یغما گلرویی...

mahdi271

عضو جدید
سطری از همین ترانه

شب لال بی ستاره ، پلک لحظه ها رو بسته
روی تیر برق کوچه ، دوباره جغد نشسته
یه کتاب رو کف کوچه هی ورق می خوره از باد
می پیچه تو خونه هامون صدای سرخ یه فریاد
زد قطره های خون روی خاک کوچه ، انگار
یه نفر با خون نوشته : « آدما! خدا نگهدار !»
یا شاید یه شعر نابه ، یه سرود عاشقانه س
یه معما ، یه پیامه ، سطری از همین ترانه س
هر چی هست برای اون مرد آخرین جمله همینه
جوهرش خون رگاشه ، کاغذش خاک زمینه

شهر شب پنجره هاش رو بسته ، کوچه از هر دو طرف بن بسته
یکی پای تیر برق افتاد ، خنجری تو سینشته تا دسته

فردا مردم با یه پارچه صورتش رو می پوشونن
همه با چشمای بسته فاتحه براش می خونن
دیگه هیچ کس نمی بینه که چشای مرده خیسن
گربه های گشنه تا صبح ، اون نوشته رو می لیسن
دیگه هیچکس نمی گرده دنبال رد و نشونه ش
سپور پیر خیابون کتاب رو می بره خونه ش
دوباره یه روز تازه روی غلطکش میفته
از ستاره قطه گفتن واسه شب یه حرف مفته
شب کهنه بر می گرده ، هر سوالی بی جوابه
هر کی چشماش رو ببنده ، جایزه ش یه قرص خوابه

شهر شب پنجره هاش رو بسته کوچه از هر دو طرف بن بسته
یکی پای تیر برق افتاده ، خنجری تو سینشه تا دسته ■
 

mahdi271

عضو جدید
بیا بازی رو ببازیم

با توام بی بی برفی ! تو سماع هر ترانه
تو یه مرهم عزیزی واسه زخم تازیانه
با توام بی بی برفی ! توی بیداری و رؤیا
هم ته جاده ی دیروز ، هم نوک قله ی فردا
با توام بی بی برفی ! من کنارتم همیشه !
مثه ساحل پیش دریا ، واسه ساقه مثه ریشه !

بی بی برفی من ! آب نشو
با طلسم سایه ها خواب نشو !
من یه عکسم توی قاب گریه ها
تو دیگه زندونی قاب نشو !

تازه شو ! بی بی برفی ! چتر آفتابیت رو وا کن !
خاطره های قشنگ رو از تو قصه مون سوا کن !
تازه شو ! بی بی برفی ! ای غزلواژه ی عاشق!
یه سرود تازه سر کن از سکوت این دقایق
بیا با بغض قدیمی ، واژه های نو بسازیم
وقتی این سکوت برنده س ، بیا بازی رو ببازیم

بی بی برفی من ! آب نشو !
با طلسم سایه ها خواب نشو !
من یه عکسم توی قاب گریه ها
تو دیگه زندونی قاب نشو ■
 

mahdi271

عضو جدید
بانو

بر اساس یک ملودی گیلانی
هنوزم پشت این صدا ، زیر بارون گریه ها ،
یکی چشم انتظار توست ! ای بانو
اون که از نسل قصه هاس ، مرد تنهای این شباس
بی تو اما کنار توست ! ای بانو !

بانو ! بانو ! گل آشفته گیسو !
بانو ! بانو ! وارث چشم آهو !
بانو! بانو! عطر نجیب شب بو !
بانو! بانو! صدای خنده هات کو ؟

برای ممن تولد دوباره باش !
زخم سیاه روزگار رو چاره باش !
بی تو کلید نقره پیدا نمی شه!
پلک تر پنجره مون وا نمیشه
اگه تو فانوست رو روشن نکنی
این شب کهنه رنگ فردا نمی شه

نگاهت رو ستاره کن تو شب من !
ترانه رو زمزمه کن با لب من !

یه بغض تن شکسته
راه صدام رو بسته
گریه که درمون نمیشه ، گریه که درمون نمی شه !
بدون توی خاطره هام کنارمی تا همیشه !

زخم سیاه روزگار رو چاره کن !
دستای خالیم رو پر از ستاره کن !■
 

mahdi271

عضو جدید
آواز دزد

من از جنوب شهر میام ،‌از بغل دروازه غار
از ته شوش و پارک شهر ، از دل کگوچه های تار
من از جنوب شهر میام
از خونه های حلبی ، از کوچه های سوت و کور
بچه که بودم پدرم ، چاقو تو دست من گذاشت
نذاشت برم به مدرسه ، حرف حساب رو دوس نداشت
منم شدم یه کوچه گرد ، آفتابه دزد آس و پاس
با صد هزار تا آرزو ،‌میون کوچه ها پلاس

ای روزگار خط خطی ! من رو بزن ! نگو بسه !
بزن تا آخرین نفس ! کتک خور من ملسه!

سارق خونه های شهر ، جیب بر کوچه ها منم
ده تا ساعت مچی دارم ، توی آستیانی پیرهنم
دزد همه قالپاقای ماشینای بالای شهر
از نفس افتاده توی کوچه ی سر بالای شهر
هر جا یه چیزی گم بشه همیشه تقصیر منه
دشمنی قدیم سنگ با شیشه تقصیر منه
همیشه حبسی سکوت ، همیشه خسته و اسیر
هر جا میرم پشت سرم داد میزنن : دزد رو بگیر

ای روزگار خط خطی ! من رو بزن ! نگو بسه!
بزن تا آخرین نفس ! کتک خور من ملسه ! ■
 

mahdi271

عضو جدید
چهار شنبه کجاست ؟

نه صبح هر چهارشنبه ی من : بی تو از خلوت کوچه رد شدن
دل سپردن به سکوت لحظه ها ،‌شعر ناب تازه یی بلد شدن
نه صبح هر چهارشنبه ی من : پا به پا کردن بغض انتظار
وحشت عبور سبز سایه ها، گل سرخ دل دست بی قرار

نه صبح هر چهارشنبه ی من : تپش خاطره های رنگ به رنگ
جهش رخش من از تنگه ی مرگ ، قصه ی شاپرک و پیله ی تنگ
نه صبح هر چهارشنبه ی من : وقت بی قراری ترانه ها
ساعت امن ظهور آرزو ،‌فرصت زلال عاشقانه ها

عسلک ! پس او چهارشنبه کجاست ؟
مث اون روز واسه من روزی نبود
بعد از اون صد تا چهارشنبه گذشت
هیچ کدوم آش دهن سوزی نبود

نه صبح هر چهارشنبه ی من : گل سرخ پرپر پیاده رو
همیشه شکستن شیشه ی دل ، همیشه نیومده ، رفتن تو ...■
 

mahdi271

عضو جدید
نمی گم شبیه من باش

قید فردا رو باید زد ، جاده انتها نداره
قصه ی لیلی و مجنون این روزها بها نداره
قید فردا رو باید زد ، هر نفس یه اتفاقه
تنها افسانه ی آتیش ،‌توی سینه ی اجاقه
قید فردا رو باید زد ، حرف تازه یی نمونده
دیگه خیلی وقته حافظ غزل آخر رو خونده

جمعه شد هف روز هفته
حافظ از حافظ رفته

قید فردا رو زدم من ، بی تو فردا خیلی دوره
بی تو این ترانه لال ، بی تو چشم واژه کوره
قید فردا رو زدم من ،‌بی تو گم می شم تو امروز
بی تو فردا رو نمی خوام ، ای غزلواره ی شب سوز
با توام ! ترانه بانو !‌نمی گم شبیه من باش!
لااقل تو این سیاهی ،یه کم اسطوره شکن باش !

جمعه شد هف روز هفته
حافظ از حافظه رفته ■
 

mahdi271

عضو جدید
مشق نانوشته

این روزا تو شهر قصه هر کسی ترانه بافه
این روزا حتی کلاغم عاشق قله ی قافه
هر صدای بی صدایی این روا عربده سازه
آخه گفتن توی این شهر جاده ی حنجره بازه
بیا تا ساعت خوابد با شب اندازه نگیریم
وقت بیداری آواز پشت پلکمون نمیریم
بیا همبازی من شو ! نگو قد کشیده سایه ت
چش می ذاریم رو درخت می شماریم تا بی نهایت
می ریم اونجایی که دلها برای ترانه تنگه
بهترین بازی دنیا ، بازی الکلنگه
اونجا که برق رفاقت تو نگاه آسمونه
تنها دلواپسی ما مشق نانوشتمونه
نگو ماهی ترانه این روزا شام نهنگه
نگو چوب اون درخته حالا قنداق تفنگه
بیا این ترانه ها رو با صدای هم بخونیم
اول قصه نخوابیم ، تا ته قصه بمونیم
بیا چشم بذار که با هم رد بشیم از پل خورشید
تا همه بفهمن عشق رو از دلا نمی شه دزدید

ای پاسبون سوت سوتکی ! بازم من رو جریمه کن !
ترانه های تازه م رو به جرم من ضمیمه کن !

ای پاسبون سوست سوتکی ! برگ جریمه هات کمه !
تو اینشب ناشنوا ، خلاف من دم به دمه !■
 

mahdi271

عضو جدید
قصه ی شهر فرنگی

گفتم از شهر فرنگی دو سه خطی بنویس
بگو اون جا مث شهر قصه ها هس یا که نیس
بعد چند هفته تو یک نامه فرستادی و من
تا ته قصه رو خوندم از همون کاغذ خیس

قصه ی شهر فرنگی یه دروغ بود ، مگه نه ؟
اونورا بازار نامردی شلوغ بود ، مگه نه ؟
چلچراغی که ازش قصه می گفتن همه جا
یه چراغ نیمه جون بی فروغ بود ، مگه نه ؟

ای سفر کرده ی عاشق ! نفس آوازم !
من ترانه هام رو با نام تو می آغازم
اگه تو شهر فرنگ قصه تنها موندی
من از اینجا با صدام واسه ت یه پل می سازم

پا بذار رو پل آواز ،‌بیا تا دل دل من
قرق غربت بشکن ! ای دلیل ما شدن !
چک چک بارون اشکام رو شیروونی شعر
می گه : ای آ’نه دار ! زنگ ترانه رو بزن

نگو مرغ عشق تو سرما عاشق قفس نبود
نگو تو سینه واسه یه واژه هم نفس نبود
با همین ترانه برگرد ! نگو تو شهر فرنگ
واسه برگشتن و موندن یه ترانه بس نبود

ای سفرکرده ی عاشق ! نفس آوازم!
من ترانه هام رو با نام تو می آغازم
اگه تو شهر فرنگ قصه تنها موندی
من از اینجا با صدام واسه ت یه پل می سازم ■
 

mahdi271

عضو جدید
چتر مشترک

رسیدم آخر جاده ، اگر چه این سرآغازه
اگر چه قمری قلبم دوباره فکر پروازه
رسیدم آخر جاده ، دوباره یکه و تنها
تو رفتی تا بپوسم من ، تو این یلدای بی فردا
رسیدم اول سطر همون اندوه طولانی
سرآغاز پر آواز همون پیوند پنهانی
نگا کن ! این منم ! بی دل ! نگاهم کن از این روزن !
بیا زنجیرم رو بردار ! در زندانم رو بشکن !

ضربان قدمامون ، روی سنگفرش خیابون
آرزوی این ترانه س : چتر مشترک تو بارون

بیا ای بهترین بانو ! پر پروازم رو وا کن !
بیار فانوست بالا ، واسه م خورشید رو پیدا کن !
هنوز خیلی غزل مونده که باید با تو قسمت شه
باید دروازه ی آواز به دست تو مرمت شه
باید فواره ی رؤیا ، بره تا آسمون بالا
چراغ عشق رو روشن کن ! نگو دیره ، همین حالا !
غرور گریم رو دریاب ! دلیل ناب دلتنگی !
طلوع کن ! تو سرآغاز زلال پاک آهنگی !

ضربان قدمامون ،‌روی سنگفرش خیابون
آرزوی این ترانه س : چتر مشترک تو بارون ■
 

mahdi271

عضو جدید
ضیافت

خواننده: ناصر عبداللهی آلبوم : دوستت دارم
من خودمم نه خاطره ،‌منظره ام نه پنجره
من یه هوای تازه ام ، نه انعکاس حنجره
می خوام سکوت کوچه رو ترانه بارون بکنم
دل ها رو به ضیافت ترانه مهمون بکنم
می خوام بگم که این صدا هر چی که هس مال منه
شیشه ی رخوت شب و سنگ ترانه می شکنه
خونه ی من همین وراس ، پیش شما پیاده ها !
هرکجا که چشم عاشقی مونده بهخط جاده ها

وقتی که قلب عاشقا به سیم آخر می زنه
کبوتر صدای من به آسمون پر می زنه
آسمونم مثل یه عکس جا نمی گیره توی قاب
وقتی که بارون بزنه تموم می شه عمر حباب

سقف ترانه سنگینه من ولی جنس شیشه ام
دل رو به غربت نزدم ، تیشه نخورده ریشه ام
هموطن این وطنم ، همدل دلبستگیاش
همدم دلواپس و همنفس خستگیاش
تنها دلیل بودنم خوندن این ترانه هاس
زخم هزار تا خاطره تو دل عاشقانه هاس
باده ی این ترانه ها تا به ابد نوش شما
خونه ی امن این صدا همیشه آغوش شما

وقتی که قلب عاشقا به سیم آخر می زنه
کبوتر صدای من به آسمون پر می زنه
آسمونم مثل یه عکس جا نمی گیره توی قاب
وقتی که بارون بزنه تموم می شه عمر حباب ■
ناصر دیروز این ترانه را خواند ،‌ عبداللهی امروز را نمی شناسم
 

mahdi271

عضو جدید
لاله زار

خواننده ک رضا یزدانی آلبوم : کپ نکنین !
از لاله زار که می گذرم ،‌ بغض ترانه می شکنه
تو عمقش سینه م یه نفر باز زیر آواز می زنه
از لاله زار که می گذرم ، می شم یه بچه ی بلا
عاشق فیلم جفتی و عاشق سیبای طلا
از لاله زار که می گذرم الک دولک یادم میاد
محمود سیاه نمایش مرد کلک یادم میاد
فصه ی اون یکه بزن تو فیلمای سیاه سفید
قصه ی اون کبوتری که از رو بوم ما پرید

لاله زار! کاش می تونستیم ، همیشه بچه بمونیم
عموزنجیر باف رو بازم تو کوچه هات بخونیم
لیموناد شیشه یی دوزار ، لواشک برگی یه شاهی
بابا نون نداد نوشتن توی دفترای کاهی

دوباره هف ساله می شم از لاله زار که می گذرم
خاطره های خط خطی رژه می رن توی سرم
وقت فلک کردن عشق ، زار زدنای الکی
مزه ی آبنبات کشی ،‌طعم آدامس بادکنکی
بازی لی لی و سه قاپ ، بازی گرگم به هوا
الکلنگ سوار شدن ، چرخ و فلک توی کوچه ها
دشنه ی لوطی محل که زنگ زده توی غلاف
چرخ کبوترای جلد تو آسمون پاک و صاف

لاله زار! کاش می تونستیم ، همیشه بچه بمونیم
عموزنجیر باف رو بازم تو کوچه هات بخونیم
لیموناد شیشه یی دوزار ، لواشک برگی یه شاهی
بابا نون نداد نوشتن توی دفترای کاهی ■
 

mahdi271

عضو جدید
لغت نامه

تو لغت نامه نوشتن که سیاه یعنی سیاهی
که سفید یعنی درستی ، سادگی یعنی تباهم
تو لغت نامه نوشتن ، که کلک یعنی قایق
یا گرسنگی مساویس با فراموشی عاشق
ما کلک خوردیم و دیدیم که کلک همون فریبه
از همینه که حقیقت توی گوش ما غریبه
حقیقت تنها یه حرف تو لغتنامه ی باریک
که دیگه رنگی نداره توی اون کتاب تاریک

ما رو گول زدن ترانه ! واژه هاشون الکی بود
معنی شادی و لبخند ، گریه ی یواشکی بود
مث رعد و برق که اول ، برق بعد از او صدا بود
ما ولی گوش نمی کردیم ، رعد و برق تو گوش ما بود

تو لغت نامه نوشتن که سگ و گربه رفیقن
ننوشتن چن تا آدم از یه سقفم بی نصیبن
تو لغت نامه نوشتن ستاره یه سنگ سرده
این لغت نامه رو افسوس چشمای ما دوره کرده
چاره ی ما یه کتابه ، یه لغت نامه ی تازه
می رسیم به حرف آخر ،‌نگو این جاده درازه
تو لغت نامه ی تازه پر واژه های بکره
هر یه واژه اش یه تلنگر واسه بیداری فکره

ما رو گول زدن ترانه ! واژه هاشون الکی بود
معنی شادی و لبخند ، گریه ی یواشکی بود
مث رعد و برق که اول ، برق و بعد از اون صدا بود
ما ولی گوش نمی کردیم ،‌رعد و برق تو گوش ما بود ■
 

mahdi271

عضو جدید
سینما رکس

سینا شلوغ امشب ، ههچ کس این فیلم رو ندیده
کسی قصه ی سقوط رو از ستاره نشنیده
قصه ی شاخ گوزن و شاخه ی بدون برگه
اما قصه ناتمومه ،‌سانس بعدی سانس مرگه
هر کسی از رو شماره ش روی صندلی نشسته
یه نفر برای شوخی درای سالن رو بسته
تپش ترانه مرده تو رگای این دقیقه
لحظه لحظه ی شروغ یکه تازی حریقه
سینما ! ای سینما رکس ! آخرین قیلمت رو بفروش
واسه هر بلیط یه دریا گریه کن بغض منم روش
سینما ! ای سینما رکس ! پرده ی سیات رو بنداز
اگه از حافظه رفتی جون بگیر تو نبض آواز

صدای جیغ جماعت شب رو می شکنه دمادم
این بوی سوختن چوبه ، یا بوی کباب آدم ؟
شعله قد کشیده تا سقف ، ریه ها خونه ی دود
به جای آتیش نشانی ، تاول که زود به زود
پرده ی پاک نمایش گر گرفته از حرارت
فردا رو عزا می گیرن آدمای این ولایت
سینما و آدماش رو شعله های شب سوزونده
وقتی که خروس بخونه سینما رکسی نمونده
سینما ! ای سینما رکس ! نگا کن ! یه مرد سوخته
هنوز از بین ذغالا چشماش رو به پرده دوخته
شب بیست هشت مرداد سینما رکس رو سوزوندن
اونا که این کار رو کردن خودشون مرثیه خوندن
ما تو روزنامه ی کهنه عکس قاتل رو ندیدیم
اما اسمش رو همیشه از سکوت شب شنیدیم
سوختن اون همه آدم تا ابد نمیره از یاد
نفرت قبیله از تو ، همیشه باقی جلاد !■
 

mahdi271

عضو جدید
خط آفتابی

خورشید !‌از اونور ابرا یه طلوع تازه تر کن !
از شکوه دلسپردن آدما رو باخبر کن
بی تو هر ثانیه ی شب خنجرم می زنه از پشت
برای دیدن فردا چن تا امروز رو باید کشت
زیر این گنبد نامرد بی تو موندن یه تقاصه
خیلی وقته که شقیقه م تشنه ی تیر خلاصه

خورشید خانم سرپاپتی ! اونور ابرا راحتی
نه دل دل دقیقه یی ، نه دنگ دنگ ساعتی
خورشید خانم سرپاپتی یه برق بی نهایتی
بلای جون سایه و آخر کار ظلمتی

نگو تا طلوع رؤیا صدتا کفش کهنه راهه
نگو اون پلنگ خسته عاشق غیبت ماهه
نگو گل دادن چشمات خبر چهل کلاغه
نگو سرسرای آواز تا همیشه بی چراغه
نگا کن ! قفل سکوتم چش براهه یه کلیده
دست من رو بوم ابری خط آفتابی کشیده

خورشید خانم سرپاپتی اونور ابرا راحتی
نه دل دل دقیقه یی ، نه دنگ دنگ ساعتی
خورشید خانم سرپاپتی ! یه برق بی نهایتی
بلای جون سایه و آخر کار ظلمتی ■
 

mahdi271

عضو جدید
غریبه ی قدیمی

من رو با ترانه بشناس ، ای ستاره ی غزلپوش !
این من مرده ی سرد رو ، زنده کن تو هرم آغوش
تلخی هزار تا گریه توی لرزش صدامه
اما نفس یه تبسم همیشه روی لبامه
با نقاب این تبسم صورتم رو می پوشونم
با چش بسته می بینم ، با لب بسته می خونم

گم شده راه کودکی ، اون دل صاف من کجاست ؟
دستای پاک عاشق ترانه باف من کجاست ؟
من که به زخم دشنه ها ، مرهم بوسه می زدم
دشنه شدم ، دشنه شدم ، بگو غلاف من کجاست ؟

ای غریبه ی قدیمی ! من رو با ترانه بشناس
صفحه ی بعدی سفیده ، آخر قصه همین جاس
نگا ! کن یه مرد گریون ، پشت پرده ی نقابه
من میون ابرا نیستم ، کبوتر تو چاه می خوابه
من رو بشناس تا بفهمم توی آ’نه ها کی ام من ؟
یه اجاق سرد خاموش ، یا یه چلچراغ روشن ؟

گم شده راه کودکی ، اون دل صاف من کجاست ؟
دستای پاک عاشق ترانه باف من کجاست ؟
من که به زخم دشنه ها ، مرهم بوسه می زدم
دشنه شدم ، دشنه شدم ، بگو غلاف من کجاست ؟■
 

mahdi271

عضو جدید
برج

دارن یه برجی می سازن با ده هزار تا پنجره
می گن که قد برجشون از آسمون بلندتره
س برای ساختنش چهار هزار درخت سر زدن
پرنده های بی درخت از این حوالی پر زدن
می گن که این برج بلند باعث افتخار ماس
حیف که ترانه ی غرور تو شهر قصه بی صداس
باعث افتخار تویی دختر توی کارخونه
که چرخ زنده موندن رو دستای تو می چرخونه
باعث افتخار تویی سپور پیر ژنده پوش
نه این ستون سنگی لال بدون چشم و گوش

ستون آسمون خراش !‌سایه ت رو ننداز رو سرم
تو شب بی ستاره هم ،‌من از تو آفتابی ترم

یه روز میاد که آدما تو رو به هم نشون بدن
به ارتفاعت لقب « پایه ی آسمون » بدن
اما خودت خوب می دونی پایه نداره آسمون
اون که زمینی نمی شه با حرف پوچ این و اون
پس مث طبل صدا نکن ! نگو بلن ترین منم !
من واسه رسوا کردنت مرثیه خون جنگلم
درختای مرده هنوز ،‌خواب پرنده می بینن
پرنده های بی درخت رو سیمای برق می شنینن
به قد و قامتت نناز ! آهای ! بلند بی خبر !
همیشه برق افتخار ، سر می زنه از یه چپر

ستون آسمون خراش ! سایه ت رو ننداز رو سرم
تو شب بی ستاره هم ،‌من از تو آفتابی ترم ■
 

mahdi271

عضو جدید
تمام من

تو کوچه های بی چراغ شب تا سحر سوت می زنم
پنجره ها که وا می شن قایم می شم تو پیرهنم
می گذرم از چشمکای چراغ چهار راه سکوت
از توی صندوقای پست صدای گریه می شنوم

اتاقک این تلفن ، یه جا واسه قایم شدن
دگمه هاش رو فشار می دم ، ای تلفن زنگی بزن !
این تلفن زنگ نداره ، خطای اون یک طرفه س
درس مثه قصه ی ما ، ناز تو و دل دل من

من یه کبوتر دم تیغ ، تو آخرین جرعه ی آب
من نمی خوام عکسی باشم اسیر چارچوب یه قاب
یکی بیاد حنجره ش رو وکنه رو به شعر من
یکی بیاد از صورت ترانه برداره نقاب

نبض آواز رو گرفتم اما این تمام من نیست
دارم از خودم می ترسم این ترانه رام من نیست
دستم رو بگیر تو دستت نذار از نفس بیفتم
به خدا نگهدار جواب سلام من نیست ■
 

mahdi271

عضو جدید
غزلک

خواننده : سعید شهروز آلبوم : غزلک
پشت پلکام عکست رو نقاشی کردم ، غزلک !
تو رو می بینم تا وقتی چش می بندم ، غزلک !
یه پیامه این تبسم که رو لب های منه
خیلی وقته که به گریه هام می خندم ، غزلک !

غزلک چن تا غزل مونده تا اون لحظه ی ناب ؟
پس کی عکس یادگاری زنده می شه توی قاب ؟
نگا کن! واژه به واژه با منی مث نفس
مثل یه گل قدیمی لای برگای کتاب

مثل یه دره عمیقی ، مثل یه منظره پاک
مثال یه خوشه سر شاخه ی خشکیده ی تک
گریه ی اول بچه وقت دنیا اومدن
آخرین رقص یه برگ وقتی میفته روی خاک

با تو من زنده ترین ترانه سازم ، غزلک !
با تو از هق هق واژه بی نیازم ، غزلک !
قافیه باختن من پیشکش یک نگاه تو
یه اشاره کن تا جونم رو ببازم ، غزلک !

غزلک ! بی تو صدام چنگی به دل نمی زنه
آخه عطر تن تو نبض نفس های منه
تو با من همضربانی تو تموم لحظه ها
بی تو بغضم مث یه گلدون کهنه می شکنه

برای اطلاع همان دوست فراموشکار :
واژه ی غزلک را فریدون توللی در سال سی و شش به کار برد .
 

mahdi271

عضو جدید
دختر کفش کتونی

برای تداعی و خانم پگاه آهنگرانی
شب جون دادن فانوس ، شب سرد پایتخته
با توام ! شهر قدیمی ! کوچه هات چه بی درخته !
بگو پسکوچه هات امشب . چن تا مرگ تازه دیدن ؟
آدمات چن تا ملافه رو سر مرده کشیدن ؟
چن تا دختر روی جدول راه می رن با پای خسته ؟
دستای سیاه این شب چشم چن تا شون رو بسته ؟
چن تاشون تنهای تنها توی پسکوچه ها موندن ؟
چن تا شون تو این دقیقه غزل آخر رو خوندن ؟

دختر کفش کتونی ! اگه بخوای می تونی.
ترانه ی امید رو همنفسم بخونی !

همه چشماشون رو بستن . اما تو باید بدونی ،
باتوام ! دختر تنها ! کوچه گرد کفش کتونی !
بگو امشب توی این شهر چن نفر سقفی ندارن ؟
چن تا کوچه بی چراغن ؟ چن تا باغچه بی بهارن ؟
بگو چن تا مرد کولی بچه هاشون رو فروختن ؟
چن تا مادر توی شعله مثل پروانه ها سوختن ؟
توی غربت نگاهت یه ترانه لونه کرده !
می دونم برق ستاره به شب ما بر می گرده !

دختر کفش کتونی ! اگه بخوای می تونی.
ترانه ی امید رو همنفسم بخونی !■
 

mahdi271

عضو جدید
قصه واسه خواب

وقتی هستی همه دردام رو فراموش می کنم
جای فانوس با یه فوت خورشید رو خاموش می کنم
وقتی نیستی تک و تنها می شینم رو به خودم
به صدای هق هقم تو اینه گوش می کنم

تو کدوم حنجره موندی ای ترانه ی نجیب ؟
از کدوم قله رسیدی ؟ آشنایی یا غریب ؟
مثل بغضی واسه گریه ، مثل قصه واسه خواب
مثل حوا ، واسه آدم جرأت چیدن سیب

از شکستن تا سرودن همیشه یه گریه راهه
قصه ی سکوت رو فریاد قصه ی چاله و چاهه
رد شو از پل سکوتم تا ضیافت ترانه
دوباره پلنگ قلبم فکر دزدیدن ماهه

با تو رد می شم از آواز غزلسوز سراب
با تو من جون می گیرم توی ترانه های ناب
بگو تو کدوم ترانه می رسی به داد من ؟
ای همیشه ناسروده ! ای همیشه بی جواب !

بگو با کدام غزل طلسم کهنه می شکنه ؟
رمز برگشتن تو کجای قصه ی منه ؟
از کدوم پنحره می شه چش به راه تو نشست ،
وقتی که فاصله اندازه ی تن با پیرهنه ؟

از شکستن تا سرودن همیشه یه گریه راهه
قصه ی سکوت رو فریاد قصه ی چاله و چاهه
رد شو از پل سکوتم تا ضیافت ترانه
دوباره پلنگ قلبم فکر دزدیدن ماهه ■
 

mahdi271

عضو جدید
آجرپز

فرقون حک رو بردار ! هیشکی نمونه بیکار !
قانون اینجا اینه ، قبل خروسا بیدار !
باید همیشه دود کنه ، دودکش کوره پز خونه
هر کسی کم کاری کنه ، اضافه کاری مهمونه

آجرپز کوچیک ما ، هش تا خزون رو دیده بود
جای گچ و تخته سیاه به خاک رس رسیده بود
قالبای چهارتتایی تو دست اون ، جا نمی شد
مثل ستاره دختری تو دنیا پیدا نمی شد
جز یه مادربزرگ پیر همدم دیگه یی نداشت
از سر صب تا بوق سگ ، آجر تو کوره ها می ذاشت
شبا توی آلونکش رؤیاهای قشنگ می دید
خواب کلاس مدره ، خواب توپ سه رنگ می دید
اما صبا تو گوش او صدای آدم بده بود
به جای زنگ مدره ، دوباره اون عربده بود :

باید همیشه دودکنه دودکش کوره پز خونه
هر کسی کم کاری کنه اضافه کاری مهمونه

یه روز سرد ، تنگه غروب ، گریه امانش رو برید
قصه ی ناتموم اون ، به برگ آخرش رسید
خسته بود از آجر و خاک ، خسته بود از خواب دروغ
کارگر قشنگ ما ، حسابی غمگین شده بود
اون قالب چهارتایی انگاری سنگین شده بود
وقتی می خواس آجرا رو تو کوره جا سازی کنه
حس کرد یکی هولش می ده می خواد با اون بازی کنه
گریه چشاش رو بسته بود آجر و پیش پاش ندید
تو کوره افتاد و یه نور تا آسمون تتق کشید

ستاره رفته آسمون با دود کوره پزخونه
اضافه کاری نداره ، از چش دنیا پنهونه
مادربزرگ! بگیر بخواب ! چه وقت بی قراریه ؟
امشب منتظر نباش ! شاید اضافه کاریه !
ای ! آدما ! گوش نکنین ! قصه ی ما کرکریه !
تو خونه راحت بخوابین! دیوارتون آجریه !■
 

mahdi271

عضو جدید
کودکی

خواننده : شهرام فرشید آلبوم : قشنگ روزگار من
یادمه بادبادکامون یادمه
خنده ی عروسکامون یادمه
هنوزم یادم میاد تنگ غروب
قصه ی سوار زین نقره کوب
دستای حنایی مادربزرگ
قصه ی رستم و دیو ، بره و گرگ
عصای پدربزرگ باصفا
چرخش ذغال قلیون تو هوا
بهترین جایزه یک کلوچه بود
همه ی دنیای ما یه کوچه بود

یادمه وسعت پاک کوچه ها
دل دل شنیدن صدای پا
یادمه امتحان همیشه سخت
اندازه گرفتن عمر درخت
گل سرخ پرپر لای کتاب
قد کشیدن تو ترانه های ناب
وحشت ترکه ی مرطوب انار
دیوار مدرسه و فکر فرار
فصل آسمونی یکی شدن
فصل بی دووم خوشبختی من

تکیه گاه بی گناه گریه ! تو کجا رفتی ؟ کجا رفتی ؟ کجا ؟
بی تو همسایه ی سایه ها شدم ، تن سپردم به شکست بی صدا
بیا همبازی خوب کودکی ، دوباره بچه می شیم یواشکی
اگه حرفی واسه خندیدن نبود ، تا ته دنیا می خندیم الکی ...■
 

mahdi271

عضو جدید
نام و ننگ

تشنه ترین ترانه ساز ، تو شهر سایه ها منم
اما توی ترانه هام دریا رو فریادمی زنم
بغض هزار تا حنجره تو سیم گیتار منه
هر نفسم به این سکوت ، هزار تا خنجر می زنه
ترانه ها زبانه زد ، در رو سکوت نارفیق !
خشک تر آتیشش می گیرن تو هرم شب سوز حریق !

ای روزگار سنگی ! ما نام و ننگ نخواستیم !
ماهی سرخمون رو شام نهنگ نخواستیم !
خوب می دونیم که عمر پروانه ها یه روزه
ما عمر نوح رو توی پیله ی تنگ نخواستیم !

من آخرین حادثه ام تو این سکوت یکنواخت
اون کسی که تو هق هقش به گریه قافیه نباخت
اما برای تو کی ام ؟ یه تک درخت توی کویر
رو قله ی ترانه ها ، اما تو بند تن اسیر
یه انعکاس از یه سکوت ، به چلچله توی خزون
یه بادبادک بدون نخ ، گم شده توی آسمون

ای روزگار گرسنگی ! ما نام و ننگ نخواستیم !
ماهی سرخمون رو شام نهنگ نخواستیم !
خوب می دونیم که عمر پروانه ها یه روزه
ما عمر نوح رو توی پیله ی تنگ نخواستیم !■
 

mahdi271

عضو جدید
بدل

واژه ی بکره ی عشق ! با سکوتم آشنا باش
شونه ی پاک ترانه ! تکیه گاه گریه ها باش
واسه سوزوندن سایه چوب کبریت غزل کو ؟
پشتمون به خاک حیله س ، واسه این فن یه بدل کو ؟
دیدی تو زورخونه هامون زورا بیخودی هدر شد ؟
دیدی از خون سیاوش برگای شاهنامه تر شد ؟
قاب قصه ها ی کهنه ، لونه ی سی تا کلاغ بود
همیشه تو شهر خورشید قحطی نور و چراغ بود

بگو قصه گوی خسته ! قلمت رو چن فروختی ؟
چن تا پولک دروغی به قبای قصه دوختی ؟
بگو افسانه نوشتن قیمت چن تا شتر بود ؟
از هجوم چن تا سکه خورجینت همیشه پر بود ؟

توی زورخونه هنوزم یکی شاهنامه می خونه
هنوزم صدای مرشد می پیچه تو قهوه خونه
هنوزم رستم دستان واسه شون یه قهرمانه
جای رخش مثل همیشه خالیه توی ترانه
قهرمان قصه رخشه که همیشه زین به پشته
نه کسی که توی میدون با کلک دیوا رو کشته
قهرمان تو سایه مونده ،‌کسی قصه ش رو نخونده
پر پروانه ی عشق رو حسرت شعله سوزونده

بگو قصه گوی خسته ! قلمت رو چن فروختی ؟
چن تا پولک دروغی به قبای قصه دوختی ؟
بگو افسانه نوشتن قیمت چن تا شتر بود ؟
از هجوم چن تا سکه خورجینت همیشه پر بود ؟■
 

mahdi271

عضو جدید
حنجره تو پنجره کن !

پیله شکسته اما شب پره توی خوابه
تو گفتگوی دریا عطسه ی اضطرابه
صبر اومده ترانه ! نزن رو دست آواز
زخمت از حریم سینه ی من بیاغاز
تو آسمون قصه اون پل رنگ به رنگ نیست
چشمک این ستاره به چشم شب قشنگ نیست

هرجای این ترانه یی حنجره ت رو پنجره کن
تو این سکوت بی حیا شب رو پر از زنجره کن

نبض ستاره مرده ما دیگه سرد سردیم
تو خاطرات کهنه دنبال « من » می گردیم
دریچه های ‌آواز رو به ترانه بسته س
اینه ی دلامون یه اینه ی شکسته س
اما طنین رؤیا هنوز ترانه سازه
هنوز تو این سیاهی چن تا دریچه بازه

هرجای این ترانه یی حنجره ت رو پنجره کن
تو این سکوت بی حیا شب رو پر از زنجره کن ■
 

mahdi271

عضو جدید
عروس برون

انگاری تو کوچه تون عروس برونه ، عسلک !
چشمای خیس منم مهمونتونه ، عسلک !
یه دم این پنجره رو رو به ترانه وا کنین
تا صدام تنها واسه شما بخونه ، عسلک !

عسلک ! قاصدکم نشونیتون رو بلد !
پهلوون قلم رو چشم شما زمین زد !
این دل رو رد نکنین !خوب می دونم پیش شما
توی درس عاشقی بزرگ ترانه هام رد !

شب پیش نگاهتون مهتابش رو کم میاره
خیابون چشمتون کوچه ی دررو نداره

عمری واسه شما چله نشستم ، عسلک !
تا حالا شاخ هزار دیو رو شکستم ، عسلک !
غیر از اون ستاره یی که توی چشمای شماس
دلم رو به هیچ ستاره یی نبستم ، عسلک !

عسلک ! به یک نگاه این دل رو مهمون بکنین !
غصه رو از این دل شکسته بیرون بکنین !
بگین از من تا شما چن تا ستاره فاصله س؟
دیوار فاصله رو یه جوری داغون بکنین ؟

شب پیش نگاهتون مهتابش رو کم میاره
خیابون چشمتون کوچه ی دررو نداره ■
 

mahdi271

عضو جدید
سرنگ خالی

زیر پل یه مرد لاغر ، رو زمین خیس نشسته
کنار یه تل آتیش ، با چشای نیمه بسته
اون کیه ؟ کسی که هرگز زندگی رو نشناخته
همه ی ستاره هاش رو به شبای کهنه باخته
اون کیه ؟ یه مرد خسته ، مرد غمگین تکیده
کسی زیر پل این شهر گریه ی اون رو ندیده
با فروش هر یه بسته تو خودش شکسته صد بار
مثل اون شعر قدیمی ، هر دریچه ش شده دیوار
نقطه چین روی رگ هاش ، جانشین حرف مرگه
نقطه های زندگی نیست ، جای سوزن سرنگه
کی میدونه ؟ کی می دونه ؟ رمقی براش نمونده
شعله ی حادثه اونم مث مشتریش سوزونده
خیره شدن به شعله های چشمای مات نیمه باز
یه مشتری پول نداره ، میگه :« من رو یه بار بساز ! »
انگاری گریه می کنه مرد سیاه آس و پاس
هق هقش رو نمی شنویم گریه ی مرده بی صداس
مرد لاغر پیش آتیش خوابای کهنه می بینه
سارا دختر سه ساله ش توی خواب پیشش می شینه
می گه : « بابا تو کجایی ؟ تنها موندیم توی خونه
هی می گم بابا کجا رفت ؟ اما هیشکی نمی دونه
مادرم آرزوهاش رو می ریزه رو دار قالی
بی تو قالی رنگ نداره ، بابا جون ! جای تو خالی ! »
مرد لاغر یه کمربند می پیچه به دور بازوش
آمپول هوا تو دستش ، می شکنه طلسم جادوش
نقطه چین روی رگ هاش ،‌دیگه هم معنی مرگه
خط و خال زندگی نیست ، جای آخرین سرنگه
مشتری جیباش رو گشته ،‌ همه بسته هاش رو برده
مرد لاغر زیر اون پل با سرنگ خالی مرده ... ■
 

mahdi271

عضو جدید
آدم به آدم می رسه

مرغک پر شکسته ام ، قوت بال من تویی
شهر به شب نشسته ام ، ماه هلال من تویی
تشنه و بی ترانه ام تو هرم دلسپردگی
چشمه ی آب روشن پاک و زلال من تویی
یه سال پیر و کهنه ام با هفته های بی تپش
لحظه ی آسمونی تحویل سال من تویی

می دونم چشمای تو یه روز به دادم می رسه
کوه به کوه نمی رسه ،‌آدم به آدم می رسه

قصه ی سرنوشت من زانوهام رو خم می کنه
نقطه ی پاک روشن فنجون فال من تویی
یه آدم برفی مغروور به یخ نشسته ام
ذغال چشم ،‌سطل کلاه ، دسکش و شال من تویی
ترانه های تازه م رو برای تو زوج می زنم
اما به تو نمی رسن ،‌شعر محال من تویی

می دونم چشمای تو یه روز به دادم می رسه
کوه به کوه نمی رسه ، آدم به آدم می رسه ■
 

mahdi271

عضو جدید
مرد شرقی

این منم ! یه مرد شرقی ، با یه عالمه ترانه
یه ترانه خون خسته ، با نگاه عاشقانه
این منم ! یه مرد شرقی ، یه برنده ، یه ستاره
نبض ساز رو تو ترانه زنده می کنم دوباره
اما تو اینه کی ام من ؟ یه ترانه ساز خسته
که نبودن یه یاور ، همه جاده هاش بسته

گفتی از حادثه بگذر برای به من رسیدن
از همه دنیا گذشتم ، حالا این تو ،‌ حالا این من
معنی به تو رسیدن نرسیدن به خودم بود
توی قصه ی من و تو ، حرف عاشقانه کم بود

بی تو بازنده ترینم ، ای برنده ی همیشه
غصه ی نبودن تو ، تو ترانه جا نمی شه
با تو من برنده می شم ، توی این ترانه بازی
تو سکوت خلوت من ، تو مث صدای سازی
با تو این عاشق شرقی روی قله ی ترانه س
حرف آخرم تویی ، تو ! این ترانه ها بهانس

گفتی از حادثه بگذر برای به من رسیدن
از همه دنیا گذشتم ، حالا این تو ،‌ حالا این من
معنی به تو رسیدن نرسیدن به خودم بود
توی قصه ی من و تو ،‌حرف عاشقانه کم بود ■
 

mahdi271

عضو جدید
سنگ ، کاغذ ، قیچی

قیچی ! من رو قیچی نکن ! بذار که سنگ رو ببرم
من پرم از ترانه ها کاغذ جنس پیرهنم
قیچی! من رو قیچی نکن ! برگ برنده با منه
من اگه بازی نکنم ، سنگه صدات رو می شکنه
سنگ سیاه ! نعره نزن ! تو گوش من رجز نخون
تا ته شب منتظره شروع نوبتت بمون !
حرف حساب تو چیه ؟ آسمونت چه رنگیه ؟
خونه ی سنگی دلت ، یه خونه ی کلنگیه !

قیچی اگه امون بده ، برنده کاغذ نه سنگ
سنگ اگه یکه تاز بشه ، بازی می شه میدون جنگ

قیچی یه کم امون بده ! حرف حساب پیش منه
سنگ به کسی گوش نمی ده ، همیشه نعره می زنه
قیچی یه کم امون بده ! تنها برای یک نقس
رفتن من باختن توست ، سنگ می مونه ، همین و بس
زندگی مثل بازی کاغذ و سنگ و قیچیه
هیشکی خبردار نمی شه برنده ی بازی کیه

قیچی اگه امون بده ، برنده کاغذ نه سنگ
سنگ اگه یکه تاز بشه ، بازی می شه میدون جنگ ■
 
بالا