دوستان مطلبی که خودم عرض کردم راجع به مشاهده جسم پرنده ناشناس در مهر آباد در چندین سال پیش داستان کاملشو گیر آوردم...جالبه حتما بخونین
با مطرح شدن بحث رويت اشياي نوراني در آسمان ايران،خاطره رويت يوفوها در آسمان تهران در سال 55 هم زنده شد.اين واقعه که در 29 شهريور 1355 اتفاق افتاد يکي از مشهورترين گزارش ها درباره رويت يوفوها در جهان است.پرونده اين موضوع در جهان به عنوان پرونده 19 سپتامبر 1976 يا پروندهF-4
معروف است.در آن زمان مسئول برج مراقبت فرودگاه مهرآباد((حسين پيروزي))بوده است که در حال حاضر يکي از اساتيد صنعت هوايي کشور است و به عنوان مشاور وزير راه و مدير کل فرودگاه امام خميني
هم فعاليت مي کند.گفتگو با حسين پيروز شاهد عيني ماجراي مرموز آن شب را بخوانيد.
در اول کار کمي درباره خودتان بگوييد.
من متولد سال 1317 هستم.بعد از اتمام دوران دبيرستان از دانشگاه تهران ليسانس کتابداري گرفتم و بعد از آن در رشته زبان تحصيل کردم و مدرک کارشناسي زبان را نيز دريافت کردم.چون زياد مطالعه مي کردم و به مباحث هوا و فضا علاقمند بودم بعد از اين رشته ها مهندسي مراقبت پرواز خواندم و بعد از آن هم دوره فوق ليسانس حمل و نقل را گذراندم.
ماجراي آن شب چطور آغاز شد؟
شب 29 شهريور حدود ساعت 5/10 شب بود که خانمي با برج مراقبت که من آن شب مسئول آن بودم تماس گرفت و با دلهره اعلام کرد که يک شئ نوراني که مانند پروانه ماشين 8 پره و 4 پره مي شود روي خانه مان آمده و نورهاي عجيب و غريبي دارد.خانه آن خانم در خيابان شريعتي فعلي بود.من قضيه را جدي نگرفتم و از آن خانم تشکر کردم.چند دقيقه بعد خانم ديگري و بعد از آن آقايي از شميران تماس گرفتند و همين حرف ها را تکرار کردند.من خودم دوربين را برداشتم و به بالکن رفتم و آن وقت بود که شئ نوراني را در آسمان ديدم و در همان نگاه اول فهميدم که نمي تواتد هواپيما باشد.
شيئي که ديديد به چه شکلي بود؟
نورش مثل لامپ فلورسنت بود.وسط آن نور قرمز چشمک مي زد و دو طرف آن نور آبي ديده مي شد.رنگ آبي آن بسيار خيره کننده بود.درهمان حالي که نگاهش مي کردم شبيه به ماهي حلوايي به رنگ سرخ آتشي شد.بعد هم به شکل هاي مختاف مثل ستاره دريايي و يا دايره و با رنگ هاي نارنجي،زرد،سبز و بنفش ديده شد.يک لحظه بعد هم ناپديد شد که ناگهان متوجه شدم از شمال تهران به طرف جنوبي ترين نقطه تهران رفته است.آنقدر به سرعت جا به جا مي شد که نمي توانستيم حرکت آن را ببينيم.به طوري که در ابتدا به همراه همکارانم فکر کرديم که دو يا سه جسم هستند.اما بعد متوجه شديم يک جسم بزرگ و سريع است.مدتي بعد روي کوه هاي بي بي شهربانو ثابت ايستاد.
مي توانيد ابعادش را توصيف کنيد؟
از فرودگاه مهرآباد که من نگاه مي کردم تقريبا شمال شرق تهران بود اما آن چنان نورش زياد بود که نشخيص اندازه دقيق آن غير ممکن بود.مثل ماشيني که با نور بالا از رو به رو مي آيد و در ابتدا نمي توان اندازه آن را تسخيص داد.با اينکه ارتفاعش مدام تغيير مي کرد ولي فکر مي کنم طولش 20 متر بود.
بعد از آنکه متوجه شديد هواپيما نيست چه کار کرديد؟
همان موقع موضوع را به مسئول پايگاه نيروي هوايي که در آن شب تيمسار يوسفي بود اطلاع دادم.تيمسار هم ابتدا فکر مي کرد من قصد شوخي دارم ولي بعد از آنکه متوجه شد قضيه جدي است فورا دستور داد يک فانتوم F-4 از پايگاه آماده باش آن شب که پايگاه شاهرخي همدان (نوژه فعلي) بود،براي شناسايي بلند شود.خلبان عزيزخاني به علاوه يک خلبان ديگر با فانتوم اول پرواز کردند.ما در ابتدا فکر مي کرديم ارتفاع اين شئ 5هزار تا 6هزار پا است.ولي خلبان اعلام کرد که شئ در ارتفاع سي هزار پايي قرار دارد.موضوع ديگر آن بود که خلبان اعلام کرد که روي دو موج UHF و VHF خود و روي فرکانس اضطراري صداي بنگ بنگ که ما به آن Emergency Squash مي گوييم را دريافت مي کند که هيچ وقت اين امر براي ما ممکن نبوده است.همان شب اين مساله توسط دو هواپيماي Swiss Air و Luft Hansa هم گزارش شده بود.فانتوم ما با آنکه سرعتي حدود سرعت صوت داشت ولي نمي توانست به اين شئ نوراني برسد.با کمي نزديک شدن فانتوم به اين شئ تمامي دستگاه هاي ناوبري و دفاعي آن از کار مي افتاد و سيستم ارتباطي آن هم دچار اختلال مي شد.بعد از تاييد خلبان عزيزخاني که اين شئ هواپيما نيست و يک شئ خارجي است فانتوم دوم هم از پايگاه شاهرخي پرواز کرد که خلبان اصلي آن سرگرد جعفري بود.
خلبان ها اين شئ را چگونه توصيف مي کردند؟
خلبان ها هم با چشم غير مسلح مي توانستند آن را ببينند.با همان رنگ هاي آبي،قرمز،نارنجي.اما آن طور که خلبان ها گزارش کردند روي رادار هواپيما هم هيچ اثري باقي نمي گذاسته است.سرعت اين جسم به قدري زياد بود که آنها با حدود سرعت صوت نمي توانستند زياد به آن نزديک شوند.چيزي که ما حدس مي زديم اين بود که سرعت اين شئ چند برابر سرعت صوت است.
تا انتهاي ماجرا هر دو فانتوم حضور داشتند؟
نه.بعد از گذشتن مدتي از شناسايي و بعد از آنکه خلبان جعفري هم حرف ما را تاييد کرد تصميم گرفته شد که خلبان عزيزخاني به علت کم بودن بنزين به پايگاه شاهرخي برگردد و خفاش2(فانتوم سرگرد جعفري)شناسايي را ادامه دهد.سيستم هاي ناوبري فانتوم خلبان جعفري هم از کار افتاده بود و خلبان جعفري هم روي فرکانس 5/121 (فرکانس اضطراري) صداي بنگ بنگ را مي شنيد.ناگهان متوجه شديم که جسم دومي از جسم اول جدا شده است.جسم دوم بسيار نوراني بود.نور بسيار شديدي داشت و به سمت هواپيما حرکت کرد.ارتباط راديويي سرگرد جعفري براي مدتي با ما قطع شده بود.جسم اصلي هم به صورت ثابت روي کوه هاي بيبي شهربانو ايستاده بود.خلبان جعفري بعد از مدتي براي ما تعريف کرد که وقتي از روي مهرآباد گذشته است شئ دوم بالاي سرش بوده است.آن موقع جعفري سرعتش را کم مي کند تا شئ نوراني جلويش بيفتد و آن را روي باغ هاي کرج با موشک بزند.اما بعد از برگشت به ما گفت قبل از آنکه کاري بکنم شئ نوراني خودش 100 متر جلوتر از هواپيما ايستاد.مثل آنکه مرا تله پاتي مي کرد و فکر مرا مي خواند.مي خواستم شليک کنم که ديدم دستگاه ها عمل نمي کنند.حتي ارتباط راديويي بين من و خلبان ديگر هم مختل شده بود.با اشاره به خلبان دوم فهماندم که Eject کنيم.يعني از هواپيما بيرون بپريم.به خاطر آنکه قصد هدف قرار دادنش را داشتيم مي ترسيديم به ما حمله کند.جالب آن است که دستگاه Eject هم که کاملا مکانيکي است و الکترونيکي نيست از کار افتاده بود.
سيستم Eject اصلا ارتباطي با سيستم الکترونيکي هواپيما ندارد؟
نه.Eject يک سيستم کاملا مکانيکي در هواپيما است.6موشک زير صندلي خلبان قرار دارند که در کمتر از 8/0 ثانيه خلبان را 50 متر به بيرون پرتاب مي کنند.تعجب خلبان هم همين بود که اين سيستم هم که هيچ ارتباط الکترونيکي با هواپيما ندارد از کار افتاده بوده است.يادم مي آيد خلبان جعفري در جلسه اي گفته بود در آن موقع که سيستم Eject هم عمل نکرد با خودم گفتم خدايا با اين همه تکنولوژي که به ما دادي هيچ کاري نمي توانيم در اين وضعيت بکنيم!
بعد چه اتفاقي افتاد؟
شئ نوراني به تعقيب فانتوم پرداخت.حتي وقتي شئ نوراني و فانتوم از روي فرودگاه مهرآباد رد شدند يک لحظه(مانند فلاش)برق مهرآباد قطع و وصل شد.بعد ها فهميديم که اشکالي در سيستم برقي مهرآباد وجود نداشته است و سازمان برق منطقه اي هم پالس ثبت کرده است.بعد از اين تعقيب و گريز شئ نوراني دوم به سمت ساوه رفت و با دور شدن آن سيستم راديويي فانتوم دوباره وصل شد.آن موقع بود که خلبان جعفري اعلام کرد که شئ نوراني که من را تعقيب مي کرد بسيار وحشتناک بود اما گويا فقط مي خواست زهر چشمي به ما نشان دهد.اگر اجازه مي دهيد ديگر به پر و پايش نپيچيم و به پايپاه شاهرخي برگرديم.
تيمسار يوسفي که مکالمه را ميشنيد در همان موقع گفت که چون احتمال دارد تا پايگاه شاهرخي همدان به شما حمله کند مي توانيد در مهرآباد فرود بياييد.چند دقيقه بعد خلبان جعفري اعلام کرد که شئ نوراني دوم به سمت شئ نوراني اصلي رفته و دوباره داخل آن شده است.بعد هم چند دقيقه بيشتر نگذشته بود که جعفري با فرياد اعلام کرد که شئ دوم دوباره از شئ اصلي جدا شده و به طرف زمين مي آيد.ما هم در آن موقع يک هاله نوراني را که به طرف زمين مي آمد را ديديم.جسم نوراني روي زمين نشست.سه مايلي جنوب پالايشگاه تهران.خلبان جعفري گفت که نور اين شئ آن قدر زياد است که من از اين ارتفاع مي توانم سنگ ريزه هاي بيابان را ببينم.شئ اصلي هم بالاي سر جسم دوم مرتب دور مي زد.
سعي نکرديد به جسم دوم که روي زمين بود نزديک شويد؟
تيمسار يوسفي همان موقع به جعفري گفت که امتحان کند که مي تواند به آن نزديک شود يا نه.سرگرد جعفري با فانتوم به سمت جسم دوم شيرجه اما به گفته خودش در 10 مايلي جسم دوم چنان هواپيما دچار لرزش شد که نتوانسته بود به آن نزديک شود.ما به کلانتري شهرري و ژاندارمري اطلاع داديم.چندين نفر از مردم هم با مهرآباد تماس گرفتند و اين قضيه را گزارش دادند.در همان موقع متوجه شديم که جسم اصلي رفت و در آسمان ناپديد شد.اما ماموران پليس و هيچ کس ديگر بعد از رسيدن به محل اثري از جسم دوم پيدا نکردند.
روز بعد هم معلوم نشد چه بر سر شئ نوراني دوم آمده است؟
نه،فقط به مدت يک هفته تا ده روز در يک نوار 40 کيلومتري از روده شور تا دوشان تپه هر روز يک تا دو ساعت روي فرکانس اضطراري (5/125) صداي بنگ بنگ شنيده مي شد.
درباره اين فرکانس و صداي بنگ بنگ توضيح مي دهيد؟
وقتي مثلا سانحه اي براي يک هواپيما پيش مي آيد جعبه سياه آن که حاوي اطلاعات مهمي است از هواپيما به بيرون پرتاب مي شود.اين جعبه در مقابل گرما و سرماي شديد بسيار مقاوم است.بعد از پرتاب به صورت اتوماتيک جعبه سياه روشن مي شود و روي همين فرکانس که معروف به فرکانس اضطراري است صداي بنگ بنگ شنيده مي شود تا مسئولان با جستجوي صدا بالاخره جعبه سياه را پيدا کنند.
در مدت اين 10 روز منبع اين صدا پيدا نشد؟
نه،چندين بار ماموران صدا را جستجو کردند.تا منبع صدا هم مي رسيدند اما بعد از کندن زمين هيچ چيزي پيدا نمي کردند.
اتفاقات آن شب چقدر طول کشيد؟
از 5/10 شب تا 4 صبح،بيشتر از 5 ساعت.
اين جسم در رادار مهرآباد هم ثبت شد؟
نه،چند روز بود که رادار مهرآباد خراب بود.اما رادار فانتوم براي چند لحظه آن را ثبت کرد.
گفته مي شود که بينايي خلبان جعفري بعد از اين حادثه دچار مشکل شده بود شما خبري از اين مورد داريد؟
من در مورد بينايي خلبان جعفري اطلاعي ندارم ولي براي چند وقتي هم خلبان جعفري هم خلبان عزيزخاني اجازه پرواز نداشتند.حتي گاهي که يک ستاره مي ديدند تصور مي کردند که همان شئ دوباره برگشته است.خود من بعد از تمام شدن آن حادثه به مدت 54 ساعت نخوابيدم.تا مي خواستم بخوابم با تصويري از آن شئ از خواب مي پريدم.
مثل آنکه فيلم اين حادثه هم بازسازي شده است...
بله،بعد از انقلاب در شبکه دو و با کمک آقاي مير فخرايي در گروه دانش با توجه به مشاهدات ما و با استفاده از همان کادر فرودگاه و خلبان عزيزخاني و جعفري فيلم اين مشاهده بازسازي شد که بسيار شبيه واقعيت شده است که فکر کنم اکنون در آرشيو صدا و سيما هم موجود است.
مجموعا چند نفر شاهد اين يوفوها بودند؟
به جز مردم عادي که با برج تماس مي گرفتند تيم 16 نفره برج مراقبت که همگي داراي تحصيلات عالي هستند شاهد اين ماجرا بودند.علاوه بر آنها مشاهدات چهار خلبان (دو خلبان در هر فانتوم) يکي از دلايل اعتبار اين مشاهده است.
مجموعه اين حرف هاي شما به اين معني است که شما اعتقاد داريد که اين موجودات فضايي هستند؟
بله،من اعتقاد راسخ دارم که آنها موجوداتي ماورايي هستند که خيلي از ما هوشمندترند.آنها به کار ما نظارت مي کنند اما ما را قابل ندانسته اند تا با ما ارتباط برقرار کنند.
ما وقتي مي توانيم يک مساله را ماورا طبيعي فرض کنيم که هيچ توجيه علمي براي آنها پيدا نشود.آيا اين مساله نمي تواند يک تکنولوژي سري متعلق به برخي کشورهاي خاص باشد؟
وقتي مي گويند ميليونها خورشيد در کهکشان راه شيري وجود دارد پس حتما کرات ديگري هم مي تواند وجود داشته باشد که در آن موجوداتي زنده باشند.نمي شود که ما بگوييم فقط ما در اين زمين زنده هستيم و هيچ موجود هوشمند و زنده ديگري وجود ندارد.
مي خواهم بگويم فکر نمي کنيد بعضي از اشيا نوراني که اخيرا ديده شده ممکن است ماهواره هاي جاسوسي يا هر چيز ديگري باشد که به شکل شئ نوراني ديده شده است؟
احتمال آن وجود دارد.بعد از همين قضيه هم عده اي تا مدت ها در کيسه هاي پلاستيکي شمع روشن مي کردند و آنها را با استفاده از گازي سبک به هوا مي فرستادند و عده اي فکر مي کردند بشقاب پرنده ديده اند.اما تمام اين موضوعات را با تمام تحصيلاتي که داشتم و اطلاعات فني که دارم وجود بشقاب پرنده ها را نفي نمي کنم و فکر مي کنم در کرات ديگر موجوداتي وجود دارند.اين اعتقاد شخصي من است و البته هيچ دليل علمي براي آن ندارم.
اين ها چيز هايي است که من با چشم خودم ديدم.فانتومي که تمام سيستم هاي ناوبري و دفاعي اش را از دست مي دهد و دوباره به دست مي آورد در اثر چه چيزي مي تواند باشد؟آنها بسيار از ما هوشمند تر هستند و درباره ما تحقيق مي کنند.
همان شب 45 دقيقه بهد که ماجراي تهران تمام شد اين شئ نوراني در کشور پرتغال هم ديده شد.آنها با سرعتي چندين برابر صوت در حال رفت و آمد هستند.