mahdi271
عضو جدید
دیوار
باز آواز قناری در قفس
خاطرات مرده ام را زنده کرد
آه ! غمگین است این آواز او
زخم های کهنه ام را تازه کرد
*
چه تماشا دارد؟
مرغ در کنج قفس
باز کن در را به او
آدم خودخواه پست
*
من دلم می گیرد
چون به او می نگرم
مثل اینست که دلم
در قفس می میرد
*
باز هم هدیه دهید
آسمان را به پرش
او ندارد هوسی
جز پریدن به سرش
*
نیست در کنج دلش
جز دمی پرسه زدن
در هوایی آزاد
او چنین حقش نیست
که بماند ناشاد
*
حق او زندان نیست
حق او بال و پر است
او نمی داند که...
قفسش جنس زر است
*
این قفس را ببرید
می زنم من فریاد
این دل غمزده ام
یاد دیوار افتاد
باز آواز قناری در قفس
خاطرات مرده ام را زنده کرد
آه ! غمگین است این آواز او
زخم های کهنه ام را تازه کرد
*
چه تماشا دارد؟
مرغ در کنج قفس
باز کن در را به او
آدم خودخواه پست
*
من دلم می گیرد
چون به او می نگرم
مثل اینست که دلم
در قفس می میرد
*
باز هم هدیه دهید
آسمان را به پرش
او ندارد هوسی
جز پریدن به سرش
*
نیست در کنج دلش
جز دمی پرسه زدن
در هوایی آزاد
او چنین حقش نیست
که بماند ناشاد
*
حق او زندان نیست
حق او بال و پر است
او نمی داند که...
قفسش جنس زر است
*
این قفس را ببرید
می زنم من فریاد
این دل غمزده ام
یاد دیوار افتاد