گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)
- شروع کننده موضوع نسیم
- تاریخ شروع
بارخدايا بر محمد و آلش درود فرست، و ايمانم را به درجه كاملترين ايمان رسان،
و يقينم را برترين يقين گردان، و نيتم را به بهترين نيتها
منتهى ساز، و كردارم را به بهترين كردارها تبديل كن. بارخدايا، نيّتم را به لطف خود
كامل و خالص گردان، و يقينم را بدان گونه كه دانى به راه صحت بر،
و يقينم را برترين يقين گردان، و نيتم را به بهترين نيتها
منتهى ساز، و كردارم را به بهترين كردارها تبديل كن. بارخدايا، نيّتم را به لطف خود
كامل و خالص گردان، و يقينم را بدان گونه كه دانى به راه صحت بر،
تو در جان منی ، من غم ندارم
تو ایمان منی ، من کم ندرم
اگر درمان تویی ، دردم فزون باد
و گر معشوقه ای ، سهمم جنون باد
تویی تنها توی تو علت من
تو بخشاینده ی بی منت من
صدایم کن صدای تو ترانه است
کلامت آیه هایی عاشقانه است
تو را من سجده سجده می پرستم
که سر بر خاک ، بر زانو نشستم
تو ایمان منی ، من کم ندرم
اگر درمان تویی ، دردم فزون باد
و گر معشوقه ای ، سهمم جنون باد
تویی تنها توی تو علت من
تو بخشاینده ی بی منت من
صدایم کن صدای تو ترانه است
کلامت آیه هایی عاشقانه است
تو را من سجده سجده می پرستم
که سر بر خاک ، بر زانو نشستم
adrineh
عضو جدید
عزیزم قهر کردن هم درجه داره
بستگی داره از روی ظاهر و عصبانیت باشه یا زبونم لال از ته دل باشه و به نفرت تبدیل بشه که خیلی خطرناکه
@spacechild@
عضو جدید
آره خوب!عزیزم قهر کردن هم درجه داره
بستگی داره از روی ظاهر و عصبانیت باشه یا زبونم لال از ته دل باشه و به نفرت تبدیل بشه که خیلی خطرناکه
من یکی که نمی تونم بیشتر از همون موقعی که دارم باهاش دعوا می کنم قهر شم...یه بار زیاد طول کشید...احساس کردم دارم خفه میشم!
واسه فرزند آدم اکسیژن هوا همون نگاه خداست!کاش هیچ وقت ازمون نگیرتش...
nazanin narges
عضو جدید
مرا بی پایان افریدی وبی پایان است شادمانی که می بخشی
تو این ظرف شکننده را بارها وبارها تهی ساخته ای
وان را همواره با زندگی ای تازه سرشار ساخته ای
قلب من ز شادکامی نوازش ازلی دستانت مرزهای خود را گم کرده و زمزمه ای به گفت نیامدنی سر می دهد هدایای بی پایان ازلی تو می ایند
تا ذر دستان کوچک من جای گیرند
با این همه توهنوز میریزی ومن هنوز مانده تا پر شوم
تو این ظرف شکننده را بارها وبارها تهی ساخته ای
وان را همواره با زندگی ای تازه سرشار ساخته ای
قلب من ز شادکامی نوازش ازلی دستانت مرزهای خود را گم کرده و زمزمه ای به گفت نیامدنی سر می دهد هدایای بی پایان ازلی تو می ایند
تا ذر دستان کوچک من جای گیرند
با این همه توهنوز میریزی ومن هنوز مانده تا پر شوم
باز هـــم ســـوی تو آیـم کاسه ام خالیــست بـاز
هیــچ دربــی جـز درت جـــانا به رویــم نیست باز
تشنـــه ام من تشنه تر از هر زمان در این کویـــر
چشم این عطشان به سوی ساغرِ ساقیست باز
مــی تــــراود بــر لبـــم نامــــت و بغضـی در گلـــو
از فـراقت بر دو چشـمم اشکِ غـم جاریـــست باز
در فـــــراقت ایــن دلـــم بــــس آرزو پـــــرورده بــود
در حضـــورت لیـــــــک دل را آرزویـــی نیـــست باز
دانم این راچون بخواهی گوشه چشمی کافی است
روی خـــود بنــــمای بر چشمی که بارانیـست باز
هیــچ دربــی جـز درت جـــانا به رویــم نیست باز
تشنـــه ام من تشنه تر از هر زمان در این کویـــر
چشم این عطشان به سوی ساغرِ ساقیست باز
مــی تــــراود بــر لبـــم نامــــت و بغضـی در گلـــو
از فـراقت بر دو چشـمم اشکِ غـم جاریـــست باز
در فـــــراقت ایــن دلـــم بــــس آرزو پـــــرورده بــود
در حضـــورت لیـــــــک دل را آرزویـــی نیـــست باز
دانم این راچون بخواهی گوشه چشمی کافی است
روی خـــود بنــــمای بر چشمی که بارانیـست باز
م.سنام
عضو جدید
خدايا دلم گردابي عظيم است كه واژه ها گم شده اند در پيچ وتابش
يادت ميكنم و ميدانم در مشغله هايم فراموش كرده ام
چقدر نزديكي به من
فريادت ميكنم و از ياد برده ام نجواهايم را ميشنوي
دويده ام به سويت در هر سو و ندانسته ام كه تو در وجودم جايگاهي بلند مرتبه داري
چشم دل به همه ي آنچه نشانه ام قرار دادي بسته ام
دستم را بگير در روياهاي بلند و بالايم
نگذار در اوج لذت رسيدن بالهايم خيس از ترنم باران حادثه به سقوطي در انتهاي ناكامي برسن
بار خدایا باز دل به یاد تو فغان می كند.
نمی دانم در جستجوی تو دیرینه كتاب كهن تاریخ را مطالعه كنم یا چشم بر صفحه آسمان بدوزم؟
دل را به یاد موهبتهای تو آرام كنم یا به تعریف آفریده هایت؟
خدایا، گاه كه از همه نا آدمیها خسته می شوم یاد تو تحمل زیستن را برایم آسان می سازد.
خدایا عشق زیباست اما كدامین عشق پرشور تر از عشق به توست كه یادت قلبها را به اوج لذتها می رساند و مرگ را زیباترین پدیده ها می سازد.
خدایا، شرم مرا از آن باز می دارد كه از تو چیزی بخواهم چرا كه هر چیزی را قبل از آنكه بخواهم به من داده ای.
اما خدایا سه چیز را از كسی كه آفریدی دریغ مدار كه تا زنده ام توان خواندن نماز ایستاده را داشته باشم، كه عشقت از دلم بیرون نرود و آن زمان كه مرا خواندی در راه تو باشم.
ای محبوب من، ما را پاك بگردان، پاك بمیران و پاك محشور بگردان كه تو رب العرش العظیمی ...
نمی دانم در جستجوی تو دیرینه كتاب كهن تاریخ را مطالعه كنم یا چشم بر صفحه آسمان بدوزم؟
دل را به یاد موهبتهای تو آرام كنم یا به تعریف آفریده هایت؟
خدایا، گاه كه از همه نا آدمیها خسته می شوم یاد تو تحمل زیستن را برایم آسان می سازد.
خدایا عشق زیباست اما كدامین عشق پرشور تر از عشق به توست كه یادت قلبها را به اوج لذتها می رساند و مرگ را زیباترین پدیده ها می سازد.
خدایا، شرم مرا از آن باز می دارد كه از تو چیزی بخواهم چرا كه هر چیزی را قبل از آنكه بخواهم به من داده ای.
اما خدایا سه چیز را از كسی كه آفریدی دریغ مدار كه تا زنده ام توان خواندن نماز ایستاده را داشته باشم، كه عشقت از دلم بیرون نرود و آن زمان كه مرا خواندی در راه تو باشم.
ای محبوب من، ما را پاك بگردان، پاك بمیران و پاك محشور بگردان كه تو رب العرش العظیمی ...
خدای من
ای ستون استوار ، دستانم بی هدف در خلا خاکستریه زمان میچرخد و من کورمال و خسته همچون پیچکی نوپا
در پی تو میگردم ، ستون استوار مهر خود را بر من ظاهر کن تا بر گردش حلقه زنم و طعم شیرین امنیت را احساس کنم ...
ای ستون استوار ، دستانم بی هدف در خلا خاکستریه زمان میچرخد و من کورمال و خسته همچون پیچکی نوپا
در پی تو میگردم ، ستون استوار مهر خود را بر من ظاهر کن تا بر گردش حلقه زنم و طعم شیرین امنیت را احساس کنم ...
shimikarbordi
عضو جدید
الله تویی وز دلم آگاه تویی
درمانده منم دلیل هر راه تویی
گر مورچه ای دم زند اندر ته چاه
آگه ز دم مورچه در چاه تویی
درمانده منم دلیل هر راه تویی
گر مورچه ای دم زند اندر ته چاه
آگه ز دم مورچه در چاه تویی
@spacechild@
عضو جدید
چشم هایت را خوب باز کن!
می بینی...
این جا دغدغه زیاد است!!
زیاد!!
پس توقع نداشته باش...
که اینجا خودت را پیدا کنی!
غریب واژه هم معنی توست خدا!
و یا واژه هم معنی ما!
فلسفه اش را خودت خوب می دانی...
تنها به یاد داشته باش
این همه سیاهی را خودت باید پاک کنی!
ما آن قدر دور شده ایم
که دست های نیایشمان به دامان تو که هیچ...
به دامان دور وبری هایت هم نمی رسد!
می بینی...
این جا دغدغه زیاد است!!
زیاد!!
پس توقع نداشته باش...
که اینجا خودت را پیدا کنی!
غریب واژه هم معنی توست خدا!
و یا واژه هم معنی ما!
فلسفه اش را خودت خوب می دانی...
تنها به یاد داشته باش
این همه سیاهی را خودت باید پاک کنی!
ما آن قدر دور شده ایم
که دست های نیایشمان به دامان تو که هیچ...
به دامان دور وبری هایت هم نمی رسد!
Asemane Barani
عضو جدید
درد من ای خدااا از تو که پنهون نیست...
سرمشق های آب بابا یادمان
رفت
رفت
رسم نوشتن با قلــم ها
یادمان رفت
یادمان رفت
گــــل کردن لبخندهای
همـــکلاسی
همـــکلاسی
در یک نگاه ســاده حتی، یادمان رفت
راه فــــرار
از عشـــق های
زنـــگ اول
از عشـــق های
زنـــگ اول
آن لحظه های بی کلک را یادمان رفت
آن روز ها را، آن قدر
شوخـی گرفتیم
شوخـی گرفتیم
جدیت تصمیم کبــــــــری یادمان
رفت
رفت
شعر خدای مهربان راحفظ
کردیــــــم
کردیــــــم
یادش به خیر اما شاید . . . . .
خدا
را هم یادمان رفت!!!
را هم یادمان رفت!!!
@spacechild@
عضو جدید
تنهاییم را فقط تو پرکرده ای...
حالا بین این همه حرف
کدام را برگزینم برای آغاز...
فقط خودت می دانی!!
کاش یک بار سایه ات را کم میکردی...
آن وقت راحت می توانستم سوژه ام را بیابم!
ولی نه...می ترسم اگر بروی...
دنبالت راه بیفتم...
بیایم با تو...ولی به سایه ات نرسم!
سایه تو که برسرم نباشد...
سرم را می خواهم چه کار؟؟!!
حالا بین این همه حرف
کدام را برگزینم برای آغاز...
فقط خودت می دانی!!
کاش یک بار سایه ات را کم میکردی...
آن وقت راحت می توانستم سوژه ام را بیابم!
ولی نه...می ترسم اگر بروی...
دنبالت راه بیفتم...
بیایم با تو...ولی به سایه ات نرسم!
سایه تو که برسرم نباشد...
سرم را می خواهم چه کار؟؟!!
@spacechild@
عضو جدید
از تو ممنونم...
برای خاطر این همه داد وبیدادهایم که ندیده گرفتی!
برای خاطر بهارهایی که نبودم وخزان هایی که خواستم باشی!
...
وتو بودی...هستی...تمام این خزان ها را...
بهتر از تو هیچ نخواهم یافت.
برای خاطر این همه داد وبیدادهایم که ندیده گرفتی!
برای خاطر بهارهایی که نبودم وخزان هایی که خواستم باشی!
...
وتو بودی...هستی...تمام این خزان ها را...
بهتر از تو هیچ نخواهم یافت.