حل مشکلات علمی و درخواست اطلاعات دانشجویان رشته ی مواد و متالورژی

sina_0021

عضو جدید
تو دانشگاه ما از این خبرا نیست...!!!
این تجربه 6 ترم منه!!!
همیشه بهترین امتحانایی که دادم ازشون یه نمره معمولی گرفتم مثل ریخته 2 - استخراج 1 ترمودینامیک- شیمی فیزیک....!!!
اینجا دانشگاه سمنانه....!!!!
به نظرم دعا بیشتر از درس خوندن جواب میده!!!!


سلام به همه به خصوص هم كلاسي خوبم...!!!
شما اشتباه ميكنيد ....!1
شما اگه انتقال مطلب شديد 18 بخاطر اين بود كه از 8 نمره كار كلاسي 11.5 شده بوديد....!!!!
يعني شما به نمره ترموديناميكتون (17.75) ميگيد نمره معمولي؟؟؟؟؟؟؟؟
شما مرد لحظه هاي سختيد نبايد انقد زود خسته شيد...!!!
سر كار مكيرفتيد اينه وضعتون اگر نميرفتيد كه فقط نفرين به جون خريده بوديد...!! (چون باز 18-19 ميشديد و نمره ها رو نمودار نمي رفت...!!!
انقد سخت نگيريد....!!
اينجور فكرا فقط پر پروازتونو مي بنده...!!
اون چيزي كه معلومه اينه كه شما كارتون خيلي درسته...!!
راستي پديده هم كه انقدر واسش غصه مي خورديد شديد 13.5!
 

sina_0021

عضو جدید
استادى از شاگردانش پرسيد: چرا ما وقتى عصبانى هستيم داد ميزنيم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگين هستند صدايشان را بلند ميکنند و سر هم داد ميکشند؟ شاگردان فکرى کردند و يکى از آنها
گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسرديمان را از دست ميدهيم
استاد پرسيد: اين که آرامشمان را از دست ميدهيم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد ميزنيم؟ آيا نميتوان با صداى ملايم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگين هستيم داد ميزنيم؟ شاگردان هر کدام جوابهايى دادند امّا پاسخهاى هيچکدام استاد را راضى نکرد سرانجام او چنين توضيح داد: هنگامى که دو نفر از دست يکديگر عصبانى هستند، قلبهايشان از يکديگر فاصله ميگيرد. آنها براى اين که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد
بزنند. هر چه ميزان عصبانيت و خشم بيشتر باشد، اين فاصله بيشتر است و آنها بايد صدايشان را بلندتر کنند سپس استاد پرسيد: هنگامى که دو
نفر عاشق همديگر باشند چه اتفاقى ميافتد؟ آنها سر هم داد نميزنند
بلکه خيلى به آرامى با هم صحبت ميکنند. چرا؟ چون قلبهايشان خيلى به هم نزديک است.. فاصله قلبهاشان بسيار کم است استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به يکديگر بيشتر شد، چه اتفاقى ميافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نميزنند و فقط در گوش هم نجوا ميکنند و عشقشان باز هم به يکديگر بيشتر ميشود سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بينياز ميشوند و فقط به يکديگر نگاه ميکنند. اين هنگامى است که ديگر هيچ فاصلهاى بين قلبهاى آنها باقى نمانده باشد
 

متالورژ85

عضو جدید
استادى از شاگردانش پرسيد: چرا ما وقتى عصبانى هستيم داد ميزنيم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگين هستند صدايشان را بلند ميکنند و سر هم داد ميکشند؟ شاگردان فکرى کردند و يکى از آنها
گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسرديمان را از دست ميدهيم
استاد پرسيد: اين که آرامشمان را از دست ميدهيم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد ميزنيم؟ آيا نميتوان با صداى ملايم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگين هستيم داد ميزنيم؟ شاگردان هر کدام جوابهايى دادند امّا پاسخهاى هيچکدام استاد را راضى نکرد سرانجام او چنين توضيح داد: هنگامى که دو نفر از دست يکديگر عصبانى هستند، قلبهايشان از يکديگر فاصله ميگيرد. آنها براى اين که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد
بزنند. هر چه ميزان عصبانيت و خشم بيشتر باشد، اين فاصله بيشتر است و آنها بايد صدايشان را بلندتر کنند سپس استاد پرسيد: هنگامى که دو
نفر عاشق همديگر باشند چه اتفاقى ميافتد؟ آنها سر هم داد نميزنند
بلکه خيلى به آرامى با هم صحبت ميکنند. چرا؟ چون قلبهايشان خيلى به هم نزديک است.. فاصله قلبهاشان بسيار کم است استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به يکديگر بيشتر شد، چه اتفاقى ميافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نميزنند و فقط در گوش هم نجوا ميکنند و عشقشان باز هم به يکديگر بيشتر ميشود سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بينياز ميشوند و فقط به يکديگر نگاه ميکنند. اين هنگامى است که ديگر هيچ فاصلهاى بين قلبهاى آنها باقى نمانده باشد


:w38:
دمش گرم عجب استاد رمانتیکی خدا قسمت کنه
 

پارمیس17

عضو جدید
مرسی خیلی زیبا بود سینا جان :gol:
منم طبق معمول اومدم داستانک بزنمو برم:cry: ....موفق باشید:gol::heart:
فرشته ای که فراموش کرد...
فرشته تصمیمش را گرفته بود.پیش خدا رفت و گفت:خدایا می خواهم زمین را از نزدیک ببینم.اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه.دلم بی تاب تجربه ای زمینی است.​
خداوند درخواست او را پذیرفت.​
فرشته گفت:تا باز گردم بال هایم را اینجا می سپارم.این بال ها در زمین چندان به کار من نمی آید.​
خدا بال های فرشته را بر روی پشته ای از بال های دیگر گذاشت و گفت:بالهایت را به امانت نگاه می دارم،اما بترس که زمین اسیرت نکند،زیرا که خاک زمین دامن گیر است.​
فرشته گفت:باز می گردم،حتما باز می گردم.این قولی است که فرشته ای به خداوند می دهد.​
فرشته به زمین امد و از دیدن ان همه فرشته ی بی بال تعجب کرد.او هر که را می دید،به یاد می آورد.زیرا او را قبلا دیده بود.اما نمی فهمید چرا این فرشته ها برای پس گرفتن بال هایشان به بهشت باز نمی گردند.​
روز ها گذشت و با گذشت هر روز،فرشته چیزی را از یاد بردو وروزی رسید که فرشته دیگر چیزی از آن گذشته دور و زیبا به یاد نمی آورد نه بالش را و نه قولش را.​
فرشته در زمین ماند .​
و فرشته ای که فراموش کرده بود،هرگز به بهشت باز نگشت.​
 

پارمیس17

عضو جدید
از بهشت که بیرون آمد،دارایی اش یک سیب بود.سیبی که به وسوسه آن را چیده بود و مکافات این وسوسه،هبوط بود.
فرشته گفتند:اما من به خودم ظلم کرده ام.زمین همه ظلم است و فساد.
انسان گفت:اما من به ودم ظلم کرده ام.زمین تاوان ظلم من است.اگر خداوند چنین می خواهد...
خداوند گفت:برو و آگاه باش جاده ای که تو را دوباره به بهشت می رساند،از زمین می گذرد.زمینی آکنده از شر و خیر،آکنده از حق و باطل،از خطا و از صواب،و اگر خیر و حق و صواب پیروز شد،تو باز خواهی گشت،و گر نه....
و فرشته ها همه گریستند.اما انسان نرفت.انسان نمی توانست برود.انسان بر درگاه بهشت وامانده بود.می ترسید و مردد بود.
و آن وقت خداوند چیزی به انسان داد.چیزی که هستی را مبهوت کرد و کائنات را به غبطه واداشت.انسان دستهایش را گشود و خدا به او اختیار داد.
خدا گفت:حال انتخاب کن.زیرا که تو برای انتخاب کردن آفریده شدی.برو و بهترین را برگزین که بهشت،پاداش به گزیدن توست.عقل و دل و هزاران پیامبر نیز با تو خواهند آمد،تا تو بهترین را برگزینی.و آنگاه انسان زمین را انتخاب کرد،رنج و صبوری را.و این آغاز انسان بود....


روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
در رگ ها نور خواهم ریخت
و صدا در داد ای سبدهاتان پر خواب سیب آوردم سیب سرخ خورشید
خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ
دوره گردی خواهم شد کوچه ها را خواهم گشت جار خواهم زد : ای شبنم شبنم شبنم
رهگذاری خواهد گفت : راستی را شب تاریکی است کهکشانی خواهم دادش
روی پل دخترکی بی پاست دب کبر را بر گردن او خواهم آویخت
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند
ابر را پاره خواهم کرد
من گره خواهم زد چشمان را با خورشید ‚ دل ها را با عشق سایه ها را با آب شاخه ها را با باد
و به هم خواهم پیوست خواب کودک را با زمزمه زنجره ها
بادبادک ها به هوا خواهم برد
گلدان ها آب خواهم داد
خواهم آمد پیش اسبان ‚ گاوان ‚ علف سبز نوازش خواهم ریخت
مادیانی تشنه سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد
خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت
اینم دو نقاشی زیبا از سهراب سپهری​

















فونت متن اولی رو نتونستم تغییر بدم شرمنده....




 

REZAB

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام..... امروز 20/1/2010 سالگرد عضویت من تو باشگاه مهندسان ایرانه.... یک سال گذشت... تو این مدت دوستای خیلی خوبی پیدا کردم... و خیلی چیزا از همشون یاد گرفتم... از همه دوستان ممنونم.
اینجا رو خیلی دوست دارم و امیدورام بتونم همچنان در کنارتون بمونم ..:heart::gol:
 

hamideh vf

عضو جدید
کاربر ممتاز
:surprised::surprised::surprised:

------------------------------------------------------

من که اون 3تا امتحان تو یک روز را درجه یک دادم ... حیف که داره تموم میشه :whistle: اگه از اول میخواستم بخونم همه را 3 تایی بر میداشتم ...:w02:

تجربه ثابت کرده هرچی برنامه فشرده تر باشه نتیجه بهتره!!!!
 

hamideh vf

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسم کاملش می شه: متالورژی سطوح و پوشش ها
به قدر سه واحد نظری اختیاری از نوع واجب، البته گروه ما ترم پیش واجبش کرد یعنی الزامی برای همه
معلومه دیگه در مورد خواص سطحی و پوشش کاری و ... بحث می کنه. معمولا چون تخصصیه می مونه برای ترم های آخر.
دوستان اگه اطلاعات تخصصی مثل سرفصل ها و ... بدن ممنون می شیم.


آهان!
ما در لیسانس نداشتیم:)

آی این پوشش دهی پدر آدمو در میاره :cry::cry::cry:
 

payam_mtal_eng

عضو جدید
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]وقتی خواهرم .. به بهانه ی آب دادن گل های باغچه موهایش را روی زمین پهن می کند .. [/FONT]
چقدر دلم می خواست تا ابر بودم و در یک فصل می باریدم .. تا رنگین کمان را گیره سرش کنم ..
اما وقتی مادرم می گوید " در هم آغوشی آفتاب و باران چقدر گرگ زاده می شود" آرزویم را پس می گیرم ..
می خندم ...
و خواهرم به دختران گمشده ای می ماند که سالهاست در پی عبور از رنگین کمان زمین را دوره می کنند و ره به جایی نمی برند ...........
و گل های پژمرده چارقدشان ... باران را بدون آفتاب .. نمی پسندد ...
 

pedestrian

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
بچه ها اگر كسي يه مقاله فارسي درباره كاربرد acoustic emisson در مطالعه نابجايي ها به من بده يه دنيا ممنون ميشم. كارم يكم گيره.
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید


روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید


روز سوم هم گذشت اما بر سر پیمان خود بودم


ظلمت زندان مرا می کشت باز زندانبان خود بودم


آن من دیوانه ی عاصی در درونم های هوی می کرد


مشت بر دیوارها می کوفت روزنی را جستجو می کرد


در درونم راه می پیمود همچو روحی در شبستانی


بر درونمسایه می افکند همچو ابری بر بیابانی


می شنیدم نیمه شب در خواب های های گریه هایش را


در صدایم گوش می کردم درد سیال صدایش را


شرمگین می خواندمش بر خویش از چه رو بیهوده گریانی


در میان گریه می نالید دوستش دارم نمی دانی



بانگ او آن بانگ لرزان بود کز جهانی دور بر می خواست


لیک در من تا که می پیچید مرده ای از گور بر می خواست


مرده ای کز پیکرش می ریخت عطر شور انگیز شب بوها


قلب من در سینه می لرزیدمثل قلب بچه آهوها


می نشستم خسته در بستر خیره در چشمان رویا ها


زورق اندیشه ام آرام می گذشت از مرز دنیا ها


در سیاهی دستهای من می شکفت از حس دستانش


شکل سرگردانی من بود بوی غم می داد چشمانش


روزها رفتند و من دیگر خود نی دانم کدامینم


آن منسرسخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم


بگذرم گر از سر پیمان می کشد این غم دگربارم


می نشینم شاید او آید عاقبت روزی به دیدارم.
 

reza_1364

مدیر بازنشسته
سلام به همه به خصوص هم كلاسي خوبم...!!!
شما اشتباه ميكنيد ....!1
شما اگه انتقال مطلب شديد 18 بخاطر اين بود كه از 8 نمره كار كلاسي 11.5 شده بوديد....!!!!
يعني شما به نمره ترموديناميكتون (17.75) ميگيد نمره معمولي؟؟؟؟؟؟؟؟
شما مرد لحظه هاي سختيد نبايد انقد زود خسته شيد...!!!
سر كار مكيرفتيد اينه وضعتون اگر نميرفتيد كه فقط نفرين به جون خريده بوديد...!! (چون باز 18-19 ميشديد و نمره ها رو نمودار نمي رفت...!!!
انقد سخت نگيريد....!!
اينجور فكرا فقط پر پروازتونو مي بنده...!!
اون چيزي كه معلومه اينه كه شما كارتون خيلي درسته...!!
راستي پديده هم كه انقدر واسش غصه مي خورديد شديد 13.5!
بهتر نیست این جور بحث ها با همکلاسی ها را در پیام خصوصی بیان کنید؟؟؟؟؟؟
 

sina_0021

عضو جدید
بهتر نیست این جور بحث ها با همکلاسی ها را در پیام خصوصی بیان کنید؟؟؟؟؟؟

سلام اقای مدیر وقتی پای حیثیت دانشگاه میاد وسط پیام خصوصی و عمومی نداره دیگه....!!
خواستم فقط بگم دانشگاه سمنان اینجوری که ایشون وصف کردن نیست!!!
خواستم اگه شبهه ای بوجود اومده برطرف کنم وگرنه قصد مخاطب قرار دادن هم کلاسی خوبم رو نداشتم...!
 

efe1

عضو جدید
اطلاعات در مورد استانداردهای فولاد در بازار ایران

اطلاعات در مورد استانداردهای فولاد در بازار ایران

من به دنبال اطلاعاتی در مورده استانداردهای رایج فولاد در بازار ایران هستم کجا میتونم این موارد را بیابم به طوری که در مورده بازار همه چی رو بدونم. :)
 

reza_1364

مدیر بازنشسته
من به دنبال اطلاعاتی در مورده استانداردهای رایج فولاد در بازار ایران هستم کجا میتونم این موارد را بیابم به طوری که در مورده بازار همه چی رو بدونم. :)
متاسفانه در ایران هر شرکتی برای خودش استانداردی داره که تقریبا با استاندارد آلمان همخوانی داره.

مثلا فولاد الیازی اصفهان برای خودش استاندارد جدا و همچنین فولاد مبارکه استانداردی جدا داره
 

efe1

عضو جدید
متاسفانه در ایران هر شرکتی برای خودش استانداردی داره که تقریبا با استاندارد آلمان همخوانی داره.

مثلا فولاد الیازی اصفهان برای خودش استاندارد جدا و همچنین فولاد مبارکه استانداردی جدا داره

خیلی ممنونم ولی آیا دیتابیسی جایی در مورد نیازهای بازار فولاد در ایران و استانداردهایی که باید بر حساسه آنها محصول استیل وارده ایران شود وجود نداره؟ این چیزی که شما میگید من باید دونه دونه با شرکتا تماس بگیرم و بپرسم چه استانداردی داران استفاده میکنن. میشه منو به یکی که تقریبا به بازار وارده لینک بدید؟
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
سلام به همگی دوستان گل و نازنینم!
خوبید ان شاءا...!
خسته نباشید!
امروز خواص مکانیکی (1) داشتم، توکل به خدا و صد هزاران بار سپاس خوب شد!
دو تا امتحانم مونده که یکی مقاومت و اون یکی فرایند (3)!
خواص الکتریکی و ترمودینامیک و شیشه رو هم امتحاناتشونو دادم!
اگه خدا بخواد همه رو ان شاءا... پاس میکنم!(راضیم به رضای خودش)
راستش نمی خواستم تا بعد امتحانا بیام! ( یعنی سه شنبه) تازه بعدش هم شاید برای یه هفته نتونم سر بزنم، چون باید بیوفتم دنبال کارای کارآموزی!!!!
بهر حال یه دلیل باعث شد تا زودتر پست بذارم،یکی اینکه یه سلامی عرض کنم و دیگری اینکه یه گلایه کنم!
امروز یه نامه رسید به دستم که انگار یکی از دوستان میخواد بره!
خیلییییییییییییییییی ناراحت شدم! خیلی!
فقط اومدم بگم نبینم دیگه از این حرفها بشه ها( راستش اول یاد خودم افتادم که بعد از اذیت کردن بیشتر دوستان میخواستم برم)
واقعا اصلا دوست ندارم اتحاد اینجا بهم بخوره!
پس همینجا به اون دوست عزیز میگم که اگه برید خیلیها اینجا ناراحت میشن! مطمئن باشید!پس دیگه از این حرفها نزنیدااااااا
اگه خواستید برید استراحت کنید ، ولی دوباره بر میگردیدا!
به امید موفقیت تمام ایرانیها!
فعلا یا حق


اوههههههههههههه
کار اموزی چه ارتباظی به اینجا نیومدنت داره؟؟;)
بهونه گیر شدی

من امتحانام یه دونه ناقابل مونده...

اما امان ازNDT:confused:
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سلام به تمام دوستان بهتر از جانم!
خوبید؟
اومدم فقط بگم همین الان امتحاناتم تموم شد! :smile:
بعضیهاش جالب نشد!:(
ولی در کل واقعا خدا رو شاکرم، چون میتونست خیلی بدتر شه!
خیلی کار با این باشگاه دارم! ولی متاسفانه شاید تا سه شنبه هفته دیگه نتونم کار زیادی کنم!
برای همگیتئن آرزوی موفقیت میکنم!
پیروز و سربلند باشید!
یا حق
 

REZAB

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرهنگ خانوم... برا عکسا ممنون... خاطره انگیزترینش واسه من اولین عکس بود... بازی بوکس دستگاه آتاری :neutral:... یادش بخیر... چه روزای بیغمی داشتیم...:cry:
 
بالا