فقط ایرانی ها بیان تو

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
به كوروش چه خواهیم گفت؟ اگر سر بر آرد ز خاك... اگر باز پرسد ز ما چه شد دین زرتشت پاك؟ چه شد ملك ایران زمین؟ كجایند مردان این سرزمین؟ به كوروش چه خواهیم گفت؟ اگر دید و پرسید از حال ما؟ چه آمد سر خوی ایران پرستی؟ چه كردید با كیش یزدان پرستی؟ در ایران غم سراسر نشسته. چرا خامش و غم پرستید های؟ كمر را به همت نبستید های؟ چرا اینچنین زار و گریان شدید؟ چه شد عرق میهن پرستیتان؟ چه شد غیرت و شور و مستیتان؟
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من یاور یقین و عدالتم ، من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد، من ملتم را سربلند زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]:gol:کوروش بزرگ:gol:
[/FONT]
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
پارسی بگوییم

پارسی بگوییم

از این پس بگوییم
 

پیوست ها

  • Parsi-Begoo.pdf
    234.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
چله یا یلدا ؟ مسئله این است. شاید نام یلدا به دهان و چشم بعضی‌ها شیرین‌تر و خوشگل‌تر است اما اين واژه یک لغت سریانی است به معنی میلاد و ولادت. ولی چله یک نام ایرانی است و شب چله، یک شب ایرانی و شب تولد ایزد باستانی مهر یا میثره. حالا انتخاب با شماست؛ نام ایرانی یا سریانی؟
بد نیست بدانید
قدیمی‌ها زمستان را به چله بزرگ و چله کوچک تقسیم می‌کردند. چله بزرگ از شب چله آغاز می‌شد. بعد از چله بزرگ، چله کوچک می‌آمد و بعد از آن هم دیگر ننه سرمای زمستان از نفس افتاده بود و کلاهش پشم نداشت و جایش را به عمو نوروز می‌داد.
مهر یا میثره (mithra) یکی از ایزدان کهن ایرانی است؛ آن‌قدر کهن که حتی قبل از دین باستانی زرتشت هم وجود داشته و ستایش می‌شده و برای هندیان هم گرامی بوده.
مهر، ایزد موکل بر پیمان‌ها و قول و قرار‌ها بوده و اگر کسی پیمان شکنی می‌کرده و زیر قولش می‌زده، سر و کارش با مهر بوده.
مهر با روشنایی خورشید و فروغ سپیده دم در ارتباط بوده و بعضی‌ها معتقدند که اصلا معنی واژه مهر، همان روشنی خورشید است که پیش از بالا آمدن خود خورشید، پیدا می‌شود.
آخرین شب پاییز و شب اول زمستان، طولانی‌ترین شب سال است و از فردایش هر روز از طول شب کاسته شده و به طول روز و روشنایی اضافه می‌شود؛ به همین خاطر شب زایش و تولد مهر است.
در اول بهار (= نوروز) و اول پاییز، روز و شب با هم برابر است؛ به همین خاطر به آن دو اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی هم می‌گویند. در اول تابستان، روز بلندتر از شب است و در اول زمستان شب بلندتر از روز.
در تقویم ایران باستان، روز شانزدهم هر ماه و ماه هفتم هر سال به نام مهر خوانده شده و روز مهر از ماه مهر را جشن مهرگان می‌نامیدند كه برابر دهم مهرماه امروزي است.
در اوستا یک فصل کامل به مهر اختصاص دارد (مهر یشت‌) و در دیگر بخش‌ها نیز همیشه مهر ستایش می‌شود.
در کتیبه‌های هخامنشی به زبان فارسی باستان نیز ایزد مهر ستایش شده.
اشکانیان نام مهرداد را به معنی داده و آفریده مهر برای فرزندان‌شان انتخاب می‌کردند.
مهر برای جنگجویان دلیر سپاه ایران پیروزی به همراه می‌آورده؛ به همین خاطر جنگجویان بیش از همه او را ستایش می‌کرده‌اند. مهر به همراه سرداران و لشکریان ایرانی که برای جنگ به غرب می‌رفتند، وارد سرزمین‌های اروپايی شد و در آنجا هم مورد ستایش قرار گرفت.
کیش مهر یا مهرپرستی (Mithraism) با ورود مهر ایرانی به غرب به وجود آمد.
بعد‌ها که اروپايی‌ها مسیحی شدند، شب تولد مهر را با شب تولد مسیح یکی دانستند و یلدا یا نوئل را گرامی داشتند.

در کیش مهر، مهم‌ترین وظیفه هر شخص وفای به عهد و نشکستن پیمان بود.
کیش مهر 7 مرحله داشت که اگر کسی می‌خواست به بالاترین مقام آن دست پیدا کند باید این مراحل را طی می‌کرد.
به پرستشگاه ایزد مهر، «درِ مهر» یا «مهرابه» می‌گفتند؛ نامی که به آتشکده‌ها هم داده شده.
تشخیص چنین شبی از نظر زمانی - آن هم در چند هزار سال قبل- نشان می‌دهد که ایرانیان باستان اهل حساب و کتاب و گاهشماری و تقویم بوده‌اند.
شب‌نشینی مهر
ایرانیان از قدیم، این شب را تا صبح بیدار می‌ماندند تا صبح شاهد تولد ایزد مهر باشند. بهانه بیدار ماندن هم شعر و داستان، آجیل، انار، هندوانه، بِه و کدو بوده است. شب چله، شب شاهنامه‌خوانی هم بوده. هنوز هم شب چله، شبِ شعر خانواده‌های ایرانی است که حافظ می‌خوانند.
شب سرد زمستانی، جایگاه دیو و اهریمن بوده و مهر می‌آمده تا در برابر آنها بایستد. شمشیرش پرتوهای نور خورشید بوده و با تیغ نور، تنِ تیره شب را می‌دریده.
آرامگاه مهر
آرامگاه شاهان هخامنشی در نقش رستم فارس به شکل چلیپای مهری ساخته شده. علامت و نماد مهر، یک «به اضافه» یا «ضربدر» بود که بعضی وقت‌ها به شکل شکسته هم کشیده می‌شد. این نماد از میترائیسم به شکل صلیب یا چلیپا به مسیحیت وارد شد. متاسفانه شکل شکسته آن در آلمان نازی به عنوان یک نماد باستانی مورد سوء استفاده قرار گرفت که دیگر به سختی مي‌توان آثار منفی و بد آن را از ذهن
مردم جهان پاک کرد.
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
شیر مهر
شیری که بر پشت گاوی پریده، غلبه تابستان بر زمستان و گرما بر سرما را نشان می‌دهد. این اثر در کاخ نوروزی هخامنشیان در تخت جمشید قرار دارد. شیر نماد چهارمین مرتبه مهری است که مانند یک مهرپرست راستین، گاوی را قربانی می‌کند.

نذر مهر
این مجسمه یک مهرپرست را در حال قربانی کردن گاو نشان می‌دهد. ایرانیان باستان برای نذر و نیاز به درگاه مهر، گاو می‌کشتند. در شاهنامه فردوسی درباره فریدون گفته شده که «پرستیدن مهرگان دین اوست/‌تن آسانی و خوردن آیین اوست». جشن مهرگان به گوسپندکشان هم معروف بوده که در آن گاو مقدس (= گوسپند) قربانی می‌کردند و به مردم غذا می‌دادند. عطار در غزلی می‌گوید: «کو فریدونی که گاوان را کند قربان عید؟».

حلقه مهر
اردشیر بابکان - مؤسس سلسله ساسانی - هنگام رسیدن به قدرت، حلقه پیمان پادشاهی را از چنگ اردوان - آخرین پادشاه اشکانی - در‌آورده. پادشاهان ایران وقتی به مقام شاهی می‌رسیدند، در مراسمی نمادین یک حلقه را که به حلقه قدرت یا حلقه پیمان و مهر مشهور بود، به دست می‌گرفتند. پیمان شاهی، عهد عدالت و دادگری بوده. اگر شاهی ستم می‌کرد، در واقع این پیمان را شکسته بود و مهر حتما به حسابش می‌رسید.

امروزه حلقه ازدواج، بازمانده همان حلقه مهر است که باید همیشه در دست زن و شوهر که پیمان زندگی می‌بندند، باشد تا پیمانی را که بسته‌اند یادآوری کند. البته ایرانیان قدیم به نشانه راستی این حلقه را به دست راست می‌انداختند، نه چپ.

قدم مهری
این، نشانه‌ای 7 مرتبه در کیش باستانی مهر است که در یک معبد مهری به نام کونییک در یوگسلاوی و تحت تاثیر فرهنگ ایران باستان از موزاییک ساخته شده. بعضی پیروان کیش مهر با برداشتن این 7 قدم مهری، در طی سال‌ها به عالی‌ترین مقام مهری دست می‌یافتند. «7»، عدد مقدس کیش مهر است.

1.اولین و پایین ترین مرتبه کیش مهر، نمادش «کلاغ» بوده.

2. دومین مرتبه، نمادش «عروس» بوده و کسانی که در این مرتبه بودند، لباس زرد با نوارهای سرخ می‌پوشیدند. ستاره زهره یا ناهید حامی این مرتبه بوده.

3. سومین مرتبه نمادش «سرباز» بوده که در راه مهر و راستی می‌جنگیده.

4.چهارمین مرتبه نمادش «شیر» بوده و کسانی که در این مرتبه بودند، لباس سرخ با نوارهای بنفش می‌پوشیدند. رعد و برق و یک بیلچه نشان‌های شیر بوده‌اند.

5.پنجمین مرتبه، نمادش مرد «پارسی» بوده که خوشه گندم و داس دروگران را به دست داشته.

6. ششمین مرتبه، نمادش «پیک خورشید» بوده که تاجی به شکل خورشید بر سر می‌گذاشته و مشعلی به دست می‌گرفته.

7. هفتمین و آخرین مرتبه نیز نمادش «پدر» بوده که کلاه پارسی بر سر می‌گذاشته و حلقه مهر و عصا و داس متعلق به کیوان یا زحل را به دست می‌گرفته. این همان مرتبه‌ای است که در مسیحیت Pope نامیده می‌شود.
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
چله یا یلدا ؟ مسئله این است. شاید نام یلدا به دهان و چشم بعضی‌ها شیرین‌تر و خوشگل‌تر است اما اين واژه یک لغت سریانی است به معنی میلاد و ولادت. ولی چله یک نام ایرانی است و شب چله، یک شب ایرانی و شب تولد ایزد باستانی مهر یا میثره. حالا انتخاب با شماست؛ نام ایرانی یا سریانی؟
بد نیست بدانید
قدیمی‌ها زمستان را به چله بزرگ و چله کوچک تقسیم می‌کردند. چله بزرگ از شب چله آغاز می‌شد. بعد از چله بزرگ، چله کوچک می‌آمد و بعد از آن هم دیگر ننه سرمای زمستان از نفس افتاده بود و کلاهش پشم نداشت و جایش را به عمو نوروز می‌داد.
مهر یا میثره (mithra) یکی از ایزدان کهن ایرانی است؛ آن‌قدر کهن که حتی قبل از دین باستانی زرتشت هم وجود داشته و ستایش می‌شده و برای هندیان هم گرامی بوده.
مهر، ایزد موکل بر پیمان‌ها و قول و قرار‌ها بوده و اگر کسی پیمان شکنی می‌کرده و زیر قولش می‌زده، سر و کارش با مهر بوده.
مهر با روشنایی خورشید و فروغ سپیده دم در ارتباط بوده و بعضی‌ها معتقدند که اصلا معنی واژه مهر، همان روشنی خورشید است که پیش از بالا آمدن خود خورشید، پیدا می‌شود.
آخرین شب پاییز و شب اول زمستان، طولانی‌ترین شب سال است و از فردایش هر روز از طول شب کاسته شده و به طول روز و روشنایی اضافه می‌شود؛ به همین خاطر شب زایش و تولد مهر است.
در اول بهار (= نوروز) و اول پاییز، روز و شب با هم برابر است؛ به همین خاطر به آن دو اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی هم می‌گویند. در اول تابستان، روز بلندتر از شب است و در اول زمستان شب بلندتر از روز.
در تقویم ایران باستان، روز شانزدهم هر ماه و ماه هفتم هر سال به نام مهر خوانده شده و روز مهر از ماه مهر را جشن مهرگان می‌نامیدند كه برابر دهم مهرماه امروزي است.
در اوستا یک فصل کامل به مهر اختصاص دارد (مهر یشت‌) و در دیگر بخش‌ها نیز همیشه مهر ستایش می‌شود.
در کتیبه‌های هخامنشی به زبان فارسی باستان نیز ایزد مهر ستایش شده.
اشکانیان نام مهرداد را به معنی داده و آفریده مهر برای فرزندان‌شان انتخاب می‌کردند.
مهر برای جنگجویان دلیر سپاه ایران پیروزی به همراه می‌آورده؛ به همین خاطر جنگجویان بیش از همه او را ستایش می‌کرده‌اند. مهر به همراه سرداران و لشکریان ایرانی که برای جنگ به غرب می‌رفتند، وارد سرزمین‌های اروپايی شد و در آنجا هم مورد ستایش قرار گرفت.
کیش مهر یا مهرپرستی (Mithraism) با ورود مهر ایرانی به غرب به وجود آمد.
بعد‌ها که اروپايی‌ها مسیحی شدند، شب تولد مهر را با شب تولد مسیح یکی دانستند و یلدا یا نوئل را گرامی داشتند.

در کیش مهر، مهم‌ترین وظیفه هر شخص وفای به عهد و نشکستن پیمان بود.
کیش مهر 7 مرحله داشت که اگر کسی می‌خواست به بالاترین مقام آن دست پیدا کند باید این مراحل را طی می‌کرد.
به پرستشگاه ایزد مهر، «درِ مهر» یا «مهرابه» می‌گفتند؛ نامی که به آتشکده‌ها هم داده شده.
تشخیص چنین شبی از نظر زمانی - آن هم در چند هزار سال قبل- نشان می‌دهد که ایرانیان باستان اهل حساب و کتاب و گاهشماری و تقویم بوده‌اند.
شب‌نشینی مهر
ایرانیان از قدیم، این شب را تا صبح بیدار می‌ماندند تا صبح شاهد تولد ایزد مهر باشند. بهانه بیدار ماندن هم شعر و داستان، آجیل، انار، هندوانه، بِه و کدو بوده است. شب چله، شب شاهنامه‌خوانی هم بوده. هنوز هم شب چله، شبِ شعر خانواده‌های ایرانی است که حافظ می‌خوانند.
شب سرد زمستانی، جایگاه دیو و اهریمن بوده و مهر می‌آمده تا در برابر آنها بایستد. شمشیرش پرتوهای نور خورشید بوده و با تیغ نور، تنِ تیره شب را می‌دریده.
آرامگاه مهر
آرامگاه شاهان هخامنشی در نقش رستم فارس به شکل چلیپای مهری ساخته شده. علامت و نماد مهر، یک «به اضافه» یا «ضربدر» بود که بعضی وقت‌ها به شکل شکسته هم کشیده می‌شد. این نماد از میترائیسم به شکل صلیب یا چلیپا به مسیحیت وارد شد. متاسفانه شکل شکسته آن در آلمان نازی به عنوان یک نماد باستانی مورد سوء استفاده قرار گرفت که دیگر به سختی مي‌توان آثار منفی و بد آن را از ذهن مردم جهان پاک کرد.
سپاس دوست گرامی خداوندگار ایران زمین پشتیبان تو باشد:gol:
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمــــــاد فـــــــروهر

نياكان ما از چند هزار سال پيش دريافته بودند كه هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Fravahr) سرشته شده كه پويندگي و بالندگي انسان از كوشش و جوشش آن‌هاست.
فروهر از دو واژه‌ي “فره” به معني جلو، پيش و “وهر” يا ورتي به معني برنده و كشنده درست شده است و شايد بتوان گفت از نظر زندگي، فروهر بزرگترين و باارزش‌ترين جزء وجود انسان است ، چون پرتوي از هستي بي‌پايان اهورامزداست كه انسان را به‌سوي رسايي رهنما مي‌شود و وظيفه‌ي پيش‌بري و فرابري، براي انسان به برترين پايه‌ي هستي را داراست. و پس از مرگ با همان پاكي و درستي به اصل خود (اهورامزدا) مي‌پيوندد.
امروزه نگاره‌ي زير بين زرتشتيان نمايانگر شكل فروهر است و به‌عنوان نشانواره‌ي دين زرتشتي به‌كار مي‌رود. اين نگاره، گذشته‌ي چندين هزارساله داشته و شبيه آن در جاهاي ديگر و نزد قوم‌هاي ديگري ديده شده است ولي شكل كنوني آن در كتيبه‌هاي هخامنشي بالاي سر پادشاهان ديده مي‌شود.




تصوير فروهر

هر پاره‌اي از نگاره‌ي فروهر يادآور اهميت و مسوليت فروهر در زندگي است:
1- سر: سر فروهر به‌صورت مردي سالخورده است تا با ديدن آن به‌ياد آوريم كه فروهر مانند بزرگان و افراد مسن ما را راهنمايي مي‌كند.
2- دست‌ها: دست‌هاي فروهر به‌طرف بالاست به‌خاطر آنكه هميشه به اهورامزدا توجه داشته باشيم.
در دست فروهر حلقه‌اي وجود دارد كه آن‌را نشانه‌ي احترام به عهد و پيمان مي‌دانند.
3- بال‌ها: بال‌هاي فروهر باز است. چون با ديدن بال‌هاي باز، ذهن انسان متوجه پرواز و پيشرفت شده و از ديدن اين دو بال باز فورا به ياد مي‌آورد كه فروهر او را به‌سوي پيشرفت و سربلندي راهنمايي مي‌كند.
همچنين هر بال خود داراي سه بخش است كه نشانه‌ي انديشه‌نيك، گفتار نيك و كردار نيك بوده و با ديدن اين سه بخش آگاه مي‌شويم كه هرگونه پيشرفتي بايد از راه درست يعني به‌وسيله‌ي انديشه و گفتار و كردار نيك انجام شود.
4- دايره ميان شكل: دايره خطي‌ است منحني كه از هر نقطه‌ي آن شروع كنيم باز به همان نقطه خواهيم رسيد. منظور از اين دايره در ميان فروهر، نشان‌دادن روزگار بي‌پايان است. به اين معني كه هر عمل و كرداري كه در اين زندگي (روي دايره) صورت گيرد نتيجه‌ي آن در همين دنيا متوجه انسان است و اثر آن باقي خواهد ماند. (باز به همان نقطه از دايره خواهد رسيد). و در جهان ديگر روان از پاداش يا جزاي آن برخوردار خواهد شد.
5- دامن: دامن فروهر از سه قسمت به‌وجود آمده كه نشانه‌ي انديشه و گفتار و كردار بد است . از مشاهده‌ي اين سه بخش درمي‌يابيم كه همواره بايد انديشه و گفتار و كردار بد را به زير افكنده، پست و زبون سازيم. (همانطور كه دامن در زير قرار دارد)
6- دو رشته‌ي آويخته: اين دو رشته نشانه‌ي سپنتامينو (مينوي خوب) و انگره‌مينو (مينوي بد) است كه هميشه ممكن است در انديشه‌ي انسان ظاهر شوند . وظيفه‌ي هر زرتشتي اين است كه خوبي را در انديشه‌ي خود قرار داده و بدي را از آن دور كند (نيك بينديشد).
منابع:
1- منوچهرپور، منوجهر. بدانيم و سربلند باشيم: فشرده‌اي از آموزش‌هاي دين زرتشت. تهران: فروهر، 1377. ص. 54-50 .
2- در راه شناخت دين زرتشت. تهران: فروهر، 1380. ص. 28-27 .
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مدح اشو

در مدح اشو

عارف قزويني شاعر گرانقدر ايران در سده پيش و در دوران قاجاريه به دنيا آمد و از جمله شاعران علاقه‌مند به فرهنگ ايران به شمار مي‌آيد. اين شاعر ارجمند و دوستدار ايران‌زمين، شعر زيبايي دارد كه در وصف اشوزرتشت سروده است.
زرتـشـت

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به ‌نام آن‌ كه در شانش كتاب است / چــراغ راه ديـنــش آفتــاب اســت
مـــهيـــن دســتور دربــار خـدايـي / شــــــرف بخــش نـــژاد آريــــايـي
دوتا گــــرديده چـــرخ پيـر را پشت / پي پـــوزش بـه پيـش نام زرتشـت
بــه زيــر سـايـه نـامــش تــوانـــي / رسـيد از نــو بـه دور باســتانــــي
ز هــاتف بشــنود هر كس پيامش / چو عـارف جان كند قربـان نامــش
شـفق چون سر زند هر بامـدادش / پي تـــعظيم خـور، شــادم بيـادش
چومن‌ گر‌دوست‌داري‌كشور‌خويش / ستايــش بايــدت پيـغمبر خويــش
بــه ايمــــاني ره بيــگانــه جويــي / رها كن، تا بــه كي بــي آبـــرويي
به قرن بيـست گـــــر در بنــد آيي / همان به، ديـن بـــهدينان گـــرايي
به‌چشم عقل، آن‌دين‌را فروغ‌است / كه خود بنيـان كن ديـو دورغ است
چون دين كردارش و گـفتـار و پندار / نـكو شـد بـهـتر از يـك ديــن پــندار
در آتشـــكده دل بر تــــو بــاز است / درآ كاين خانه سـوز و گــداز اسـت
هر آن دل كـه نباشـد شعـلـه‌افروز / به حال ملك و ملت نيست دلـسوز
در اين آتــش اگـــر مامــن گزيــنـي / گلستـان چـون خليل، ايران ببيني
دراين‌كشورچو‌شد‌اين‌شعله‌خاموش / فتـــادي ديگ مــليت هـم از جوش
تو را اين آتش اسباب نجــات است / در اين آتش، نهان آب حيـات است
چنان يكسـر سراپاي مرا سـوخـت / كه بايد ســـوختن را از مـن آموخت
اگرچه ازمن به‌جز‌خاكستري‌نيست / براي گــرمي يك قرن كافي اسـت
چو انــدر خاك خــفتم زود يــا ديـــر / تواني‌‌‌‌‌‌‌‌جست از‌آن‌خاكستـر، اكسير
بـه دنيـا بس همــين يك افتـــخـارم / كــه يـــك ايــــرانـــــي والاتبـ‌‌ـــــارم
به خون دل نيم زين زيسـت، شادم / كه زردشتـــي بـــود خــون و نـژادم
در دل باز چــــون گـــوش تـــو و راه / بــــود مســـدود، بـايد قصـه كـوتــاه
كنونت نيـست چون گوش شـنفتن / مـرا هـــم گفتـــه‌هـا بـايـد نـهفــتن
بسي اســـرار در دل مانده مسـتور / كـــه بـي تـرديد بـايســتي بـرم گور
[/FONT]​
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی نو از تاریخی کهن

دیدی نو از تاریخی کهن

با خشنودی اورمزد توانا
درهر آیینی دادودهش وخير و خيرات از وظايف عمده پيروان آن آیین است . درآیین زرتشتي هر كس موظف است يك دهم درآمد خود را صرف داد و دهش و كمك به فقرا و مستمندان كند همچنين بسياري از افراد نيكو كار زرتشتی قبل از مرگ تمام يا قسمتي از دارائي خود را از قبيل زمين و باغ و آب و خانه ... وقف مراسم گهنبار و خيرات و داد ودهش و كمك به فقرا همكيشان خود ميكنند .
يكي از سنن ايرانيان باستان كه براي دادو دهش و خير وخيرات ، برگزار ميشد ، مجالس 6 گاهنبار يا گهنبار بود اين آئين بسيار قديمي است و پيدايش آن به اوايل دوره پيشداديان مربوط ميشود مطابق نقل تاريخ نگاران اولين بنيانگذار گهنبار ، جمشيد – شاه پيشدادی – است .
درزمان ، يا پس از ظهور اشوزرتشت ، تغييراتی در روش برگزاری گهنبار داده شد . درابتدا بخشهايي از اوستا را موبدان ميخواندند ، آنگاه سفره عام ميكشيدند و هر كس – اعم از فقير و غنی – برسر سفره گهنبار مينشستند و از آن استفاده ميكردند . اين روش تا زمان انوشيروان ساسانی ادامه يافت . در زمان او به علت اوج گرفتن فاصله طبقاتی بين مردم تغييراتی در آيين گهنبار به وجود آمد .
شش گاهنبار يا گهنبار يا گاهان بار – بطور كلی – اشاره به شش گاه ياشش هنگام از اوقات مختلف سال دارد كه موقع آفرينش عالم و عالميان ميباشد . در آيين مزد يسنی زرتشت ، اين شش گاه يا شش هنگام را به شكرانه نعمت های خداوند متعال جشن ميگيرند و زرتشتيان – مانند ايرانيان قديم – در اين جشنها بذل و بخشش و داد ودهش و خير وخيرات مينمايند و سپاس اهورامزدا را بجای مي آورند. درآمد و منافع حاصله از موقوفات گهنبار نيز در اين ايام صرف نيات خير خواهانه و نيكو كارانه واقف ميشود. گذشته از اينكه اين شش هنگام ، موقع خلقت جهان و ساير موجودات و مخلوقات ميباشد ، انسان در اين روزها نيز از كار و كوشش خود نتيجه بدست ميآورد و فايده ميبرد؛ از قبيل برداشت محصول و بدست آ وردن ميوه ها و خوراكيها و غيره .
هركدام از اين جشن ها كه در شش موقع انجام ميگيرد ، به مدت پنج روز ادامه مي يابد و روز آخر آن از همه مهمتر و گراميتر است و در واقع چهار روز اول به منزله مقدمات جشن است و جشن و مراسم حقيقي در روز پنجم برپا ميشود . گاهان بار از دو كلمه تركيب شده : ((گاهان )) كه به معني گاهها يعني اوقات است و((بار)) كه به معنی بار و بر و نتيجه و ثمر ، و همچنين مجلس و محفل و انجمن همگانی و بار عام ميباشد . بعضي اين كلمه را (( گاه انبار )) دانسته و موقع انبار كردن نوشته اند ؛ در صورتيكه چنين نيست و اين معنی با مفهوم كلمه تطبيق نميكند ؛ زيرا در همه اين شش هنگام ، آذوقه به انبار نمي آورند و چيزي در انبار نمي گذارند كه اين معني بر آن مصداق پيدا كند ؛ بلكه همچنان كه گفته شد ، (( گاهان )) جمع گاه به معني اوقات است . موضوع ديگري كه گفته مارا تاييد ميكند ، يادداشتهاي پهلوي است كه گاهان بار را در پهلوي (( گاسان بار )) نوشته است گاسان جمع (( گاس )) است كه به معني وقت و هنگام ميباشد ؛ بنابر اين گاسان بار در پهلوي به معني وقت هاي بار و بر يا مجلس جشن است. از آنچه گذشت واضح شد كه (( گاهان )) فارسي برابر (( گاسان )) پهلوی است كه جمع (( گاس )) و به معني گاه است . گاهانبار را گاهي مختصر ميكنند و گهنبار يا گاهنبار تلفظ مينمايند .
قبل از طلوع آفتاب روز اول هر چهره از گاهان بار ، موبدان زرتشتی و ساير مردان و جوانان ، مراسمی را به نام (( واژيشت )) برگزار ميكنند . شش گاهانبار سال نزد زرتشتيان ايران و هند اوقات عبادت و نيكي و خيرات و كمك به مستمندان است . از وجوهات مربوط به اوقات گاهانبارو از محل در آمد و منافع موقوفاتي كه بر گهنبار وقف شده اند مراسم و جشنهاي بزرگ مي آرايند ، توانگر و بي نوا هر دو درآن شركت ميكنند ، آناني كه خود از عهده مخارج اين مراسم بر نمي آيند بايد در مراسم ديني كه ديگران بانی آن هستند يا از موقوفات مربوطه داير ميشود شركت كنند و از خوان نعمت توانگران كه در همه جا گسترده ميشود بهره مند گردند.
آفرينگان گاهنبار:
در اوستا واژه هاي آفرينه ، آفريونه و آفريتی از ريشه فری است كه به معنی ستودن و گرامی داشتن و آفرين گفتن و تحسين كردن و خشنود گردانيدن است.
دعاهايی كه با واژه آفرين آغاز ميشوند،اغلب در پس مردگان جهت آمرزش و گرامی داشت خوانده ميشود، يا در اعياد و مراسم ديني جهت همين منظور مي خوانند. مراسم آفرينگان خواني يا در آدريان خوانده و برگزار ميشود و يا اينكه موبدان آن را در خانه كسي كه چنين مراسمي را برگزار نمايد، انجام ميدهند. براي برگزاري و شركت در اين مراسم ، لازم است پاكيزگي انجام شود كه ان را پادياب (= پادياو PADYAV)مينامند ودر اغلب مراسم ديني ، هر شركت كننده بايد اين فريضه را انجام دهد . در آغاز لازم است پادياب كننده (( خشنوتره اهوره مزدا)) به خشنودي اهورا مزدا را خوانده و يكبار نيز ((اشم وهو)) بخواند ، پس صورت ودستها وپاها را شسته و كمربند مقدس يعني كشتي خودراباز نموده و دعاي كشتي را بخواند و دوباره كمربندش را ببندد . مراسم را دو موبد (زوت و راسپي) برگزار ميكنند ودر آتش دان ، چوبهاي خوشبو و عود ميسوزانند . ظرف هاي لرك (آجيل هفت مغز) و ميوه وآشاميدني و شمع هاي روشن از لوازم است . زوت شروع ميكنند به خواندن پازند آفرينگان و متن اوستائي را هر دو موبد با هم ميخوانند درحين اوستا خواني ، موبد يار ، ميوه ها را پاره ميكند تا متبرك گردد و پس از پايان خواندن اوستا ، همه حاضرين از لرك و ميوه ميل ميكنند و بهره مند ميگردند. يكي از مصارف موقوفات گهنبار كه در وقف نامه ها به آن اشاره شده انجام مراسم آفرينگان گهنبار است كه آنرا موبدان در طي پنج روز كه مدت هريك از گاهنبارهاست ، طي تشريفات ياد شده ميخوانند كه ترجمه آن چنين است :
به خشنودي اهورامزدا برزبان ميآورم و ميخوانم بهترين نيايشهارا . برزبان ميآورم ازجان ، باباوري نيك كه مزدا پرست زرتشتي و دشمن همه بديها وپيرو آئين اهورائي ميباشم . نيايش و آفرين ميخوانم همه گاهها و هنگامهاي روز وماه و جشنهاي سال ( گهنبار ) را كه ردان وسروران هستند و با خشنودي ستايش ميكنم ، و اين نيايش را به هنگام بامدادان ميسرايم . نيايش ميكنم و آفرين ميخوانم بريا همه گهنبارهاي سال ، هنگام هر جشني كه باشد ، به نام برزبان مي آورم و آئين هاي ويژه ميگذارم . نيايش و آفرين خواني ميكنم براي گهنبار ، ميديو زرم ، ميديوشم ، پيته شهيم ، اياسرم ، ميديارم ، همسپتمدم كه همه ردان و سروران هستند.
پيشكش كنيد ( نذرونيازواهدانمائيد) اي مزديسنان در جشنهاي سال از براي ( گهنبارها ) ميزد ( خوراكيهاي غير مايع ، خشكبار، لرك ) ازبراي اين ردان و سروران بدهيد يك گوسفند سالم و تندرست و جوان . هرگاه توانائي نداشتيد ، نياز كنيد نوشابه مقدس ( هوم ) و بنوشانيد به داناترين و آگاه ترين و راستگوترين و آنانكه بهتر و شايسته تر فرمان دهد از ميان مردمان ، كه يار و همراه بينوايان و مددكار غريبان ودوراز شهران و آموزنده دين و در اشوئي و راستي برگزيده ترين باشد . هرگاه توانايي نياز آن نيز نبود ، بدهيد براي آنچنان كسان ، باري از هيزم خشك و خوب سوز . هرگاه آن هم نشد ، به خانه آن ردگهنبار ببريد يك پشته هيزم . بسرائيد سرود بزرگي خداوند را و اهورامزدا را به نام بخوانيد در خدايگاني مطلق جهان ، اينچنين : بيگمان شهرياري زيبنده و سزاوار آن كس است كه بهتر شهرياري كند ، و اوست اهورا مزدا كه با بهترين راستي برابراست و بندگي و عبادت خود را به پيشگاه وي تقديم ميكنيم و باشد كه اينچنين ميزدي قبول شده وردگهنبار (روحاني زرتشتي كه اجرا كننده اين مراسم است) را خشنود و شادمان كند ، واين است گهنبار ميديو زرم .
هر گاه كسي از مزداييان، پيشكش و نذر گوسفند جوان يا شربت و نوشابه مقدس و يا اهداي بار و پشته هيزم خشك را به رد گهنبار ندهد و توانايي اهدا نداشته باشد و اوستاي بايسته مورد نظر را نيز نخواند و به خداوندي اهورامزدا اقرار نكند ودر چنين مراسم هم بهره نشود، به دهش (خيرات و مبرات و احسان) و يا زبان، اين اظهار بي ديني و كفر است و از جامعه مزديسنان رانده و طرد خواهد شد . در هر شش گهنبار ،چنين مراسم و هم بهرگي لازم است.
منابع : از مجله "ميراث جاويدان" شماره سوم
با نگاهی بر "ديدی نو از ديني كهن" نوشته دكتر فرهنگ مهر
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
5 دی ماه برابر با ۲۵ دسامبر، سالروز درگذشت اشوزرتشت، پيامبر ايران باستان به ياد باد.دوست گلم پیامبر ایرانی مونو بیشتر و بهتر بشناسیم :heart::gol:
 

Similar threads

بالا