان "نصایحی برای پسرم محمد" چنین می نویسد:

Yeddi yaşlı balam, gözümün nuru
یئددی یاشلی بالام، گوزومون نورو
Dilimin əzbəri, qəlbim süruru
دیلیمین ازبری، قلبیم سورورو
Ruzi verdi sənə o Pərvərdigar
روزی وئردی سنه او پروردیگار
Üstündə mənim yox, Onun adı var
اوستونده منیم یوخ، اونون آدی وار
Bilik kəsb etməklə dünyanı qazan
بیلیک کسب ائتمک له دونیانی قازان
Əsmanı oxu ki, məna alasan
اسمانی اوخو کی، منا آلاسان
Qaç o sözlərdən ki, mənasız, boşdur
قاچ او سوزلردن کی، مناسیز، بوشدور
İlahi elmlər öyrənmək xoşdur
ایلاهی ئلملر اویرنمک خوشدور
Elə namuslu ol, desin hər görən
ئله ناموسلو اول، دئسین هر گورن
Ağıllı oğluna, Nizami, əhsən
آغیللی اوغلونا، نیظامی، احسن
مرگ آپاغ روحیه نظامی را سخت تحت تاثیر قرار داد و پس از آن بود که مثنوی دوم خود "خسرو و شیرین" را سرود.
مثنوی خسرو و شیرین شامل 6500 بیت است. این مثنوی داستان عشق خسرو پرویز به شیرین شاهدخت می باشد.
مثنوی لیلی و مجنون شامل 4500 بیت است. در این مثنوی داستان پر سوز و گداز عشق مجنون و لیلی به رشته نظم درآمده است.
مثنوی هفت پیکر در 5136 بیت سروده شده است. این داستان شرح روابط بهرام گور با هفت دختر از پادشاهان هفت اقلیم است که بهرام برای هر کدام گنبدی به رنگی خاص بر پا می کند و هر روز از هفته را میهمان یکی از آنان می شود و داستانی از هر کدام می شود.
مثنوی اسکندرنامه شامل 10500 بیت و در دو بخش به نامهای شرفنامه و اقبالنامه به نظم درآمده است. در بخش اول نظامی اسکندر را به صورت فاتحی بزرگ و در بخش دوم در لباس حکیم و پیامبری خردمند معرفی می کند.
اگرچه زبان مادری نظامی ترکی بود اما در بزم سرایی، بزرگترین شاعر ادبیات فارسی است. به جرأت می توان گفت که او در سرایش لحظه های شادکامی بی همتاست، زبانش شیرین است و واژگانش نرم و لطیف، و گفتارش دلنشین. آن گونه که در بازگویی لحظه های رزم، نتوانسته از فشار بزم رهایی یابد به اشعار رزم نیز ناخودآگاه رنگ غنایی داده است. این شاعر بزرگ خود را به اخلاق پایبند می داند و برخلاف بسیاری از شاعران و سرایندگان، هرگز در سروده هایش بی پرده سخن نگفته است.نظامی گنجوی استاد مسلم شعر غنایی و داستانهای عاشقانه است.
برجستگیها و ویژگیهای شعر نظامی :
تشبیهات و توضیحات او، زیبا و هنرمندانه و بسیار خیال انگیزند.
در تصویر جزئیات طبیعت و حالات، بسیار تواناست.
انتخاب الفاظ و کلمات مناسب که نتیجه آشکار آن، موسیقی شعر اوست.
ایجاد ترکیبات خاص و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند.
تازگی معانی و ابداع ترکیبات تازه که در شعر نظامی به وفور یافت می شود، کلام وی را گاهی دچار ابهام می کند،
علاوه بر اینها کثرت «لغات عربی» و «اصطلاحات علوم» و «اصول و مبانی فلسفه و معارف اسلامی» سخن این شاعر را دشوار و پیچیده کرده است.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
مبارز هميشه پيروز ، بابك ..

مبارز هميشه پيروز ، بابك ..


عباسيان در 132 هجري با بر اندازي امويان بر مسند خلافت ممالك اسلامي و مسلمانان جهان تكيه زدند . اولين خدمت عياسيان به خيل مردماني كه ازآمدنشان اظهار شادماني مي نمودند ، كشتن ابو مسلم خراساني و برانداختن برمكيان بود البته همگي به حيله و خدعه !سي سال بعد از اين تاريخ يعني در سال 162 هجري قيام هاي ضد بغداد در قالب قيام خرميان در مناطق متعددي از ممالك تحت سلطه خلفاي عباسي شروع گرديد . خرميان كه كلا به ضديت بر حكومت اعراب بر خاسته بودند ، عمدتا تركيبي از جوانان و كشاورزان و افراد تهي دست بي شمار جامعه بودند كه در سايه زراندوزي و عشرت گذاري خلفاي عباسي و امراي دست نشانده آنها هر روز بر تعداد چنين ناراضياني افزوده ميگرديد .

اولين پيروزي بابك بر خلفاي ظلم و جور زماني بود كه وي علنا نداي مخالفت را سر داد . هر چند كساني چون افشين و مازيار در خفا با بابك پيمان اتحاد و هم رايي بسته بودند اما هيچگاه علنا مخالفت خود را بروز ندادند و اين دورويي و حيله گري آن دو را از افتخار اولين پيروزي بابك بي بهره گذارد . قاطعيت بابك در خصوص راهي كه بر گزيده بود وي را قهرمان هزاران آزادي طلب زمان خود كرد . و چنين شد كه بابك توانست پرچمي را كه در آذربايجان بر افراشته بود به ولاياتي چون همدان و ديلمان و اصفهان و... حتي روم شرقي نيز ببرد و هزاران كس را در اين راه هم راي خود سازد .

عليرغم قتل ها و كشتار هاي دسته جمعي خرميان كه تاريخ نگاران عرب نيز آنرا تاييد مي نمايند ، باز هم بابك فرياد آزادي بر اساس روابط انساني را سر ميداد و هيچگاه نفر اولي نبود كه براي جنگ دست به شمشير ببرد . بدين ترتيب بابك مدت بيست و سه سال بدون تغيير موضعي كه در روز اول مبارزه بر گزيده بود بي وقفه و شب و روز به مبارزه خود ادامه داد . پايداري وي در اين مدت طولاني و تحمل شديد ترين لطمات روحي و جاني و مالي در واقع دومين پيروزي بدون ترديد بابك به حساب مي آيد . پايداريي كه وي در اين مدت از خود نشان داد چنان بي مثال و استثنايي است كه تمامي تاريخ نگاران بدان معترفند . و اگر نبود تنگ نظري بسياري از دشمنان بابك ، به يقين وي را تنها نمونه پايداري در مبارزات تاريخي مي ناميدند . بابك پاي در راهي نهاده بود كه در پايان راه پيروزي بدون ترديد در انتظار وي بود . و افشين همپيمان وي چنان در دالانهاي تو در توي ذلالت و دلبستگي به مقام و خيانت به دوستان و حتي اقوام سرگردان بود كه راه رهايي را هم گم كرده بود . و اگر مي بينيم كه خليفه معتصم نهايتا افشين را براي اجراي خدعه هاي درباري بر عليه بابك بر مي گزيند ، از روي همين سرگرداني و بي آرماني افشين است . چراكه افشين همه چيز خود را باخته است و توان تشخيص راه درست را در دالانهاي گمراهي گم كرده است . رويارويي با افشين در نبرد نهايي براي بابك حكم يك پيروزي ديگر را دارد . اين آخرين تركش خليفه است و بابك از اين آخرين تركش هم براي اثبات حقانيت و ادعاي خود سود مي جويد . ( هركس كه براي يك بارهم كه شده بر سر سفره خليفه بنشيند خائن و متظاهر است ) . بابك مي خواهد در نبرد با افشين به هزاران خلق به ستوه آمده از ستم خلفا نشان بدهد كه ( از ماست كه بر ماست ! ) . مي خواهد تلخي جنگ داخلي و رويارويي هم بندهاي در بند را به مردم نشان بدهد . مي خواهد به مردم بگويد كه در اين جنگ پيروزي از آن نفر سومي است كه در ميدان حضور ندارد !

بابك در زمان دستگيري نيز پيروز است . چراكه با خدعه گرفتار ميشود نه با جنگ مردانه و عادلانه . سهل بن سنباط يكي از خائنان به نام تاريخ ، بابك را در مغاره اي تاريك به دست افشين مي سپارد . گويي از نگريستن بر چهره وي نيز وحشت دارد . اما بابك همچنان پيروز است . التماس نمي كند . وعده و وعيد نمي دهد . شرط نمي پذيرد . همانند بيست و سه سال پيش سر افراز و با اراده است . هنوز هم در خود توان مبارزه را مي بيند . دست و پايش را مي بندند تا ظلم خليفه جلوه عيني يابد . خليفه به نمايش قدرت مي انديشد و بابك با تمام توان به شكستن اين قدرت نمايشي جهد دارد . بابك در كاخ خليفه هم پيروز است . امان نامه نمي خواهد . سمت و منصب نمي پذيرد . صدايش نمي لرزد . تمامي نفرت خويش را در چشمانش و زبانش نثار خليفه و دستگاه ظلم و جور او مي سازد . بابك به پيروزي خود يقين دارد . چرا كه وي اولين كسي است كه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) را عليه خلفاي ظلم پيشه عباسي بدعت نهاده است و از پايان كار سخت دل قوي است . ميداند كه هم اكنون ميليونها انسان در اطراف و اكناف بلاد اسلامي در تدبير بر انداختن خلافت مستبدان هستند . اين براي بابك به معناي پيروزي است چراكه در شروع كار نيز در همين انديشه بود . وي نه طالب خلافت بود نه سرداري و نه اميري . بابك در آرزوي بيداري انسانها يي بود كه شب و روز در برابر چشمانش جان مي كندند و خفت ها مي كشيدند . بابك ميخواست همين مردم به پوشالي بودن دستگاه خلافت پي ببرند و حالا كه ميليونها هم راي و همفكر دارد پيروز است ، پيروز واقعي !او مرگ را نچشيد........
 

computer-engi

عضو جدید
عباسيان در 132 هجري با بر اندازي امويان بر مسند خلافت ممالك اسلامي ومسلمانان جهان تكيه زدند . اولين خدمت عياسيان به خيل مردماني كه ازآمدنشان اظهارشادماني مي نمودند ، كشتن ابو مسلم خراساني و برانداختن برمكيان بود البته همگي بهحيله و خدعه !سي سال بعد از اين تاريخ يعني در سال 162 هجري قيام هاي ضد بغداد درقالب قيام خرميان در مناطق متعددي از ممالك تحت سلطه خلفاي عباسي شروع گرديد . خرميان كه كلا به ضديت بر حكومت اعراب بر خاسته بودند ، عمدتا تركيبي از جوانان وكشاورزان و افراد تهي دست بي شمار جامعه بودند كه در سايه زراندوزي و عشرت گذاريخلفاي عباسي و امراي دست نشانده آنها هر روز بر تعداد چنين ناراضياني افزودهميگرديد .

اولين پيروزي بابك بر خلفاي ظلم و جور زماني بود كه وي علنا ندايمخالفت را سر داد . هر چند كساني چون افشين و مازيار در خفا با بابك پيمان اتحاد وهم رايي بسته بودند اما هيچگاه علنا مخالفت خود را بروز ندادند و اين دورويي و حيلهگري آن دو را از افتخار اولين پيروزي بابك بي بهره گذارد . قاطعيت بابك در خصوصراهي كه بر گزيده بود وي را قهرمان هزاران آزادي طلب زمان خود كرد . و چنين شد كهبابك توانست پرچمي را كه در آذربايجان بر افراشته بود به ولاياتي چون همدان وديلمان و اصفهان و... حتي روم شرقي نيز ببرد و هزاران كس را در اين راه هم راي خودسازد .

عليرغم قتل ها و كشتار هاي دسته جمعي خرميان كه تاريخ نگاران عربنيز آنرا تاييد مي نمايند ، باز هم بابك فرياد آزادي بر اساس روابط انساني را سرميداد و هيچگاه نفر اولي نبود كه براي جنگ دست به شمشير ببرد . بدين ترتيب بابك مدتبيست و سه سال بدون تغيير موضعي كه در روز اول مبارزه بر گزيده بود بي وقفه و شب وروز به مبارزه خود ادامه داد . پايداري وي در اين مدت طولاني و تحمل شديد ترينلطمات روحي و جاني و مالي در واقع دومين پيروزي بدون ترديد بابك به حساب مي آيد . پايداريي كه وي در اين مدت از خود نشان داد چنان بي مثال و استثنايي است كه تماميتاريخ نگاران بدان معترفند . و اگر نبود تنگ نظري بسياري از دشمنان بابك ، به يقينوي را تنها نمونه پايداري در مبارزات تاريخي مي ناميدند . بابك پاي در راهي نهادهبود كه در پايان راه پيروزي بدون ترديد در انتظار وي بود . و افشين همپيمان وي چناندر دالانهاي تو در توي ذلالت و دلبستگي به مقام و خيانت به دوستان و حتي اقوامسرگردان بود كه راه رهايي را هم گم كرده بود . و اگر مي بينيم كه خليفه معتصمنهايتا افشين را براي اجراي خدعه هاي درباري بر عليه بابك بر مي گزيند ، از رويهمين سرگرداني و بي آرماني افشين است . چراكه افشين همه چيز خود را باخته است وتوان تشخيص راه درست را در دالانهاي گمراهي گم كرده است . رويارويي با افشين درنبرد نهايي براي بابك حكم يك پيروزي ديگر را دارد . اين آخرين تركش خليفه است وبابك از اين آخرين تركش هم براي اثبات حقانيت و ادعاي خود سود مي جويد . ( هركس كهبراي يك بارهم كه شده بر سر سفره خليفه بنشيند خائن و متظاهر است ) . بابك مي خواهددر نبرد با افشين به هزاران خلق به ستوه آمده از ستم خلفا نشان بدهد كه ( از ماستكه بر ماست ! ) . مي خواهد تلخي جنگ داخلي و رويارويي هم بندهاي در بند را به مردمنشان بدهد . مي خواهد به مردم بگويد كه در اين جنگ پيروزي از آن نفر سومي است كه درميدان حضور ندارد !

بابك در زمان دستگيري نيز پيروز است . چراكه با خدعهگرفتار ميشود نه با جنگ مردانه و عادلانه . سهل بن سنباط يكي از خائنان به نامتاريخ ، بابك را در مغاره اي تاريك به دست افشين مي سپارد . گويي از نگريستن برچهره وي نيز وحشت دارد . اما بابك همچنان پيروز است . التماس نمي كند . وعده و وعيدنمي دهد . شرط نمي پذيرد . همانند بيست و سه سال پيش سر افراز و با اراده است . هنوز هم در خود توان مبارزه را مي بيند . دست و پايش را مي بندند تا ظلم خليفه جلوهعيني يابد . خليفه به نمايش قدرت مي انديشد و بابك با تمام توان به شكستن اين قدرتنمايشي جهد دارد . بابك در كاخ خليفه هم پيروز است . امان نامه نمي خواهد . سمت ومنصب نمي پذيرد . صدايش نمي لرزد . تمامي نفرت خويش را در چشمانش و زبانش نثارخليفه و دستگاه ظلم و جور او مي سازد . بابك به پيروزي خود يقين دارد . چرا كه وياولين كسي است كه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) را عليه خلفاي ظلم پيشه عباسي بدعتنهاده است و از پايان كار سخت دل قوي است . ميداند كه هم اكنون ميليونها انسان دراطراف و اكناف بلاد اسلامي در تدبير بر انداختن خلافت مستبدان هستند . اين برايبابك به معناي پيروزي است چراكه در شروع كار نيز در همين انديشه بود . وي نه طالبخلافت بود نه سرداري و نه اميري . بابك در آرزوي بيداري انسانها يي بود كه شب و روزدر برابر چشمانش جان مي كندند و خفت ها مي كشيدند . بابك ميخواست همين مردم بهپوشالي بودن دستگاه خلافت پي ببرند و حالا كه ميليونها هم راي و همفكر دارد پيروزاست ، پيروز واقعي !او مرگ را نچشيد........
ساقول بی ایشینن بیر دنه قشه منبع دوزلدیسن!
یاشا
 

computer-engi

عضو جدید
سايت گل - با پيگيري نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در استان آذربايجان شرقي هفت بازي آينده تراكتورسازي از شبكه 3 سيما به صورت زنده پخش مي‌شود.
روابط عمومي تراكتور در اين باره مي گويد: با توجه به خيل عظيم هوادران تراكتورسازي در اقصا نقاط كشور و درخواست‌هاي پياپي باشگاه تراكتورسازي مبني بر پخش زنده مسابقات تيم تراكتور خوشبختانه با اين مسئله موافقت شدواز اين پس و در ادامه بازي‌هاي باقيمانده در ليگ برتر فوتبال، تمام بازي‌هاي تراكتورسازي از شبكه سه به صورت زنده براي علاقه‌مندان و هواداران اين تيم پخش مي‌شود.تراكتور اين هفته شنبه با سپاهان بازي دارد.
باشگاه تراكتورسازي مراتب تشكر و قدرداني خود را از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و مديريت شبكه سه سيما اعلام داشته است
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
سايت گل - با پيگيري نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در استان آذربايجان شرقي هفت بازي آينده تراكتورسازي از شبكه 3 سيما به صورت زنده پخش مي‌شود.
روابط عمومي تراكتور در اين باره مي گويد: با توجه به خيل عظيم هوادران تراكتورسازي در اقصا نقاط كشور و درخواست‌هاي پياپي باشگاه تراكتورسازي مبني بر پخش زنده مسابقات تيم تراكتور خوشبختانه با اين مسئله موافقت شدواز اين پس و در ادامه بازي‌هاي باقيمانده در ليگ برتر فوتبال، تمام بازي‌هاي تراكتورسازي از شبكه سه به صورت زنده براي علاقه‌مندان و هواداران اين تيم پخش مي‌شود.تراكتور اين هفته شنبه با سپاهان بازي دارد.
باشگاه تراكتورسازي مراتب تشكر و قدرداني خود را از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و مديريت شبكه سه سيما اعلام داشته است
الان داره بازی می کنه;)
 

nazliii

مدیر مهندسی برق مخابرات - متخصص نیمه هادی
چرشنبه گونونده بایرام آخشامی
رسم دیر سو اوسته گئدرلر هامی
سو ایله دانیشماق آزالدار غمی
عزیز گون اولون سیز سویون همدمی
قاتیشدیم او سئله او جماعته
گدارا گئدیبن گیردیم خلوته
گئنیش دیر گداریم سویودور سرین
آچدیم من سویا سینه دفترین
توک به توک سویله دیم سطیر به سطیر
دئدیکجه گوردوم کی کدر غم ایتیر
یازمالی دگیلمیش قایغو دفتره
سارسیماق قارغاماق نه ایچون یئره؟
بو دونیا دیر آ باشینا دوندوگوم
بیر یاندا یارانیش بیر یاندا اولوم
دیریلیک دویوشدو دویوشدو دویوش
چیرمالان ظلمت له جاندان سن گوروش
گوز یاشین آخیدیب قان توپورمه سن
دانلییار توپورر بونجا هر گوره ن
زمان آددیملاییر آن لارلا هر دم
هر قاریش توپراقدا وار نئچه آدم
پیچیلتی سین سوزدوم سویون لیه نین
نه دئییر دانیشار بیلمه دیم نه یین
سو ایله دئدیم قاریشیم آخیم
هارا دیر مسکنی بیر اورا باخیم
وقتسیز صبیر سیز آرامسیز آخیر
هانسی عشق چکیبن اونو آپاریر
چوخ زامان چکمه دی یئتدیم دریایا
عومورده بو آنلار هئچ گلمز سایا
یول یاخین اولار یولو گئده نه
توکنمز گلر آه و زار ائدنده نه
دریانین اوزونده نهنگ شپه لر
باش وورار ساحله ساحیلی دیلر
مین لرله دومورجوق لپه لر قالخیر
آز زمان چکمه ییر یوخ اولوب یاتیر
بو دونیا دریا دیر حرکت الی
غیبدن اوزانیب وارلیغا گلی
حرکت اوزده دی آلتدا آرامش
یارانیش دونیا سی ایله اول گیلان تانیش
یارانیش سیرینی اورییم دیلر
جوم گیلن آلتیندا واردی گور نه لر
اوزگه بیر دونیا دیر دنیزین آلتی
کیشنه ییر گوردوم اوردا قیر آتی
کور اوغلو یانینا آلیب نیگارین
باغرینا باسیبدی ایستکلی یارین
ال قانلی اوزو قانلی ایسلانمیش گئیم
آذر اوغلونا قوچ اوغول دئییم
بیر الده قیلینجی بیر الده سازی
هله ده جان وئریر گوزل آوازی
کوراوغلو ایلمز یاغی یا یادا
مردین اسکیک اولماز باشیندان قارا
نعره لر چکه رم من بو دونیادا
گوستررم محشری دوشمانا گلسین
قوچ نبی ده هجر ایله اوردادی
باشی اوجا آیین – شایین تویدادی
بوز آتی دا یهرلیدی آمادا دئین گلین گتیره جک داماردا
باش چکیب هجری دوستاقدا گوره ک
نبی نین دیلیجه بیر قوشما دئییک
بوز آتیم دعوادا پلنگ دیر پلنگ
قیزیل قوش باخیشلی گوزلری قشنگ
بئلیمده قیلینجیم چینیمده توفنگ
بوز آتیم یئری ها آمان گونودو
هجرین دوستاقدا قالان گونودور
دشمن سنی دوست الی ایله اوخلادی
دوستلار سنی یادا سالیب یوخلادی
ائللرین روح آلار نبی آدیندان
چیخادانماز هئچ واخت سنی یادیندان
دونیا تیترر خالقیلار فریادیندان
داراسین ساچینی تئللر آغلاسین
قوچ نبی دئییبن ائللر آغلاسین
ساتاشدی اول زامان بابکه گوزوم
غیرته ناموسا قوربانام اوزوم
باخانی مات ائیلر اونون وقاری
اونون تک قورخمازدی یاراتمیب تاری
بوداقسیز آغاج تک اوزانیب یاتیب
اگنینده پالتاری قانینا باتیب
بابکیم ایگیدیم تاجسیز شاهیم
سن کیمی مرده دی افسوسوم آهیم
دادیما اونومه بابکیم دور گل
آرخادان کسیلدی آذرین جوت ال
ایگیدی جوومرد ی بلشدی قانا
اولکه سی کوتله سی دوشدو توفانا
ساواشیر ایندی یده ائلیم وطنیم
آختاریر بابکی گوزلریم منیم
قیمارام یاتاخدان سن دوروب گلن
ایسترم بیر زامان یاتان دینجه لن
دویوشور ائللریم دسته به دسته
دئییرلر اوت بیتر کوکونون اوسته
یادلاری قویمازلار چپ باخا بیزه
او دئیر قوی باتسین پیچاق پیس گوزه
وطن دئیه باش وئردین بیر جوت قولونو
نشان وئردین ائلیمه حریتین یولونو
قول ندیر باش ندیر جاندا قووارسین
اولکه میز ائلیمیز باش اوجا قالسین
باش اوجا ائیله دین ترکی آذری
اولدولر یاغیلار سن قالدین دیری
بو زمان چولقادی منی بیر ایشیق
نه ایشیق خلقتده بویوک یاراشیق
ده نیزین الینده گون دئین دوغوب
اهریمن باسیلیب ظلمت بوغولوب
جهل ایله ظلمت لن توتوشان کیشی
زیرویه یوکسلدیب یئتیردی ایشی
او اورکده کی عشق اودو گوزردی
یئله عومور معنالیدیر گوزلدی
زردوشتیم گونشیم آی اولمز اینسان
یئرلره – گوی لره ایشیق نور ساچان
ایشیق لا ظلمتین باغرینی دلن
بیر لحظه دایانمایب دینجه لمین
انسانی سئوونه باخین عاشیغا
دونیانی چاغیردی اودا آشیقا
اکینجی سایاچی کوتله رهبری
یارانیشدا سئون اودو آذری
پارلایان اود ایله دوشونجه ده رین
آذربایجان قالدی آدی قالدی بو یئرین
باشیدیر ایرانین آذربایجانیم
توفانلار گوروبدور باشی ایرانیم
بو آغری داغیدیر بوردادیر بورا
نوحون گمیسی دایانیب اوردا
ذوالقرنین سددینی دمیردن چکیب
طلیسیم داغلاری بیر بیره تیکیب
ذوالقرنین سد ایله قورادی بیزی
قاجارلار قارداشدان آرادی بیزی
آیریلیقدان اوره ک ورم باغلییار
دیل ساکت دیر اما کونول آغلییار
بوردا شهریاردان مدد آلیرام
سه تار دا چالدیغین منده چالیرام
قارداش گوزوم آختارمادادیر بیر سن
ی تاپسین عشقیم طلیسیم داغلاری فرهاد کیمی چاپسین
دشمن وار ایسه امجه ینی تندیره یاخسین
حسرت قالالی بیز سیزه بیر قرن یاریم دیر
آغلار گوزومون شاهدی شعریم سه تاریمدیر
یاراشیر بو آدا بو یوردا یئره
داغیندا پرومته دوشوب زنجیره
اودلار دیاریندا هر وقت هر زامان
اولوب ائل سئونلر یئرلری زندان
نسیمی؛ نعیمی اونون حلاجی
ظفر پرچمی دیر چاغیریش سراجی
بو چاغیریش دالیندا تیتره ک اورک وار
اوره گین آردیندا سرت دوشونمک وار
بو برک دوشونجه دیر ائله آیق گوز
بو محکم ایمان دیر درده گلر سوز
قانینا بولاشمیش او گول بدن لر
ظفر پرچمی دیر زیروه ده اسر
شئر مئشه ده اولر قارتال قایادا
ایندی لیک گمیمیز قالیب دریادا
صمدیم؛ ستاریم؛ علی مسیووم
عصیان علمین آچین قوربانیز اولوم
دئمیره م قانلارا بونجا قان آلین
ائلیمین ایسته گین دویغوسون قانین
من سئون ائللریم اونودماز سیزی
یارانیشدا ایتمز ایگیدلر ایزی
سوچویوز ندیر سه بیلیر سیز اونو
اولوبسوز آذرین قاتی وورغونو
بورادا پرومته وئریریک سوزو
ائتدیکی سوچلاری قوی دئسین اوزو.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرشنبه گونونده بایرام آخشامی
رسم دیر سو اوسته گئدرلر هامی
سو ایله دانیشماق آزالدار غمی
عزیز گون اولون سیز سویون همدمی
قاتیشدیم او سئله او جماعته
گدارا گئدیبن گیردیم خلوته
گئنیش دیر گداریم سویودور سرین
آچدیم من سویا سینه دفترین
توک به توک سویله دیم سطیر به سطیر
دئدیکجه گوردوم کی کدر غم ایتیر
یازمالی دگیلمیش قایغو دفتره
سارسیماق قارغاماق نه ایچون یئره؟
بو دونیا دیر آ باشینا دوندوگوم
بیر یاندا یارانیش بیر یاندا اولوم
دیریلیک دویوشدو دویوشدو دویوش
چیرمالان ظلمت له جاندان سن گوروش
گوز یاشین آخیدیب قان توپورمه سن
دانلییار توپورر بونجا هر گوره ن
زمان آددیملاییر آن لارلا هر دم
هر قاریش توپراقدا وار نئچه آدم
پیچیلتی سین سوزدوم سویون لیه نین
نه دئییر دانیشار بیلمه دیم نه یین
سو ایله دئدیم قاریشیم آخیم
هارا دیر مسکنی بیر اورا باخیم
وقتسیز صبیر سیز آرامسیز آخیر
هانسی عشق چکیبن اونو آپاریر
چوخ زامان چکمه دی یئتدیم دریایا
عومورده بو آنلار هئچ گلمز سایا
یول یاخین اولار یولو گئده نه
توکنمز گلر آه و زار ائدنده نه
دریانین اوزونده نهنگ شپه لر
باش وورار ساحله ساحیلی دیلر
مین لرله دومورجوق لپه لر قالخیر
آز زمان چکمه ییر یوخ اولوب یاتیر
بو دونیا دریا دیر حرکت الی
غیبدن اوزانیب وارلیغا گلی
حرکت اوزده دی آلتدا آرامش
یارانیش دونیا سی ایله اول گیلان تانیش
یارانیش سیرینی اورییم دیلر
جوم گیلن آلتیندا واردی گور نه لر
اوزگه بیر دونیا دیر دنیزین آلتی
کیشنه ییر گوردوم اوردا قیر آتی
کور اوغلو یانینا آلیب نیگارین
باغرینا باسیبدی ایستکلی یارین
ال قانلی اوزو قانلی ایسلانمیش گئیم
آذر اوغلونا قوچ اوغول دئییم
بیر الده قیلینجی بیر الده سازی
هله ده جان وئریر گوزل آوازی
کوراوغلو ایلمز یاغی یا یادا
مردین اسکیک اولماز باشیندان قارا
نعره لر چکه رم من بو دونیادا
گوستررم محشری دوشمانا گلسین
قوچ نبی ده هجر ایله اوردادی
باشی اوجا آیین – شایین تویدادی
بوز آتی دا یهرلیدی آمادا دئین گلین گتیره جک داماردا
باش چکیب هجری دوستاقدا گوره ک
نبی نین دیلیجه بیر قوشما دئییک
بوز آتیم دعوادا پلنگ دیر پلنگ
قیزیل قوش باخیشلی گوزلری قشنگ
بئلیمده قیلینجیم چینیمده توفنگ
بوز آتیم یئری ها آمان گونودو
هجرین دوستاقدا قالان گونودور
دشمن سنی دوست الی ایله اوخلادی
دوستلار سنی یادا سالیب یوخلادی
ائللرین روح آلار نبی آدیندان
چیخادانماز هئچ واخت سنی یادیندان
دونیا تیترر خالقیلار فریادیندان
داراسین ساچینی تئللر آغلاسین
قوچ نبی دئییبن ائللر آغلاسین
ساتاشدی اول زامان بابکه گوزوم
غیرته ناموسا قوربانام اوزوم
باخانی مات ائیلر اونون وقاری
اونون تک قورخمازدی یاراتمیب تاری
بوداقسیز آغاج تک اوزانیب یاتیب
اگنینده پالتاری قانینا باتیب
بابکیم ایگیدیم تاجسیز شاهیم
سن کیمی مرده دی افسوسوم آهیم
دادیما اونومه بابکیم دور گل
آرخادان کسیلدی آذرین جوت ال
ایگیدی جوومرد ی بلشدی قانا
اولکه سی کوتله سی دوشدو توفانا
ساواشیر ایندی یده ائلیم وطنیم
آختاریر بابکی گوزلریم منیم
قیمارام یاتاخدان سن دوروب گلن
ایسترم بیر زامان یاتان دینجه لن
دویوشور ائللریم دسته به دسته
دئییرلر اوت بیتر کوکونون اوسته
یادلاری قویمازلار چپ باخا بیزه
او دئیر قوی باتسین پیچاق پیس گوزه
وطن دئیه باش وئردین بیر جوت قولونو
نشان وئردین ائلیمه حریتین یولونو
قول ندیر باش ندیر جاندا قووارسین
اولکه میز ائلیمیز باش اوجا قالسین
باش اوجا ائیله دین ترکی آذری
اولدولر یاغیلار سن قالدین دیری
بو زمان چولقادی منی بیر ایشیق
نه ایشیق خلقتده بویوک یاراشیق
ده نیزین الینده گون دئین دوغوب
اهریمن باسیلیب ظلمت بوغولوب
جهل ایله ظلمت لن توتوشان کیشی
زیرویه یوکسلدیب یئتیردی ایشی
او اورکده کی عشق اودو گوزردی
یئله عومور معنالیدیر گوزلدی
زردوشتیم گونشیم آی اولمز اینسان
یئرلره – گوی لره ایشیق نور ساچان
ایشیق لا ظلمتین باغرینی دلن
بیر لحظه دایانمایب دینجه لمین
انسانی سئوونه باخین عاشیغا
دونیانی چاغیردی اودا آشیقا
اکینجی سایاچی کوتله رهبری
یارانیشدا سئون اودو آذری
پارلایان اود ایله دوشونجه ده رین
آذربایجان قالدی آدی قالدی بو یئرین
باشیدیر ایرانین آذربایجانیم
توفانلار گوروبدور باشی ایرانیم
بو آغری داغیدیر بوردادیر بورا
نوحون گمیسی دایانیب اوردا
ذوالقرنین سددینی دمیردن چکیب
طلیسیم داغلاری بیر بیره تیکیب
ذوالقرنین سد ایله قورادی بیزی
قاجارلار قارداشدان آرادی بیزی
آیریلیقدان اوره ک ورم باغلییار
دیل ساکت دیر اما کونول آغلییار
بوردا شهریاردان مدد آلیرام
سه تار دا چالدیغین منده چالیرام
قارداش گوزوم آختارمادادیر بیر سن
ی تاپسین عشقیم طلیسیم داغلاری فرهاد کیمی چاپسین
دشمن وار ایسه امجه ینی تندیره یاخسین
حسرت قالالی بیز سیزه بیر قرن یاریم دیر
آغلار گوزومون شاهدی شعریم سه تاریمدیر
یاراشیر بو آدا بو یوردا یئره
داغیندا پرومته دوشوب زنجیره
اودلار دیاریندا هر وقت هر زامان
اولوب ائل سئونلر یئرلری زندان
نسیمی؛ نعیمی اونون حلاجی
ظفر پرچمی دیر چاغیریش سراجی
بو چاغیریش دالیندا تیتره ک اورک وار
اوره گین آردیندا سرت دوشونمک وار
بو برک دوشونجه دیر ائله آیق گوز
بو محکم ایمان دیر درده گلر سوز
قانینا بولاشمیش او گول بدن لر
ظفر پرچمی دیر زیروه ده اسر
شئر مئشه ده اولر قارتال قایادا
ایندی لیک گمیمیز قالیب دریادا
صمدیم؛ ستاریم؛ علی مسیووم
عصیان علمین آچین قوربانیز اولوم
دئمیره م قانلارا بونجا قان آلین
ائلیمین ایسته گین دویغوسون قانین
من سئون ائللریم اونودماز سیزی
یارانیشدا ایتمز ایگیدلر ایزی
سوچویوز ندیر سه بیلیر سیز اونو
اولوبسوز آذرین قاتی وورغونو
بورادا پرومته وئریریک سوزو
ائتدیکی سوچلاری قوی دئسین اوزو.
ساغول یاشا اورگمی شاد الدون;);)
 

computer-engi

عضو جدید
چرشنبه گونونده بایرام آخشامی
رسم دیر سو اوسته گئدرلر هامی
سو ایله دانیشماق آزالدار غمی
عزیز گون اولون سیز سویون همدمی
قاتیشدیم او سئله او جماعته
گدارا گئدیبن گیردیم خلوته
گئنیش دیر گداریم سویودور سرین
آچدیم من سویا سینه دفترین
توک به توک سویله دیم سطیر به سطیر
دئدیکجه گوردوم کی کدر غم ایتیر
یازمالی دگیلمیش قایغو دفتره
سارسیماق قارغاماق نه ایچون یئره؟
بو دونیا دیر آ باشینا دوندوگوم
بیر یاندا یارانیش بیر یاندا اولوم
دیریلیک دویوشدو دویوشدو دویوش
چیرمالان ظلمت له جاندان سن گوروش
گوز یاشین آخیدیب قان توپورمه سن
دانلییار توپورر بونجا هر گوره ن
زمان آددیملاییر آن لارلا هر دم
هر قاریش توپراقدا وار نئچه آدم
پیچیلتی سین سوزدوم سویون لیه نین
نه دئییر دانیشار بیلمه دیم نه یین
سو ایله دئدیم قاریشیم آخیم
هارا دیر مسکنی بیر اورا باخیم
وقتسیز صبیر سیز آرامسیز آخیر
هانسی عشق چکیبن اونو آپاریر
چوخ زامان چکمه دی یئتدیم دریایا
عومورده بو آنلار هئچ گلمز سایا
یول یاخین اولار یولو گئده نه
توکنمز گلر آه و زار ائدنده نه
دریانین اوزونده نهنگ شپه لر
باش وورار ساحله ساحیلی دیلر
مین لرله دومورجوق لپه لر قالخیر
آز زمان چکمه ییر یوخ اولوب یاتیر
بو دونیا دریا دیر حرکت الی
غیبدن اوزانیب وارلیغا گلی
حرکت اوزده دی آلتدا آرامش
یارانیش دونیا سی ایله اول گیلان تانیش
یارانیش سیرینی اورییم دیلر
جوم گیلن آلتیندا واردی گور نه لر
اوزگه بیر دونیا دیر دنیزین آلتی
کیشنه ییر گوردوم اوردا قیر آتی
کور اوغلو یانینا آلیب نیگارین
باغرینا باسیبدی ایستکلی یارین
ال قانلی اوزو قانلی ایسلانمیش گئیم
آذر اوغلونا قوچ اوغول دئییم
بیر الده قیلینجی بیر الده سازی
هله ده جان وئریر گوزل آوازی
کوراوغلو ایلمز یاغی یا یادا
مردین اسکیک اولماز باشیندان قارا
نعره لر چکه رم من بو دونیادا
گوستررم محشری دوشمانا گلسین
قوچ نبی ده هجر ایله اوردادی
باشی اوجا آیین – شایین تویدادی
بوز آتی دا یهرلیدی آمادا دئین گلین گتیره جک داماردا
باش چکیب هجری دوستاقدا گوره ک
نبی نین دیلیجه بیر قوشما دئییک
بوز آتیم دعوادا پلنگ دیر پلنگ
قیزیل قوش باخیشلی گوزلری قشنگ
بئلیمده قیلینجیم چینیمده توفنگ
بوز آتیم یئری ها آمان گونودو
هجرین دوستاقدا قالان گونودور
دشمن سنی دوست الی ایله اوخلادی
دوستلار سنی یادا سالیب یوخلادی
ائللرین روح آلار نبی آدیندان
چیخادانماز هئچ واخت سنی یادیندان
دونیا تیترر خالقیلار فریادیندان
داراسین ساچینی تئللر آغلاسین
قوچ نبی دئییبن ائللر آغلاسین
ساتاشدی اول زامان بابکه گوزوم
غیرته ناموسا قوربانام اوزوم
باخانی مات ائیلر اونون وقاری
اونون تک قورخمازدی یاراتمیب تاری
بوداقسیز آغاج تک اوزانیب یاتیب
اگنینده پالتاری قانینا باتیب
بابکیم ایگیدیم تاجسیز شاهیم
سن کیمی مرده دی افسوسوم آهیم
دادیما اونومه بابکیم دور گل
آرخادان کسیلدی آذرین جوت ال
ایگیدی جوومرد ی بلشدی قانا
اولکه سی کوتله سی دوشدو توفانا
ساواشیر ایندی یده ائلیم وطنیم
آختاریر بابکی گوزلریم منیم
قیمارام یاتاخدان سن دوروب گلن
ایسترم بیر زامان یاتان دینجه لن
دویوشور ائللریم دسته به دسته
دئییرلر اوت بیتر کوکونون اوسته
یادلاری قویمازلار چپ باخا بیزه
او دئیر قوی باتسین پیچاق پیس گوزه
وطن دئیه باش وئردین بیر جوت قولونو
نشان وئردین ائلیمه حریتین یولونو
قول ندیر باش ندیر جاندا قووارسین
اولکه میز ائلیمیز باش اوجا قالسین
باش اوجا ائیله دین ترکی آذری
اولدولر یاغیلار سن قالدین دیری
بو زمان چولقادی منی بیر ایشیق
نه ایشیق خلقتده بویوک یاراشیق
ده نیزین الینده گون دئین دوغوب
اهریمن باسیلیب ظلمت بوغولوب
جهل ایله ظلمت لن توتوشان کیشی
زیرویه یوکسلدیب یئتیردی ایشی
او اورکده کی عشق اودو گوزردی
یئله عومور معنالیدیر گوزلدی
زردوشتیم گونشیم آی اولمز اینسان
یئرلره – گوی لره ایشیق نور ساچان
ایشیق لا ظلمتین باغرینی دلن
بیر لحظه دایانمایب دینجه لمین
انسانی سئوونه باخین عاشیغا
دونیانی چاغیردی اودا آشیقا
اکینجی سایاچی کوتله رهبری
یارانیشدا سئون اودو آذری
پارلایان اود ایله دوشونجه ده رین
آذربایجان قالدی آدی قالدی بو یئرین
باشیدیر ایرانین آذربایجانیم
توفانلار گوروبدور باشی ایرانیم
بو آغری داغیدیر بوردادیر بورا
نوحون گمیسی دایانیب اوردا
ذوالقرنین سددینی دمیردن چکیب
طلیسیم داغلاری بیر بیره تیکیب
ذوالقرنین سد ایله قورادی بیزی
قاجارلار قارداشدان آرادی بیزی
آیریلیقدان اوره ک ورم باغلییار
دیل ساکت دیر اما کونول آغلییار
بوردا شهریاردان مدد آلیرام
سه تار دا چالدیغین منده چالیرام
قارداش گوزوم آختارمادادیر بیر سن
ی تاپسین عشقیم طلیسیم داغلاری فرهاد کیمی چاپسین
دشمن وار ایسه امجه ینی تندیره یاخسین
حسرت قالالی بیز سیزه بیر قرن یاریم دیر
آغلار گوزومون شاهدی شعریم سه تاریمدیر
یاراشیر بو آدا بو یوردا یئره
داغیندا پرومته دوشوب زنجیره
اودلار دیاریندا هر وقت هر زامان
اولوب ائل سئونلر یئرلری زندان
نسیمی؛ نعیمی اونون حلاجی
ظفر پرچمی دیر چاغیریش سراجی
بو چاغیریش دالیندا تیتره ک اورک وار
اوره گین آردیندا سرت دوشونمک وار
بو برک دوشونجه دیر ائله آیق گوز
بو محکم ایمان دیر درده گلر سوز
قانینا بولاشمیش او گول بدن لر
ظفر پرچمی دیر زیروه ده اسر
شئر مئشه ده اولر قارتال قایادا
ایندی لیک گمیمیز قالیب دریادا
صمدیم؛ ستاریم؛ علی مسیووم
عصیان علمین آچین قوربانیز اولوم
دئمیره م قانلارا بونجا قان آلین
ائلیمین ایسته گین دویغوسون قانین
من سئون ائللریم اونودماز سیزی
یارانیشدا ایتمز ایگیدلر ایزی
سوچویوز ندیر سه بیلیر سیز اونو
اولوبسوز آذرین قاتی وورغونو
بورادا پرومته وئریریک سوزو
ائتدیکی سوچلاری قوی دئسین اوزو.
چخ گوزل
 

computer-engi

عضو جدید
دیدگاه شیخ محمد خیابانی دربارة زنان و روحانیت
به نام خدا​
شوکت تقی زاده
ترجمه: پرویز زارع شاهمرسی​

خیابانی به ویژه در راستای خواسته‎ی مرامنامه‎ی حزب دموکرات آذربایجان مبنی بر «توجه ویژه به زنان» بر مسأله‎ی آزادی زنان و جلب آرای آنان به حیات اجتماعی توجه خاصی داشت. مسأله‎ی رهایی زنان از محیط بسته و تبدیل آنان به نیروی فعال اجتماعی که این چنین روشن و واضح به صورت نخستین بار در آذربایجان و کل ایران مطرح می‎شد، معنی دار بود و بار دیگر ماهیت دموکراتیک جنبش را نشان می‎داد.
خیابانی در مقالاتی چون «بانوان مشهور جهان» و «ترقی زنان جهان» به مسأله‎ی جنبش جهانی زنان پرداخته و در مقالاتی چون «زنان ما» و «مادران فردا» و برخی سخنرانی‎هایش این مسأله مهم را در آذربایجان مطرح می‎کرد. خیابانی در یکی از سخنرانی‎هایش با انتقاد از رواج برخی لباس‎های مد روز و مدگرایی در میان بانوان، با تأسف از دوری زنان امور اجتماعی سخن می‎راند. او زنان را به عنوان یک نیروی فعال اجتماعی در جامعه ارزیابی می‎کرد:
«زنانی که دور از حیات اجتماعی به سر میبرند، دنیایی هستند دارای نیروی حیاتی و اهمیت والا. زنان ما سهمی بزرگ در آینده‎ی دموکراسی و مقدرات کشور ما دارند... زنان ما باید نیرو و غیرت خود را در راه امور سودمند برای مردم و وطن صرف کنند. بسیار نیکو خواهد بود که پیشاهنگان زنان فرهیخته‎ی ما تشکلی بیافرینند. باشد که با پوششی ساده، زیبا، و به دور از اسراف به این تشکل بیایند و نمونه‎هایی از توانایی خود را نشان دهند».
خیابانی که زنان را برای پیوستن و انجام کارهای سودمند برای مردم و وطن فرا می‎خواند، چنین می‎اندیشد که «اصلاحات مورد نظر قیام خود را در عالم زنان نیز خود را نشان خواهد داد.» تأسیس مدرسه‎ی دخترانه‎ی رایگان در دوره‎ی قیام نخستین گام در راه جلب زنان به فعالیت اجتماعی بود. دعوت حزب دموکرات آذربایجان، هیأت اداره‎ی اجتماعی و شخص خیابانی از زنان برای حیات اجتماعی، واکنش‎های معینی در میان زنان تبریز به وجود آورد.
مجله‎ی «آزادستان» نیز موضعی مشابه درباره‎ی مسأله‎ی زنان داشت و محصور شدن زنان در چهار دیواری خانه را عامل بدبختی مردم می‎دانستند. موضع رهبران قیام درباره‎ی نقش روحانیون که در شرایط اجتماعی ایران و آذربایجان آن دوره نفوذ داشتند، همان موضع جدایی دین از سیاست بود که در مرامنامه‎ی حزب آمده بود. از این رو نیز اجازه‎ی دخالت روحانیون در سیاست داده نمی‎شد و آنها تنها اجازه داشتند در موعظه‎های سیاسی خود در مساجد، درباره‎ی آموزه‎های حزب دموکرات آذربایجان سخن بگویند.
(لازم به ذکر است که ترکیب حزب دموکرات آذربایجان و هیأت اداره‎ی اجتماعی سید المحققین نیز علاوه بر خیابانی تحصیلات دینی داشت ولی او نیز مانند خیابانی خادم دینی نبود و قشر روحانی را نمایندگی نمی‎کرد.)
همراه با این رهبری حزب فراموش نکرده بود که دین در روان شناسی مردم نفوذ فراوان دارد و این چنین بود که خیابانی در هیچ کدام از سخنران‎هایش طبق قاعده به موضوعات دینی نمی‎پرداخت (از قرآن و خداوند نامی نمی‎‎برد) ولی در زمان آغاز قیام در ماه رمضان و به عبارت دقیق‎تر در ایام احیاء و 21 رمضان (10 ژوئن روز قتل [امام] علی[سلام خدا بر اوباد]) از روزهای مقدس مسلمانان، از همان روز به شکلی کوتاه ضمن اشاره به علی و سخنان مشهورش جملاتی در این خصوص بیان کرد. او هدف اصلی خود و رابطه‎ی هیأت اداره‎ی اجتماعی را با روحانیون به شکلی منسجم و مجمل چنین بیان کرد:
«دین همیشه و در هر جا تابع سیاست بوده است و اکنون نیز میتواند در زیر نفوذ و حاکمیت آن به فعالیت بپردازد.»
 

computer-engi

عضو جدید
جمعیت تبریز در دورة مغول
به نام خدا​

سیدآقا عون اللهی
ترجمه: پرویز زارع شاهمرسی​

معلومات دقیقی درباره‎ی مقدار اهالی تبریز وجود ندارد. هنوز به دفاتر سیاهه و آمار سده‎ی میانه دسترسی پیدا نشده است. از این رو کوشش خواهد شد مقدار اهالی تبریز بر اساس منابع اولیه و نوشته‎های سیاحان خارجی، تقریباً معین گردد.
تا اواسط سده‎ی 11 م تبریز اهالی بسیار داشت. قطران تبریزی این مسئله را تصدیق می‎کند. در اثر زلزله‎ی سال433ق/ 1042م تقریباً 40 تا 50 هزار نفر هلاک شدند. حتی اگر این رقم مبالغه‎آمیز باشد، بدون اغراق باید گفت که تبریز در آن دوره تا 100 هزار نفر جمعیت داشته است. بی تردید پس از آن که تبریز در دوره‎ی حاکمیت شمس الدین ایلده‎گز (1174-1136م) به پایتختی رسید، اهالی آن افزایش یافت. ض. بنیادوف نام تبریز را در این دوره در ردیف شهرهای دارای 100 هزارجمعیت آورده است. این مطلب را مؤلف «عجایب الدنیا» در اوائل سده‎ی 13م نیز اشاره کرده است. او می‎نویسد: «در این دوره تبریز به شهری مشهور تبدیل شده و اهالی بسیار در آن گرد می‎آیند.»
البته عوامل چندی چون پایتختی تبریز، قرار گرفتن بر سر راه بازرگانی، مرکزیت هنر و صنعت و شرایط طبیعی مناسب نیز در افزایش جمعیت شهر مؤثر بودند. در اوائل سده‎ی 13م و دوره‎ی فرمانروایی جلال الدین خوارزمشاه، جمعیت تبریز بسیار کاهش یافت. در سال663ق/ 1265م تبریز پایتخت اباقاخان شده و جمعیت آن به تدریج افزایش یافت. ارغون در منطقه‎ی «شم» یا «شنب» در غرب تبریز، شهری به نام «ارغونیه» ساخته و رشیدالدین از نظر بسیاری جمعیت، تبریز را به مصر به و ارغونیه را به قاهره تشبیه کرده است.
در اثر زلزله‎ی سال 671 ق (3-1272م) بناهای بسیار ویران شده و انسانهای بسیار هلاک گشتند. دیری نگذشت که شهر دوباره آباد شده و تعداد اهالی فزونی یافت. در 693ق/ 1294م رشیدالدین تبریز را شهری با اهالی بسیار و وصّاف آن را «مصر کوچک» نامیدند. در همین دوره‎، محیط قلعه‎ی تبریز 6 هزار گام بود. غازان با هدف افزایش جمعیت تبریز، آن را به 24 کیلومتر رساند. زمانی که غازان خان حصاری به دور تبریز می‎کشید، چند هزار خانه بیرون حصار وجود داشتند. این نیز نشانگر فزونی جمعیت در آنجا بود. در دوره‎ی فرمانروایی غازان خان، مساحت شهر به نظر حمدالله قزوینی 4 برابر، وصّاف 54 هزار گام (5/4 فرسنگ) یعنی 9 برابر اضافه شد. اگر محیط تبریز را 6 هزار گام (6 کیلومتر) و جمعیت آن را 60 هزار نفر در نظر بگیریم، بدین ترتیب با اقدامات غازان خان می‎توان احتمال داد که تبریز 9 برابر بزرگ شده و 550 تا 600 هزار نفر جمعیت داشته است. در ربع رشیدی که در داخل حصار تبریز بوده، 30 هزار خانه موجود بود. اگر جمعیت هر خانه را در آن زمان 3 نفر حساب کنیم، می‎توان احتمال داد که 90 هزار نفر در آن جا ساکن بودند. شام غازان نیز شهرک بود. در آنجا نیز تعداد معینی اهالی می‎زیستند. همه‎ی اینها امکان می‎دهد که جمعیت تبریز را در اوائل سده‎ی 14 م حدود 550 تا 600 هزار نفر بدانیم.
پس از سالهای730ق/ 1330م با ضعف دولت ایلخانان، تبریز به میدان نبردهای داخلی تبدیل شده و این مسئله نمی‎توانست دلیلی برای کاهش جمعیت نباشد. در نتیجه‎ی شیوع بیماری وبا در سال770ق/ م1369 به گفته‎ی حافظ ابرو، 300 هزار نفر هلاک شدند. ولی از آنجا که اهالی شهر بسیار بودند، این مقدار تلفات احساس نمی‎شد.
حتی اگر حافظ ابرو این مقدار تلفات را بسیار زیاد گفته باشد، می‎توان اینگونه حساب کرد که اگر وبا کمتر از نیمی از مردم را کشته باشد تبریز باید 300 تا 350 هزار نفر جمعیت داشته باشد. مهاجرت در دوره‎های مختلف نیز باعث کاهش جمعیت تبریز می‎شد. در سال 668 ق (7-1366م) شیروان شاه کاووس دو بار به تبریز حمله کرده و قسمتی از اهالی را به قراباغ و شیروان کوچ داد.
در سالهای681ق/ 1380م در پی کشمکش بر سر تصاحب تبریز تعداد زیادی کشته شد و بسیاری اسیر گشتند. یازده سال بعد در پی قحطی و گرانی، 10 هزار نفر هلاک شدند. در دوره‎ی قحطی و گرسنگی قسمتی از اهالی وادار به ترک وطن شدند. همه‎ی اینها موجب کاهش بسیار اهالی تبریز شد. کلاویخو که در سال805ق/ 1403م در تبریز بوده، از وجود 200 هزار خانواده در شهر خبر می‎دهد. ابوالقاسم طاهری دانشمند ایرانی این رقم را پذیرفته و با در نظر گرفتن 4 نفر برای هر خانواده، وجود 800 هزار نفر در تبریز را ذکر می‎کند. او اشاره می‎کند که این رقم تا 50 تا 60 سال بعد تغییر نیافته است. محمد جواد مشکور نیز نظر وی را کاملاً تأیید می‎کند. پطروشفسکی می‎نویسد اگر معلومات کلاویخو را درست در نظر بگیریم، با در نظر گرفتن 5 نفر برای هر خانواده، می‎توان وجود یک میلیون نفر را در تبریز پذیرفت. با اینحال احتمال داده می‎شود که کلاویخو ارقام موجود در منابع مربوط به اوائل سده‎ی 14م را با زمان خود تطبیق کرده و سخن از وجود 200 هزار خانواده در تبریز آورده است. همچنان که در بالا گفته شد جمعیت تبریز در اواخر سده‎ی 14م و اوائل سده‎ی 15م بسیار کاهش یافته و به 150 تا 200 هزار نفر رسیده بود.
کنتارینی که در سپتامبر878ق/ 1474م تبریز را دیده می‎نویسد: «تبریز شهر بزرگی است. ولی فکر می‎کنم که اهالی آن بسیار نیستند.» کنتارینی در جای دیگری با مقایسه‎ی شماخی با تبریز می‎نویسد حتی اگر شماخی بزرگتر از تبریز نباشد از هر جهت بهتر از آن است. عبدالرزاق سمرقندی در بحث از حوادث سال866ق/ 1462م، تبریز را از نظر فزونی جمعیت به مصر بزرگ تشبیه کرده است. رشید الدین نیز تبریز را در663ق/ 1265م به مصر تشبیه نموده است. ولی این چیزی جز مبالغه‎ی خاص نویسندگان سده‎های میانه نیست. شیوع پی در پی وبا به کاهش جمعیت منجر شده بود. در قحطی سال833ق/ 1430م تعداد 100 هزار نفر جان باختند. در بین سالهای892 ق/ 1487م تا895 ق/ 1490م بیماری وبا، سه بار در تبریز شیوع یافته و بسیاری را کشت.
در جنگهای داخلی اواخر سده‎ی 15 انسانهای زیادی تلف شده و عده‎ای به اسارت رفتند. در906ق/ 1501م تبریز 200 تا 300 هزار نفر جمعیت داشت. با این حساب اهالی شهر به نسبت سالهای709ق/ 1310م تا729ق/ 1330م تقریباً تا نیمه کاهش یافته بود. ولی با وجود این کاهش جمعیت، تبریز در بین شهرهای دولت صفوی از نظر جمعیت مقام اول را دارا بود. تاجر گمنام ونیزی که در912ق/ 1507م تبریز را دیده، اینجا را شهری با جمعیت بسیار نامیده است.
بدین ترتیب در سده‎های 13 تا 15م جمعیت تبریز همواره به یک ترتیب نمانده یعنی گاه کاسته و گاه افزوده است. در حالی که تبریز در سالهای 709ق/ 1310م تا729ق/ 1330م جمعیتی بالغ بر 550 تا 5600 هزار نفر داشته، در اوائل این سده، جمعیت آن رفته رفته کاهش یافته بود.
 

computer-engi

عضو جدید
زبان ترکی در زمان قاجاریه
بنام خدا
پرویز زارع شاهمرسی

سده‌ی سيزدهم هجری/ نوزدهم ميلادی در آذربايجان، با جنگ‌های ايران و روس آغاز شد. آذربايجان صحنه‌ی جنگ ميان ايران و روسيه بود. فعاليت ادبی که لازمه‌ی آن آرامش ذهنی است، به رکود گراييد و ادبيات حماسی در جنگ با کفار ادامه يافت. در پايان دوره‌ی اول جنگ‌های ايران و روس، قرارداد گلستان در 12 اکتبر 1813م/ 29 شوال 1228ق ميان دو کشور منعقد شد و به موجب آن دربند، باکو، شيروان، شکی، گنجه، قره‌باغ، داغستان و گرجستان برای هميشه به روسيه واگذار شد.
بدين ترتيب بخش‌های شمالی آذربايجان به ويژه شيروان، گنجه و قره‌باغ که يکی از کانون‌های مهم ادبيات آذربايجان بودند، به سرزمين روسيه پيوستند. با اين حال حيات فرهنگی اين مناطق حتی پس از قرارداد ترکمن چای نيز وابسته به ايران بود و ريشه‌های فرهنگی مشترک چنان مستحکم بود که تنها با يک قرارداد سياسی گسسته نشد. سده‌ی سيزدهم از نظر ادبی يکی از پربارترين دوران ادبيات ترکی بود. هم در بخش جنوبی و هم بخش شمالی آذربايجان، آثار زیادی به زبان ترکی پديد آمد.
در بخش جنوبی محمد کاظم اسرار عليشاه (که تخلص اسرار) داشت (متولد 1265ق) دو کتاب در شرح شاعران ترکی سرای سده‌ی سيزدهم به نام‌های حديقة الشعراء و بهجت الشعراء تأليف کرد. کتاب بهجت الشعراء در فاصله‌ی سال‌های 1294 تا 1298ق تأليف و شامل 86 شاعر آذربايجانی است که ترکی نيز می‌سرودند. او درباره‌ی علت تأليف اين کتاب، می‌گويد که ريشخند يکی از فارسی زبانان در مورد نبود شاعران ترکی سرا در آذربايجان، انگيزه‌ی او از اين کار است. در کتاب بهجت الشعراء آگاهی‌هاي خوبی در مورد اين شاعران داده شده است.
از شاعران ترکی سرای ديگر می‌توان الهی اردبيلی (مرگ 1296ق)، ذکری اردبيلی، مجروح مغانی، نباتی (مرگ 1262ق)، عبدالرشيد افشار نويسنده‌ی تاريخ افشار، شيدای شبستری، ذکری کوزه کنانی و حيران خانيم را نام برد. ميرزا علی آقا ثقه الاسلامی (1277-1330ق) در آذربايجان به ترکی شعر می‌سرود.
يکی از سبک‌های مهم شعر ترکی در آذربايجان اشعار نوحه و مرثيه در رثای سالار شهيدان حسين بن علی است. اين سبک از شعر ترکی، نفوذ فراوانی در بين مردم شيعه آذربايجان داشت. آذربايجان که سابقه‌ی طولانی در علاقمندی به اهل بيت (سلام خدا بر آنان باد) دارد، محفلی مناسب برای اشعار رثايي و مذهبی بود. شاعران اغلب در اين زمينه نيز دستی داشته‌اند و شاعران مرثيه سراي بزرگی چون صرّاف تبريزی در جنوب آذربايجان و میرزا محمد تقی قمری گلزار دربندی (1309-1235 ه.ق.) در شمال آذربايجان از جمله آنان هستند. جالب اين که اشعار اين دو هيچ تفاوتی در دستور زبان ندارد و تقريباً مضامين نيز يکسان است. با رسيدن ماه محرم شاعران جوان برای حضور در مراسم عزاداری آماده شده و در سرودن اشعار رثايي دستی می‌بردند و اصولاً اين جنبه از شعر ترکی، حضوری مستمر و گسترده در ميان مردم عامی داشته و يکی از عوامل تشويق مردم به خواندن و نوشتن ترکی بوده و می‌باشد.
ميرزا لطف علی نصيری امينی تبريزی ملقب به صدرالافاضل (1268-1350ق) متخلص به دانش، تحقيقات بسياری در باره‌ی زبان ترکی انجام داده و دو کتاب او در اين زمينه اهميت ويژه‌ای دارند:
1. الباحث عن لغة ابن يافث (در نحو و لغت ترکی)
2. تلخيص شرح خطبة القاموس (به زبان ترکی).
نوشتن اين کتاب‌ها نشان‌گر عمق وجودی زبان ترکی و بالندگی آن در آذربايجان بود. جهانگردان اروپايي که در سده‌ی نوزدهم از آذربايجان ديدن کرده‌اند، در کتاب‌های خود به اين نکته اشاره دارند. جيمز موريه در سال 1809م/ 1224ق وقتی به ارمغانه‌ی زنجان رسيد، چنين نوشت:
«در حقيقت از اين جا به بعد زبان ترکی لهجه‌ی بومی و محلی است که اهالی دهات بدان صحبت می‌کنند.»
سه سال بعد فردريک فريگان ديپلمات آلمانی الاصل که در دربار تزار روس خدمت می‌کرد، به ايران آمده و نوشت:
«امروزه به سه زبان مشخص و مجزا در کشور سخن می‌گويند يعنی علاوه بر فارسی که خيلی خوب مطرح و مقبول شده، لهجه‌ی بومی و اصلی است، ترکی و عربی متداول است. اشخاص صاحب شأن به سه زبان مذکور آشنا هستند. حتی زبانشان هم آن را می‌آموزند. هر سه آن‌ها برای برقراری ارتباط عمومی، ضرورت پيدا می‌کند، زبان لطيف فارسی مخصوص شعر و ادبيات عمومی است. ترکی در دربار و در بين ارتشيان صحبت می‌شود. زبان عربی اختصاص به امور مذهبی دارد.»
ليدی شيل در سال 1849م/ 1265ق می‌نويسد:
«تعجب آور است که در يکی از شهرهای مهم ايران، حتی يک کلمه فارسی شنيده نشود. در تبريز تنها زبانی که در خيابان و بازار به گوش می‌رسد، ترکی است... ترکی به صورت زبان محلی آذربايجان، به قدری در اين ايالت اشاعه دارد که جز در شهرهای مهم و آن هم در بين جماعت سطح بالا، اصولا کسی قادر به فهميدن زبان فارسی نيست.»
کنت دوگوبينو در سال 1858م/ 1275ق می‌نويسد:
«در تبريز به استثنای کارمندان دولت، هيچ کس در اين شهر فارسی صحبت نمی‌کند و زبان عمومی يکی از لهجه‌های ترکی است. اين زبان از زنجان به بعد به گوش می‌رسد.»
ارنست اورسل در سال 1882 م می‌نويسد:
«مردم شمال را جمعيتی از ريشه‌ی ترک‌ها تشکيل می‌دهند و در جنوب عنصر پارسی فارس‌ها غلبه دارد ولی هر دو به وسيله‌ی یک دين مشترک – که با ساير فرق اسلامی فرق‌هايی دارد- به هم گره خورده و يک ملت واحد به نام ملت ايران را تشکيل داده‌اند. شاه فعلی که از دودمان قاجار است، تبار ترک دارد. کمی پيش زبان ترکی، زبان درباری ايران بود و در ارتش نيز بيشتر از تبار ترک سربازگيری می‌شود.»
در قسمت شمالی آذربايجان نيز نويسندگان و شاعران بزرگی در فعاليت بودند. از جمله مشهورترين آن‌ها می‌توان به عباسقلی بيگ باکيخانوف (1846-1794م) و ميرزا فتحعلی آخوندزاده (1812-1878م) اشاره کرد. باکيخانوف نخستين مترجم روسی به ترکی است. نخستين اثر مهم او، کتاب رياض القدس (به نثر ترکی) است که آن را به تأثير از روضة الشهدای کاشفی، حديقة السعدای فضولی و جلاء العيون علامه حلّی نوشته است. کتاب از نثر مسجع است و در لابلای آن قطعات منظوم به کار رفته است. دومين کتاب او قانون قدسی (به فارسی) است که درباره‌ی تعليم صرف و نحو فارسی به زبان ساده است. او در مقدمه‌ی کتاب قانون قدسی، ضمن تعريف از حلاوت و زيبايي فارسی آن را شيرين‌ترين زبان می‌نامد و انگيزه‌ی خود را از تأليف اين کتاب، گسترش زبان فارسی در ميان اهالی قفقاز بيان می‌کند. سومين اثر او گلستان ارم (به فارسی) درباره‌ی تاريخ قفقاز و کتاب اسرار الملکوت (به عربی) در نجوم است.
ميرزا فتحعلی آخوندزاده معروف به مولير شرق به عنوان مترجم زبان‌های شرقی و سپس به عنوان مترجم کتبی دفترخانه‌ی کشوری فرمانفرمای قفقاز کار می‌کرد. او در تفليس کار تدريس زبان ترکی را بر عهده داشت. او نخستين نويسنده‌ی شرقی است که به تقليد از اروپاييان به نمايشنامه نويسی پرداخت. آخوندزاده در جهان اسلام نخستين کسی است که در راه اصلاح خط و تغيير آن به کوشش جدی پرداخت. او اصرار عجيبی در اين مسأله از خود نشان داده و در نامه‌هايي که برای شخصيت‌هايي چون ميرزا حسين خان مشيرالدوله (سپهسالار)، ميرزا ملکم خان ناظم الدوله و ... می‌نوشت از تغيير الفبا به عنوان کليد راه يابی به تمدن ذکر کرد. در اين زمان روزنامه‌های ترقی در استانبول و روزنامه‌ی حريت در لندن به ترکی چاپ می‌شدند و در آن‌ها در خصوص تغيير الفبا بحث می‌شد.
علاوه بر اينان، ميرزا نصرالله قربان بيگوف (ديده) (1872-1797) کتاب روضة الاطهار را در شرح واقعه‌ی کربلا، به فارسی و کتاب النصاح را درباره‌ی اخلاق و خطاب به کودکان و نوجوانان به ترکی نوشت. در سده‌ی نوزدهم در حدود 10 انجمن ادبی در شمال آذربايجان تشکيل شد که سه انجمن آن در قره‌باغ بود. و قره باغ به کانون شعر و ادب آذربايجان تبديل شد. اين سه انجمن ادبی که در شوشا تشکيل شدند، عبارتند از:
1-مجلس فراموشان: اين محفل دارای اعضايي چون ميرزا علی اصغر نورس (1911-1836) نويسنده کتاب پند اطفال، مير محسن نواب (1919-1832) نويسنده‌ی کتاب مجلس نواب يا تذکره‌ی نواب در شرح احوال شاعران قره‌باغ به زبان ترکی و کتاب‌های کشف الحقيقه، پند نامه، بحر الحزن، کنز المحسن، نور الانوار، ضياء الانوار به زبان فارسی، عبدالله بيگ عاصی، فاطمه خانم کمينه (1898-1741)، حسنعلی خان قره داغی و محمد بلبل.
2-بيت خاموشان: دارای اعضايي چون محمدعلی مخفی (1891-1821)
3-مجلس انس: دارای اعضايي چون ميرزا رحيم فنا، ميرزا علی اصغر نورس، اسکندر رستم بيگوف (1918-1745).
از ديگر شاعران آذربايجانی که هم به ترکی و هم به فارسی شعر می‌‌سرودند، می‌توان به شمس قره‌باغی، زين‌العابدين ساغری، صفی‌قلی‌خان قره‌باغی(1835-1776)، شکور قره‌باغی، ميرزا ابوالحسن شهيد (1884-1819)، حسن قره‌هادی (1900-1826)، ميرزا حسين سالار (1879-؟)، خورشيدبانو ناتوان (1906-1839)، آغابيگم جوانشير، عبدل شاهين(1900-1749)، ايوب باکی (1909-1869) و قاسم بيگ ذاکر (1857-1784) اشاره کرد.
به طور کلی از سده‌ی هيجدهم تا اوايل سده‌ی بيستم، دوره‌ی رونق فعاليت‌ ادبی در شمال آذربايجان است. شاعران بسياری به ترکی و فارسی شعر می‌سرودند. مانند قاسم بيگ ثانی، اسماعيل محزون، ميرزا سمندر، ميرزا عبدالحسين قدسی، عباس جوانشير، عبدالخالق جنتی، محمدتقی صدقی، محمد بن قلم، ابراهيم طاهر موسی اف، ميکائيل صيدی، آقا داداش منيری، هاشم بيگ ثاقب، نوروز نيّر، علی حيدر آصف، مير محمود نوری، زرنشان جهانسوز، صادق صدقی، حسن‌زاده، محمد رسوا، ملاحسين ثاقب، عبدالرحمن آقا شاعر، مصطفی شوخی، حاج رحيم وحيدی، ملا آقا بيخود، ابراهيم بيگ آرزو و...
در اين زمان زبان‌های ترکی، فارسی و عربی هر سه در ايران کاربرد داشتند. ايرانيان ضرب المثلی دارند که موقعيت آن‌ها را نشان می‌دهد:
«فارسی بلاغت، عربی فصاحت، ترکی سياست، باقی حاجت»
در فاصله‌ی 90-1830 جمعاً 122 اثر به زبان ترکی آذربايجانی در 20 شهر مختلف چاپ شده که تقريباً 43 اثر در تبريز و 37 اثر در تفليس بود. در اين زمان شاعران آذربايجانی شعر سرودن يا نوشتن به ترکی و فارسی را دوست می‌داشتند و تعداد بی شمار شاعران دو زبانه گواهی است بر اين مطلب. شاعران بزرگی چون حيران خانم شاعره‌‌ی بزرگ آذربايجان، سرآمد زنان شاعر آذربايجان است. اينان هم به ترکی و هم به فارسی مسلط بودند. عبدالرزاق دنبلی (مفتون) فرزند نجفقلی خان بيگلر بيگی که عبرت نامه ترکی را به فارسی ترجمه کرده، در بيتی بسيار پر معنا اين مطلب را چنين بيان می‌کند:
ترکان پارسی گوی بخشندگان عمرند ساقی بشارتی ده پيران پارسا را
 

computer-engi

عضو جدید
http://www.azargoshnasp.net/
اکثر شبهاتی که در این تایپیک اورده شده رو خودتون بخونید..

شما بخون برای ما تعریف کن! در سال 2010 دیگه با دروغ نمیشه مردم را آسیمیله کرد! گذشت زمان رضاخان! یک دین یک زبان یک نژاد!
افتخار آریایی بودن را به شما و مردم افغانستان دادیم!:biggrin::biggrin::biggrin:
ما شیفته نژاد ترک و سرزمینمان آذربایجان هستیم .
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما بخون برای ما تعریف کن! در سال 2010 دیگه با دروغ نمیشه مردم را آسیمیله کرد! گذشت زمان رضاخان! یک دین یک زبان یک نژاد!
افتخار آریایی بودن را به شما و مردم افغانستان دادیم!:biggrin::biggrin::biggrin:
ما شیفته نژاد ترک و سرزمینمان آذربایجان هستیم .
چه بی ربط...
مگه من گفتم شیفته نباش؟
من گفتمت اون تحریفاتی که پان ترکها انجام میدن رو الکی نپذیر..
من میتونم برم از اونجا برات کپی پست کنم ولی دیگه آدرس دادم تا خودت اگر اهل مطالعه هستی بری بخونی...
با تشکر
 

hadi manafi

عضو جدید
تك تكوزي ساق اولاسوز ، ياشيلسوز اورگيمي ديريددوز . چوخدانيدي بوجور تورك لوغومه فخر اتمميشديم كي بله باشقا اومتوغ .
او كونون اومودونه كي بير لي اولاغ نه ايران تيوي سينه باخرام نه پرچمينه كي منيم پرچميم گوي ،قرمزي و ياشيلدي گويلوغون تورك دنيزيندن ، قرمزسين بابك كيمي اوغوللارينان و ياشليغين ارسدن و اومتلرينون اورگينن آلب كي دملي گون گلجك صفه دونجك مجبور اولاجاخلار كدلر و اوز باشقا ايلي شانلي بايراقيميزي تورانده آساجاقيز .
او گوني گوزديرم
بوز گوردار اولمز ، وطن بولوممز
خالخال اوركسينن بير تورك
شويينيسدن و كسروي و كسايي مسلكه تانرينين لعني گلسون
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
جلالدین محمد بلخی ملقب به مولوی که در قرن ۱۳ در کودکی با پدرش از بلخ افغانستان به قونیه ترکیه رفته و در آنجا توطن نموده است دیوان شمس تبریزی و مثنوی خود را به فارسی نوشته است. در عین حال در دیوانیکه از وی در قونیه بیادگار مانده است اشعار ملمعات فارسی ترکی و چند شعر ترکی نیز دیده می شود که متاسفانه در چابهای ایرانی سهواً یا عمداً از قلم افتاده است. در اینجا نمونه ای از ملمعات و اشعار ترکی ویرا نقل می کنیم
دانی که من بعالم یالقوز سنی سور من
چون در برم نیائی اندر غمت اولر من

من یار باوفایم بر من جفا قیلیر سن
گر تو مرا نخواهی من خود سنی تیلر من (میخواهم)

رویی چو ماه داری من شاددل از آنم
از آن شکر لبانت بیر اویکی نن تیلرمن

روزی نشست خواهم یاقوز سنین قاتیندا
هم سن چاخر ایچر سن هم من قوپوز چالار من

ماهی چو شمس تبریز غیبت نمود گفتند
از دیگری نپرسید من سویلرم آرارمن

و چند نمونه ترکی :
گله سن بوندا سنه من غرضیم یوخ اشیدورسن
قالاسان آندا یاووزدور یالونوز قاندا قالیرسن

چلبی در هامو دیرلیک چالا با گل نه گزرسن
چلبی قولارین ایستر چلبی ئی نه سانورسن

نه اغوز دورنه اغوز دور چالاب آغزیندا قیغیرماخ
قولاغون آچ قولاغون آچ بولاکیم آندادولارسن

منبع : آذربایجان ادبیات تاریخینه بیر باخیش، پورفسور دکتر جواد هیئت
جلد(۱)​
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاریخچه رقص اذری

تاریخچه رقص اذری

زندگی مردم آذربایجان از دیرباز با رقص عجین بوده است. تاریخ انواع حركات موزون در آذربایجان از نظر فرم و نحوه اجرا،‌ به صورت انفرادی یا دسته جمعی ، اعم از مردانه یا زنانه و تعداد ایفاكنندگان به قدری متنوع و مبسوط است كه در فرهنگهای تركی، كردی، ارمنی، گرجی و … با نامهای گوناگون تبلور یافته و در بسیاری از موارد حركات موزون فرهنگهای مختلف در پایه مشترك و در جزئیات باهم تفاوت دارند. با این حال می توان صدها نوع از حركات موزون را بنا به نام محل یا فرد شهیر، مفهوم زبانی، نحوه اجرا به صورت حركات موزون غنایی و لیریك پهلوانی و حماسی و … تقسیم بندی كرد اعم از
رقص لیریك: یاللی، شالاخو، اوزون دره، تره كمه، واغزالی، سیندیرما، توراجی، گولوم آی،قیتقیلدا، آلما، لاله، دستمالی، یئری- یئری
رقص پهلوانی و جنگی: قزاقی، قفقازی، لزگی، قایتاغی، كوراوغلونون قایتارماسی، كوراوغلونون باغیرتیسی، میصری، زوتی- زوتی، زنجیر توتماق، تار آباسی
رقص مراسمی: كوسا- كوسا، آذربایجان، میرزهیی، آسماكسمه، آغیرقاراداغی و
اشاره ای هر چند اندك در مورد هر كدام
یاللی: از رقص ریشه دار و باستانی است كه در فرهنگهای آذربایجانی، كردی، ارمنی گرجی، و برخی دیگر از فرهنگهای آسیای مركزی بطور گستردهای رواج دارد . اشعار حكیم نظامی گنجوی در منظومه خسرو و شیرین، در توصیف حركتهای پای ایفاگر- به مانند گردش زخمه بر چنگ – به یاللی می باشد
یاللی با مشایعت نوازندگان سورنا و دهل در صفی طولانی، دست در دست، با دستمال یا چوبی در دست رهبر صف، بصورت جمعی اجرا میشده است
یاللی در دو نوع بصورت رقص مستقل و حركات موضوعی بصورت تاترونمایش – هك در حین رقص موتیفهای قهرمانی و روحیات ایلی، جوانی و چابكی خود را مییابد- اجرا می شود
از یاللی در قسمتی از اپرای كوراوغلو ساخته ئوزیر حاجی بیگوف در قسمتی از اپرای نرگس ساخته مسلم ماقامایف در قسمتی از باله گلشن ساخته سلطان حاجی بیگوف در اثری به نام یاللی ساخته جهانگیر جهانگیروف، در قسمتی از باله قوبوستان كولگهلری ساخته قاراقارایف و آهنگسازان روسی و بعضاً اروپایی استفاده شده است
لزگی: رقصهای قفقاز و ماورا آن به شمار می رود كه به شكل گسترده ای در آذربایجان متداول است. لزگی، حماسی، باوقار، پرتحرك و ریتمیك است كه توسط مردان بصورت جمعی و با هنرنمایی تك تك ایفاگران با حركات پا، پنجه پا، بصورت سریع با تمثیلی از حالت تاخت و سوار بر اسب و غالباً با خنجری در دست یا دستهای مشت كرده، با حركاتی بدیع و گاه اكروباتیك، چرخش روی زانوها، پرشها اجرا می شود
قایتاغی: نوع دیگری از رقص است كه در آذربایجان با عناوین اوج دوست، یئددی قارداش ، اوغلانلار رقصی اجرا می گردد
كور اوغلو: از رقصهای قدیمی است كه توسط سورنا و دهل اجرا می شود. كوراوغلو، پرصلابت،‌حماسی، رزمی و پهلوانی است كه در ابتدا با سرعتی آرام شروع شده و تدریجاً تند میشود كه به یادبود قهرمان افسانهای دوران فئودالی یعنی كوراوغلو نامیده می شود
میصری: (شمشیر عربی منسوب به كوراوغلو) غالباً توسط عاشیقها، با ریتمی شبیه به مارش و با انجام حركات مشكل و سنگین و غالباً با شمشیر توسط ایفاگران اجرا می شود
 

nazliii

مدیر مهندسی برق مخابرات - متخصص نیمه هادی
سمه نی
سمه نی ساخلا منی/هر ایل گووه ردیم سنی /نه منی بو اولکه نی/بالالاریم ساغ اولسون/ بخت بیزه دایاق اولسون/ ائلیمیز بوداق آتسین /کوتله میز راحات تالسین / قارداشیمیز چوخ اولسون / دوشمنیمیز یوخ اولسون/آنالار دئییب گولسون / بابالار برگ سئوینسین /
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
سمه نی
سمه نی ساخلا منی/هر ایل گووه ردیم سنی /نه منی بو اولکه نی/بالالاریم ساغ اولسون/ بخت بیزه دایاق اولسون/ ائلیمیز بوداق آتسین /کوتله میز راحات تالسین / قارداشیمیز چوخ اولسون / دوشمنیمیز یوخ اولسون/آنالار دئییب گولسون / بابالار برگ سئوینسین /
ساغول نازلی قیزیم
 

saba888

عضو جدید
کاربر ممتاز
تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته کلی دیل اولماز
اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز

اؤز شعرینی فارسا – عربه قاتماسا شاعیر
شعری اوخویانلار ، ائشیدنلر کسیل اولماز

فارس شاعری چوخ سؤزلرینی بیزدن آپارمیش
« صابیر » کیمی بیر سفره لی شاعیر پخیل اولماز

تورکون مثلی ، فولکلوری دونیادا تک دیر
خان یورقانی ، کند ایچره مثل دیر ، میتیل اولماز

آذر قوشونو ، قیصر رومی اسیر ائتمیش
کسری سؤزودور بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز

پیشمیش کیمی شعرین ده گرک داد دوزو اولسون
کند اهلی بیلرلر کی دوشابسیز خشیل اولماز

سؤزلرده جواهیر کیمی دیر ، اصلی بدلدن
تشخیص وئره ن اولسا بو قدیر زیر – زیبیل اولماز

شاعیر اولابیلمزسن ، آنان دوغماسا شاعیر
مس سن ، آبالام ، هر ساری کؤینک قیزیل اولماز

چوخ قیسسا بوی اولسان اولیسان جن کیمی شئیطان
چوق دا اوزون اولما ، کی اوزوندا عاغیل اولماز

مندن ده نه ظالیم چیخار ، اوغلوم ، نه قیصاص چی
بیر دفعه بونی قان کی ایپکدن قزیل اولماز

آزاد قوی اوغول عشقی طبیعتده بولونسون
داغ – داشدا دوغولموش ده لی جیران حمیل اولماز

انسان اودی دوتسون بو ذلیل خلقین الیندن
الله هی سئوه رسن ، بئله انسان ذلیل اولماز

چوق دا کی سرابین سویی وار یاغ – بالی واردیر
باش عرشه ده چاتدیرسا ، سراب اردبیل اولماز

ملت غمی اولسا ، بو جوجوقلار چؤپه دؤنمه ز
اربابلاریمیزدان دا قارینلار طبیل اولماز

دوز واختا دولار تاختا – طاباق ادویه ایله
اونداکی ننه م سانجیلانار زنجفیل اولماز

بو « شهریار » ین طبعی کیمی چیممه لی چشمه
کوثر اولا بیلسه دئمیرم ، سلسبیل اولماز


شاعیر : اوستاد شهریار
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته کلی دیل اولماز
اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز

اؤز شعرینی فارسا – عربه قاتماسا شاعیر
شعری اوخویانلار ، ائشیدنلر کسیل اولماز

فارس شاعری چوخ سؤزلرینی بیزدن آپارمیش
« صابیر » کیمی بیر سفره لی شاعیر پخیل اولماز

تورکون مثلی ، فولکلوری دونیادا تک دیر
خان یورقانی ، کند ایچره مثل دیر ، میتیل اولماز

آذر قوشونو ، قیصر رومی اسیر ائتمیش
کسری سؤزودور بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز

پیشمیش کیمی شعرین ده گرک داد دوزو اولسون
کند اهلی بیلرلر کی دوشابسیز خشیل اولماز

سؤزلرده جواهیر کیمی دیر ، اصلی بدلدن
تشخیص وئره ن اولسا بو قدیر زیر – زیبیل اولماز

شاعیر اولابیلمزسن ، آنان دوغماسا شاعیر
مس سن ، آبالام ، هر ساری کؤینک قیزیل اولماز

چوخ قیسسا بوی اولسان اولیسان جن کیمی شئیطان
چوق دا اوزون اولما ، کی اوزوندا عاغیل اولماز

مندن ده نه ظالیم چیخار ، اوغلوم ، نه قیصاص چی
بیر دفعه بونی قان کی ایپکدن قزیل اولماز

آزاد قوی اوغول عشقی طبیعتده بولونسون
داغ – داشدا دوغولموش ده لی جیران حمیل اولماز

انسان اودی دوتسون بو ذلیل خلقین الیندن
الله هی سئوه رسن ، بئله انسان ذلیل اولماز

چوق دا کی سرابین سویی وار یاغ – بالی واردیر
باش عرشه ده چاتدیرسا ، سراب اردبیل اولماز

ملت غمی اولسا ، بو جوجوقلار چؤپه دؤنمه ز
اربابلاریمیزدان دا قارینلار طبیل اولماز

دوز واختا دولار تاختا – طاباق ادویه ایله
اونداکی ننه م سانجیلانار زنجفیل اولماز

بو « شهریار » ین طبعی کیمی چیممه لی چشمه
کوثر اولا بیلسه دئمیرم ، سلسبیل اولماز

شاعیر : اوستاد شهریار
یاشا صبا یاشا
 

noirgalaxy

عضو جدید
موافقم
من نتونستم برای دوستانم توضیح بدم که آذری هستن فقط زبانشون ترکی شده
اونم بخاطر حمله مغولها
همین
مثل مصر که زبانش عربی شد!!!!!!!!
حرف مزخرف تر از این نداشتی بزنی
مغول ها به هیچ وجه ترکی حرف نمیزنن
حتی زبانشون شبیه ترکی هم نیست
تازه فرقی بین آذری و ترکی نیست
هردو یه نژادن و هم زبونن ولهجشون فرق داره
وگرنه
رشتی و شیرازی و تهرانی و اصفهانی رو باید نژاد ها و قوم های متفاوتی در نظر بگیریم
که فقط یکی آریا میشه نه همه
 
آخرین ویرایش:

noirgalaxy

عضو جدید
http://blogian.hayastan.com/category/history/
اگه ماها در اثر حمله مغول زبانمون عوض شده
پس چطوریکه زبان فارسها و کردها عوض نشده!
مگه مغول فقط به شهرهای آذربایجان حمله کرده که اینو میگین
مگه نه اینکه اصفهان و شیراز و ... همشون قبل از آزربایجان تسخیر مغول شده بودن
پس چرا زبان اون مناطق عوض نشده
و اگر هم قرار بر این باشه فرهنگ غنی ما اینقدر راحت تحت تاثیر قرار بگیره
مردم ما چرا تو اینهمه مدتی که با فارسا ارتباط داشتن زبونشون عوض نشده!
 

Similar threads

بالا