اگر 98 درصد مردم دنیا به یک چیزی اعتقاد نداشته باشند.بهتر نیست ما از انها پیروی کنیم؟؟

اگر 98 درصد مردم دنیا به یک چیزی اعتقاد نداشته باشند.بهتر نیست ما از انها پیروی کنیم؟؟

  • بله

    رای: 8 27.6%
  • خیر

    رای: 21 72.4%

  • مجموع رای دهندگان
    29

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
98 درصد مردم دنیا به یک چیز اعتقاد ندارند.
به نظر شما بهتر نیست ما هم ازانها پیروی کنیم و به اون چیز اعتقاد نداشته باشیم.؟؟؟
 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خب همین الان بیش از 98 درصد از مردم دنیا به " آغا " هیچ اعتقادی ندارن.یعنی شما میگی ما از آغا پیروی نکنیم؟؟؟:surprised:اگه اغا فرمان بده جان ببازیم و بتازیم و بخزیم .... از همینا:eek:

کفر نگووووووووووووو:cry:
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
98 درصد مردم دنیا به یک چیز اعتقاد ندارند.
به نظر شما بهتر نیست ما هم ازانها پیروی کنیم و به اون چیز اعتقاد نداشته باشیم.؟؟؟

خب بستگی داره اون چیز چی باشه و چرا 98 درصد مردم دنیا بهش اعتقاد ندارند
 

hamid96

عضو جدید
مهم این که اون موضوع چی باشه؟ شاید 98 درصد مردم دنیا خیلی چیزا بگن ولی ما که نباید به هرچیزی به خاطر اجماع تن بدیم که...................
 

fluid2008

عضو جدید
کاربر ممتاز
اکثریت دلیلی برای درست بودن چیزی نیست.همه چیز با عقل سنجیده شود
 

waffen

اخراجی موقت
بستگی داره. همیشه وقتی میبینید دارید شبیه به اکثریت میشید بدونید یه جای کار غلطه. مثلا اگر 80 درصد مردم جهان به خدا اعتقاد داشته باشند دیلیل میشه ما هم اعتقاد داشته باشیم ؟؟
همیشه یادتون باشه اگر یک میلیارد نفر به چیزی غلط اعتقاد داشته باشند اون چیز غلط باقی میمونه.
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
نخیر چرا اونا از من پیروی نکنن :eek:
خودم عقل دارم خیلی هم عاقلم اونا باید از من پیروی کنن:razz:
جان امریکایی ها فدای من:eek:
 

Sina4

عضو جدید
کاربر ممتاز
من کاری به این ندارم منظور دانیلو عزیز، چه نوع اعتقادی بوده اما هر کس اعتقاداتش رو قلب و عقلش تعیین می کنن و نباید طبق نظریات عامه، به یک عقیده ایمان آورد یا اون رو نفی کرد.


اعتقادات هر کس برا قلب خودشه ...:gol:
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
منظور من یک چیز علمی نیست که بشه اثبات کرد.مثل قضیه گالیله
مثلا یکی بگه در یک کهکشان دیگر یک موجودی به نام تپالاکاما وجود داره.
از نظر علمی در حال حاظر غیر ممکن هست که بشه ثابتش کرد.
98 درصد بگن که ما به این اعتقادی نداریم.
بعد 2 درصد بگن که ما بهش اعتقاد داریم.
هر کدوم برای خودشون دلایلی بیارند.
من هم میبینم که نمیشه مطمئن شد که کدوم درست میگویند.
یعنی هیچ چیز علمی براش وجود نداره.
من حالا باید چکار بکنم؟
ایا منطقی نیست که من حرف 98 درصد را قبول بکنم؟
بر فرض مثال که 98 درصد اشتباه کنند و 2 درصد راست بگویند.
ایا یک قاظی و یک عادل میتونه من را محکوم کنه بخاطر اینکه اعتقاد نداشتم؟؟؟
 

waffen

اخراجی موقت
منظور من یک چیز علمی نیست که بشه اثبات کرد.مثل قضیه گالیله
مثلا یکی بگه در یک کهکشان دیگر یک موجودی به نام تپالاکاما وجود داره.
از نظر علمی در حال حاظر غیر ممکن هست که بشه ثابتش کرد.
98 درصد بگن که ما به این اعتقادی نداریم.
بعد 2 درصد بگن که ما بهش اعتقاد داریم.
هر کدوم برای خودشون دلایلی بیارند.
من هم میبینم که نمیشه مطمئن شد که کدوم درست میگویند.
یعنی هیچ چیز علمی براش وجود نداره.
من حالا باید چکار بکنم؟
ایا منطقی نیست که من حرف 98 درصد را قبول بکنم؟
بر فرض مثال که 98 درصد اشتباه کنند و 2 درصد راست بگویند.
ایا یک قاظی و یک عادل میتونه من را محکوم کنه بخاطر اینکه اعتقاد نداشتم؟؟؟
خوب این دقیقا قضیه ی خداست دیگه. هیچ جور نمیشه ثابتش کرد. یه عده اعتقاد دارند و یه عده اعتقاد ندارند. هر کس بر اساس منطق خودش.
به نظر من به هر حال هیچ دلیلی نداره که کسی چیزی قبول داشته باشه فقط به خاز اینکه مورد قبول اکثریت هست.
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
منظور من یک چیز علمی نیست که بشه اثبات کرد.مثل قضیه گالیله
مثلا یکی بگه در یک کهکشان دیگر یک موجودی به نام تپالاکاما وجود داره.
از نظر علمی در حال حاظر غیر ممکن هست که بشه ثابتش کرد.
98 درصد بگن که ما به این اعتقادی نداریم.
بعد 2 درصد بگن که ما بهش اعتقاد داریم.
هر کدوم برای خودشون دلایلی بیارند.
من هم میبینم که نمیشه مطمئن شد که کدوم درست میگویند.
یعنی هیچ چیز علمی براش وجود نداره.
من حالا باید چکار بکنم؟
ایا منطقی نیست که من حرف 98 درصد را قبول بکنم؟
بر فرض مثال که 98 درصد اشتباه کنند و 2 درصد راست بگویند.
ایا یک قاظی و یک عادل میتونه من را محکوم کنه بخاطر اینکه اعتقاد نداشتم؟؟؟

اصل منظورتو گرفتم ;) در اینجور مواقع باید مثل آقایان نماینده رای ممتنع بدی :surprised:

اما یادت باشه بازم عقل تا یه حدی می تونه تشخیص بده کدوم طرفی بری به شرطی که عقلت زیاد منجمد نشده باشه:)
 

Sina4

عضو جدید
کاربر ممتاز
منظور من یک چیز علمی نیست که بشه اثبات کرد.مثل قضیه گالیله
مثلا یکی بگه در یک کهکشان دیگر یک موجودی به نام تپالاکاما وجود داره.
از نظر علمی در حال حاظر غیر ممکن هست که بشه ثابتش کرد.
98 درصد بگن که ما به این اعتقادی نداریم.
بعد 2 درصد بگن که ما بهش اعتقاد داریم.
هر کدوم برای خودشون دلایلی بیارند.
من هم میبینم که نمیشه مطمئن شد که کدوم درست میگویند.
یعنی هیچ چیز علمی براش وجود نداره.
من حالا باید چکار بکنم؟
ایا منطقی نیست که من حرف 98 درصد را قبول بکنم؟
بر فرض مثال که 98 درصد اشتباه کنند و 2 درصد راست بگویند.
ایا یک قاظی و یک عادل میتونه من را محکوم کنه بخاطر اینکه اعتقاد نداشتم؟؟؟

درسته ولی این یک مسئله علمی هست و طبق شواهد علمی یا تجربی به این فرضیه رسیده میشه و اکثریت چیزی رو قبول می کنن که واقعیت و عقلانیت بیشتری در اون باشه...
ولی در مورد عقیده، یک فرد با توجه به روحیه و احساسات و تفکر خودش بهش می رسه و قابل تحمیل نیست...برای مثال همونطوری که یک ایرانی به خاطر این که اکثریت مردم شیعه 12 امامی هستند، دلیل نداره که حتما این مذهب رو انتخاب کنه، یک شیعه ایرانی هم نباید تنها به خاطر این که اکثریت دنیا، اعتقاداتی بر خلاف اعتقادات اون طرف دارن، مسیرش رو عوض کنه.
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسته ولی این یک مسئله علمی هست و طبق شواهد علمی یا تجربی به این فرضیه رسیده میشه و اکثریت چیزی رو قبول می کنن که واقعیت و عقلانیت بیشتری در اون باشه...
ولی در مورد عقیده، یک فرد با توجه به روحیه و احساسات و تفکر خودش بهش می رسه و قابل تحمیل نیست...برای مثال همونطوری که یک ایرانی به خاطر این که اکثریت مردم شیعه 12 امامی هستند، دلیل نداره که حتما این مذهب رو انتخاب کنه، یک شیعه ایرانی هم نباید تنها به خاطر این که اکثریت دنیا، اعتقاداتی بر خلاف اعتقادات اون طرف دارن، مسیرش رو عوض کنه.

من یک سوال از شما دارم.شما یک مثال مذهبی زدید.
من میبینم که یک دلیل کاملا معتبر وجود نداره که مثلا وجود امام زمان را ثابت کنه.یعنی وقتی از یک فرد مذهبی هم سوال میکنی.میگه که من تو دلم بهش اعتقاد دارم و نمیشه از نظر علمی ثابتش کرد.
از اون طرف میبینم که 98 د رصد مردم دنیا بهش اعتقاد ندارند.پس من میتونم پیش خودم بگم که به این اعتقاد ندارم و اون خدای عادل هم نمیتونه یک روز به من بگه که چرا اعتقاد نداشتی.
یعنی نمیتونه من را به خاطر اعتقاد نداشتن محاکمه کنه.یعنی خارج از عدالت خدا هست.
ایا من اشتباه میکنم؟؟
 

Sina4

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یک سوال از شما دارم.شما یک مثال مذهبی زدید.
من میبینم که یک دلیل کاملا معتبر وجود نداره که مثلا وجود امام زمان را ثابت کنه.یعنی وقتی از یک فرد مذهبی هم سوال میکنی.میگه که من تو دلم بهش اعتقاد دارم و نمیشه از نظر علمی ثابتش کرد.
از اون طرف میبینم که 98 د رصد مردم دنیا بهش اعتقاد ندارند.پس من میتونم پیش خودم بگم که به این اعتقاد ندارم و اون خدای عادل هم نمیتونه یک روز به من بگه که چرا اعتقاد نداشتی.
یعنی نمیتونه من را به خاطر اعتقاد نداشتن محاکمه کنه.یعنی خارج از عدالت خدا هست.
ایا من اشتباه میکنم؟؟

قضیه امام زمان یه چیزی فراتر از اعتقاداته
قضیه ظهور منجی تقریبا در هم ادیان وجود داره
همه دین داران یه جوری منتظر یک منجی هستن
یعنی به این باور رسیدن که حتما یک نفر پیدا میشه و جهان رو نجات میده..
خوب اکثریت مردم دنیا هم دین دار هستن و به این قضیه اعتقاد دارن
حالا حتما نباید اسمش امام زمان باشه..
حالا یه عده تو دنیا میگن اینا همه ش الکیه و امید بیخودیه، اون عده که اعتقادی به منجی ندارن. که نباید به تبعیت از اکثر دین داران چون تعدادشون بیشتره، به منجی اعتقاد بیارن...
هر کس دیدگاه خودشو داره..دیدگاهش محترمه..
امام زمان نمی تونه مثال خوبی باشه..
البته من بیشتر منظورم روی اعتقادات و مسائلی هست که در دل مردم وجود داره..
ولی در بعضی مسائل با شما موافقم
بعضی بدیهیات رو نمی شه انکار کرد
بعضی راههایی که دیگران در اون شکست خوردن رو نباید رفت
و یک سری شیوه ها که اکثریت مردم جهان اونو در پیش گرفتن و در اون به موفقیت و کامیابی رسیدن، رو نمی شه اشتباه پنداشت
 

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید همه اون ها به خاطر تقلید از دیگران به اون چیز اعتقاد داشته باشن.
ووقتی ازشون دلیل بخوای نتونن متقاعدتت کنن
 

Sina4

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلق را تقلیدشان را بر باد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلید داد
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یک سوال از شما دارم.شما یک مثال مذهبی زدید.
من میبینم که یک دلیل کاملا معتبر وجود نداره که مثلا وجود امام زمان را ثابت کنه.یعنی وقتی از یک فرد مذهبی هم سوال میکنی.میگه که من تو دلم بهش اعتقاد دارم و نمیشه از نظر علمی ثابتش کرد.
از اون طرف میبینم که 98 د رصد مردم دنیا بهش اعتقاد ندارند.پس من میتونم پیش خودم بگم که به این اعتقاد ندارم و اون خدای عادل هم نمیتونه یک روز به من بگه که چرا اعتقاد نداشتی.
یعنی نمیتونه من را به خاطر اعتقاد نداشتن محاکمه کنه.یعنی خارج از عدالت خدا هست.
ایا من اشتباه میکنم؟؟
مسیحیا م گن مسیح می اد زتشتیا می گن زتشت بوداییا بودا شیعه ها مهدی و سایر مذاهب
لامذهبا هم همیشه منتظر یه قهرمانند تو بشر
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
منجي در دين زرتشت
برخلاف ديگر اديان كه معمولاً منتظر يك موعود نجات‌بخش‌ هستند، زرتشتيان منتظر سه موعودند كه هر يك از آنها به فاصله هزار سال از ديگري ظهور خواهد كرد.
قبل از پرداختن به مسئله سه موعود، اشاره‌اي گذرا به بحث ادوار جهاني يا سال كيهاني در آيين زرتشت می‌کنيم كه ظهور اين موعودهاي سه‌گانه در چنين چارچوبي جاي داده شده است. البته بايد يادآور شويم كه متن‌هاي زرتشتي درباره اين كه سال كيهاني از چند هزاره تشكيل مي‌شود، هم‌سخن نيستند.
پاره‌اي مي‌گويند از نه هزاره و برخي اين دوره جهاني را به مناسبت دوازده برج سال طبيعي و دوازده نشان منطقه‌البروج متشكل از دوازده هزاره مي‌دانند. قرائني نيز حكايت مي‌كند رقم اصلي شش هزار سال بوده و بتدريج به نه هزار سال و دوازده هزار سال افزايش يافته است.
در سه هزاره اول اهورا مزدا عالم فروهر، يعني عالم روحاني را بيافريد كه عصر مينوي جهان بوده است. در سه هزاره دوم از روي صور عالم روحاني جهان جسماني خلقت يافت. در اين دوره امور جهان و زندگي مردمان فارغ از گزند و آسيب بود و به همين جهت، عصر طلايي تاريخ ديني مزديسنان ناميده مي‌شود. سه هزاره سوم دوران شهرياري شهرياران و خلقت بشر و طغيان و تسلط اهريمن است. زرتشت درست در آغاز هزاره اول از دوران چهارم زاده شد؛ هنگامي كه بنا بر سنت دوران واپسين از چهار دوره عمر جهان بود.
به موجب روايات زرتشتي و بنا به يشت نوزدهم، در آخرالزمان از زرتشت سه پسر متولد مي‌شود که با نام عمومی سوشيانس خوانده مي‌شوند. اين نام به خصوص براي تعيين آخرين موعود تخصيص يافته و او آخرين مخلوق اهورا مزدا خواهد بود. كلمه سوشيانس كه از ريشه سو(Sav Su) به معني سود و سودمند است، در اوستا به شکل سئوشيانت آمده و در پهلوي به اشكال گوناگوني چون: سوشيانت، سوشانس، سوسيوش، و سيوسوش آمده است. در فروردين يشت، بند 129 در معني سوشيانت چنين آمده است: او را از اين جهت سوشيانت خوانند كه او به جهان مادي سود خواهد بخشيد.
اين كلمه چندين بار در گاتاها براي شخص زرتشت به كار رفته و پيامبر خود را سوشيانت خوانده؛ يعني كسي كه از وجودش سود و نفع برمي‌خيزد و سود رساننده است. (يسنا، 11:45، 9:48، 2:53) همچنين چند بار ديگر در سرودها، اين واژه‌ به صورت جمع آمده و زرتشت، خود و يارانش را سود رسانندگان معرفي كرده است. (يسنا، 13:34، 3:46، 12:48) در ساير قسمت‌هاي اوستا نيز غالباً سوشيانس‌ها به صورت جمع آمده و منظور از آنها، پيشوايان و جانشينان زرتشت است كه در تبليغ دين كوشا هستند و مردم را به راه راست هدايت مي‌كنند. در يسنا (5:24) از سوشيانس‌ها با عنوان نوكنندگان جهان و مرداني كه هنوز متولد نشده‌اند، ياد مي‌شود:
ستايش و نيايش و خشنودي و آفرين با فروهرهاي همه پاكان؛ آن پاكاني كه مرده‌اند و آن پاكاني كه زنده‌اند و آن مرداني كه هنوز زاييده نشده، سوشيانت‌هاي نوكننده هستند.
اما عمده مطالب درباره سوشيانس‌ها در يشت‌هاي سيزدهم و بويژه نوزدهم آمده است. در يشت 19، بند 88 به بعد، درباره ظهور سوشيانس در آخرالزمان و نو شدن گيتي و سپري شدن جهان چنين آمده است:
فر كياني نيرومند مزدا آفريده را ما مي‌ستاييم؛ (آن فر) بسيار ستوده زبردست، پرهيزگار، كارگر چست را كه برتر از ساير آفريدگان است؛ كه به سوشيانت پيروزمند و به ساير دوستانش تعلق خواهد داشت. در هنگامي كه گيتي را نو سازد؛ (يك گيتي) پير نشدني، نمردني، نگنديدي، نپوشيدني، جاودان بالنده و كامروا. در آن هنگامي كه مردگان دگر باره برخيزند و به زندگان بي‌مرگي روي كند. پس آن گاه او (سوشيانت) به در آيد و جهان را به آرزوي خود تازه كند.
پس جهاني كه فرمانبردار راستي است، فناناپذير گردد. دروغ دگر باره به همان جايي رانده شود كه از آن جا براي آسيب رساندن به راستي‌پرستان و نژاد و هستي وي آمده بود. تباهكار نابود خواهد گرديد؛ فريفتار رانده خواهد شد.
بر اساس روايات پهلوي، نطفه زرتشت در درياچه هامون، [كيانسيه يا كسه اُيه] قرار دارد. در آخرين هزاره از عمر جهان (هزاره دوازدهم) سه دوشيزه از اين نطفه بارور مي‌شوند و سه موعود مزديسنان را مي‌زايند.
در يشت سيزدهم، بندهاي 128 و 129 مهم و قابل توجه هستند. در بند 128 مجموعاً از نه پارسا – كه شش تن از آن‌ها ياران سوشيانس و سه تن ديگر موعودهاي آينده‌اند- ياد شده و فر وشي‌شان ستوده شده است. اين سه تن در اصل همان سه پسر آينده زرتشت يا موعودهاي نجات‌بخش هستند كه در هزاره آخر عمر جهان به فاصله هزار سال از یکديگر ظهور خواهند كرد. اين سه تن عبارتند از:
1.اوخشيت ارته، يعني پروراننده قانون مقدس (نيرو دهنده و روا كننده قانون دين و داد زرتشت). امروزه اين نام را اوشيدر يا هوشيدر گويند، و در كتب پهلوي به صورت خوشيتدر يا اوشيتر آمده است. گاه كلمه بامي را به آن افزوده، هوشيدر بامي مي‌گويند كه به معني هوشيدر درخشان است.
2. اوخشيت نمه، يا اوخشيت نمنگه، يعني پرواننده نماز و نيايش. امروزه آن را اوشيدر ماه يا هوشيدر ماه مي‌گويند، ولي در كتب پهلوي به صورت خورشيتماه و اوشيترماه ضبط شده است.
3. آستوت ارته، يعني كسي كه مظهر و پيكر قانون مقدس است. در خود اوستا نيز به معني لفظي اين كلمه اشاره شده و در بند 129، يشت سيزدهم، مي‌خوانيم:
كسي كه سوشيانت پيروزگر ناميده خواهد شد و استوت ارته ناميده خواهد شد. از اين جهت سوشيانت، براي اين كه او به سراسر جهان مادي سود خواهد بخشيد؛ از اين جهت استوت ارته، براي اين كه او آنچه را جسم و جاني است، پيكر فناناپذير خواهد بخشيد، از براي مقاومت كردن بر ضد دروغ جنس دو پا (بشر)، از براي مقاومت كردن در ستيزه‌اي كه از طرف پاكدينان برانگيخته شده باشد.
و اين استوت ارته همان سوشيانس، يعني سومين و آخرين موعود در آيين مزديسناست. چنان كه اشارت رفت، اين سه برادر از پشت و نطفه زرتشت، پيامبر ايران هستند. بنابر سنت نطفه زرتشت را ايزد نويوسنگ برگرفت و به فرشته آب (ناهيد) سپرد كه آن را در درياچه كيانسيه (هامون) حفظ كرد.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
منجي در مسيحيت
بنا بر اعتقاد مسيحيان نجات‌دهنده، فارقليط به معناي تسلي دهنده و شفيع و مددكار است؛ اما در عهد جديد، مراد از آخرين نجات‌دهنده همان عيسي مسيح است كه بار ديگر زنده خواهد شد و جهان سراسر فساد و تباهي را نجات خواهد داد:
درباره قيامت مسيح پيش ديده گفت كه: نفس او در عالم اموات گذاشته نشود و جسد او فساد را نبيند. پس همان عيسي را خدا برخيزاند و همه ما شاهد بر آن هستيم.
همچنين مسيح نيز چون يك بار قرباني شد تا گناهان بسياري را رفع نمايد، بار ديگر بدون گناه براي كساني كه منتظر اویند، ظاهر خواهد شد به جهت نجات.
البته ذكر اين نكته مهم در اين جا الزامي است كه در عهد جديد به جز عيسي مسيح، به موعود نجات‌بخش ديگري نيز اشاره شده است كه عيسي مسيح، وعده آمدنش را مي‌دهد. وي “تسلي دهنده” ديگري است كه مسيح از خدا (پدر) براي امتش درخواست مي‌كند و خدا او را اعطا مي‌كند تا هميشه با ايشان باشد. جهان او را نمي‌بيند، ولي آنان كه به مسيح ايمان دارند، وي را باز مي‌شناسند:
و من از پدر سئوال مي‌كنم و تسلي دهنده‌اي ديگر به شما عطا خواهد كرد تا هميشه با شما باشد؛ يعني روح راستي كه جهان نمي‌تواند او را قبول كند، زيرا كه او را نمي‌بيند و نمي‌شناسد؛ اما شما او را مي‌شناسيد، زيرا كه با شما مي‌ماند و در شما خواهد بود.
او آن مسيحايي نيست كه امت موسي و يهوديان انتظارش را داشته و دارند. او بعد از عيسي مسيح و پس از رفتن وي خواهد آمد. او هدايت‌گر به همه راستي‌هاست و جهان را به عدالت و داوري ملزم خواهد کرد. از خود چيزي نمي‌گويد، بلكه از مسيح خبر مي‌دهد و او را از خدا (پدر):
و من به شما راست مي‌گويم كه رفتن من براي شما مفيد است؛ زيرا اگر نروم، تسلي دهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم، او را نزد شما مي‌فرستم. و چون او آيد جهان را بر عدالت و داوري ملزم خواهد نمود… وليكن چون او، يعني روح راستي، آيد، شما را به جميع راستي هدايت خواهد كرد؛ زيرا كه او از خود تكلم نمي‌كند، بلكه به آنچه شنيده است، سخن خواهد گفت و از امور آينده به شما خبر خواهد داد. او مرا جلال خواهد داد؛ زيرا آنچه آنِ من است خواهد گرفت و به شما خبر خواهد داد.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
منجي در دين يهود


در عهد عقيق، كتاب مقدس يهوديان، اشارات مكرري به نجات‌بخش آخر زمان شده است: كسي خواهد آمد تا جهان مطلوبي را كه همه خواستار آنند و سودايش را در سر مي‌پرورانند، از نو بسازد؛ جهاني روشن و عاري از پليدي‌ها كه در آن آدمي به همه آرزوها و اميال پاك انساني برسد و كامياب شود. در زبور داوود كه تحت عنوان مزامير در عهد عتيق آمده، تقريباً در هر بخش از آن، اشاره به ظهور منجي و آخرالزمان، و نويد پيروزي صالحان بر شريران، و بالاخره تشكيل حكومت واحد جهاني و تبديل اديان و مذاهب گونان به ديني واحد و جهان‌شمول موجود است:
و او قوم تو را به عدالت داوري خواهد کرد و مساكين ترا به انصاف. آن گاه كوه‌ها براي قوم، سلامتي را بار خواهند آورد، وتل‌ها نيز در عدالت، مساكين قوم را دادرسي خواهد كرد، و فرزندان فقير را نجات خواهد داد، و ظالمان را زبون خواهد ساخت…، در زمان او، صالحان خواهند شكفت و وفور سلامتي خواهد بود، مادامي كه ماه نيست نگردد. و او حكمفرماني خواهد كرد از دريا تا دريا، و از نهر تا اقصاي جهان. به حضور وي، صحرانشينان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاك را خواهند ليسيد… جميع سلاطين او را تعظيم خواهند كرد و جميع امت‌ها را بندگي خواهند نمود… بر مسكين و فقير كرم خواهد فرمود، و جان‌هاي مساكين را نجات خواهد بخشيد… نام او تا ابدالاباد باقي خواهد ماند؛ اسم او پيش آفتاب دوام خواهد كرد؛ آدميان در او براي يكديگر بركت خواهند خواست، و جميع امت‌هاي زمين او را خوشحال خواهند خواند.
يهوديان معتقدند نجات دهنده آخرالزمان، مسيح (ماشيح) به معناي مسح شده خداوند است كه جهان مطلوب و درخشان آينده را مي‌سازد. اكثر انديشمندان يهود بر اين باورند كه ظهور مسيح و فعاليت او براي بهبود وضع جهان و برقراري صلح و آرامش ميان همه اقوام و تأمين خواست‌ها و نيازهاي بشري، بخشي از نقشه‌هاي خداوند در آغاز آفرينش بوده است. بر اساس همين عقيده، لزوم وجود نجات‌بخش كه كسي جز مسيح نيست، پيش از آفرينش كائنات به ذهن خداوند خطور كرده است.
به اعتقاد همه يهوديان، نجات‌دهنده (مسيح) انساني است همانند ديگران، اما برخوردار از جلوه و جبروت خدايي. او جهان را با نور خويش كه جلوه‌اي از نور خداست، روشن خواهد كرد. برخي ماشيح را همان داوود مي‌دانند (هوشع 5:3) برخي ديگر، او را از خانواده داوود مي‌شمارند. (مزامير 49:18-50) گروهي نيز مي‌گويند خداوند در پايان جهان، داوود ديگري را براي نجات مردم مي‌فرستد. (ارمياه، 9:30)
در اين زمينه، انديشمندان آراي متفاوتي اظهار كرده‌اند كه گاه، يكديگر را نقض مي‌كنند؛ اما آنچه روشن است اين است كه مسيح از خاندان داوود است كه در پايان جهان براي نوساختن جهان و نجات بشر ظهور خواهد كرد.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
موعود در آيين هندو
در آيين هندو، نجات‌بخشی موسوم به كالكي در پايان آخرين دوره زماني از ادوار چهارگانه جهاني، يعني كالي يوگه ظهور خواهد كرد. بنا بر تفكر هندويي، جهان از چهار دوره رو به انحطاط تشكيل شده است. در چهارمين دوره، يعني عصر كالي، فساد و تباهي سراسر جهان را فرامي‌گيرد. زندگاني اجتماعي و معنوي به نازل‌ترين حد خود نزول مي‌كند و موجبات زوال نهايي را فراهم مي‌سازد.
در اين عصر (كالي يوگه يا دوره انحطاط) كه بنا بر باورهاي هندويي از نيمه شب بين 17 و18 ماه فوريه سال 3102 قبل از ميلاد مسيح شروع شده، و ما اكنون در آن به سر مي‌بريم، فقط به يك چهارم درمه (دين يا نظم كيهاني) عمل مي‌شود و سه چهارمش به فراموشي سپرده شده است. مردمان اين دوره گناهكار، ستيزه‌جو و چون گدايان، بداقبال و سزاوار اقبالي نيستند.
چيزهاي بي‌ارزش را ارج مي‌نهند، آزمندانه مي‌خورند و در شهرهايي زندگي مي‌كنند كه پر از دزدان است.
در پايان چنين دوران سياهي، آخرين و دهمين تجلي (اوتاره) “ويشنو” موسوم به كالكي، سوار بر اسبي سفيد و به هيئت انسان ظهور خواهد كرد. وي سراسر جهان را سواره و با شمشيري آخته و رخشان در مي‌نوردد تا بدي و فساد را نابود كند. با نابود كردن جهان، شرايط براي آفرينشي نو مهيا مي‌شود تا در مهايوگاي آتي، ديگر بار عدالت و فضيلت ارزش يابند.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
ميتريه؛ منجي موعود بوديسم

همان طور كه گفته شد، مفهوم منجي و موعود در بودا را مي توان در همين مفهوم ميتريه ـ كه علی رغم اختلافات موجود، در هر دو مكتب عمده بودايي مشترك است ـ به وضوح ديد.

ميتريه بود يستوه اي است كه در آينده مي آيد، و هم اكنون در حال كمون است. او منتظر است كه زمان بروز و ظهور او در روي زمين اقتضا شود؛ در آن وقت، مرتبه شهود و اشراق را حاصل كرده، خلايق را در عصر خويش، همانند گوتمه، به سرمنزل سعادت رهبري کند، و به همگان مژده رهايي داده آنها را از چرخه برگشت به دنياي سراسر رنج نجات مي دهد.

مفهوم ميتريه در بوديسم ـ و خصوصاً در مهايانه ـ مورد احترام و بزرگي خاصي است، و از او تمثالها و پيكرهايي ساخته شده، و او را در نهايت مجد و بزرگي، به هيئت مردي نشسته كه آماده برخاستن است، نشان داده اند.

اگر چه در مورد جزئيات اتفاقات و زندگي ميتريه به هنگام زندگي در اين دنيا، معلومات يكسان و زيادي در متون مقدس بودايي وجود ندارد، ولي اعتقاد به آمدن او در بوديسم، يك اصل انكارناپذير است.
در «كانون پالي»، نام ميتريه در بخش «چكه وتي سيهه ناده» برده شده است و در آثار بودايي غيرپالي نيز چند اثر به ميتريه اختصاص يافته است.

در «مهاونسه » چنين اتفاقاتی را در مورد زمان آمدن ميتريه مي خوانيم: پس از آنكه شاكيه موني به پري نيروانه رسيد، جهان پاي به سراشيبي اجتماعي و كيهان شناختي نهاد. پنج هزار سال پس از آخرين بودا، آفتابِ آموزه هاي بودايي افول مي كند و طول عمر آدميان به ده سال فرو مي كاهد. در اين زمان، چرخه وارونه و زندگي متحول می شود؛ به طوري كه متوسط عمر مردم به هشتاد سال مي رسد. با اين عمرهاي طولاني و زمينه مناسب براي تعاليم بودا، يك راهنما خواهد آمد. او براي مردم رفاه و بهروزي مي آورد و آموزه هاي بودا را ترويج مي كند. آنگاه كه چنين فضاي بهشت گونه اي فراهم شد، ميتريه از آسمان نزول مي كند و بودايي خويش را به كمال مي رساند.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
وبشر دوست داره حکومت جهانی دارای صلح واقعی و پر عدل داشته باشه
 

vahid2007

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید 98 در صد مردم بخوان گ..... بخورن ما هم باید بخوریم





نههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
هميشه مخالفه اكثريتم....
اشتبه جمع یه تصمیمو با میلیونها دلیل می گیرند
مخالف بودن بدون دلیل اشتبه یا باید قوی باشی جمعو تغییر بدی یا باید با دلیل نظرتو به جمع بگی یا با جمع همراه بشی:)
 
بالا