مشاعرۀ سنّتی

[@ RESPINA @]

ای دیر به دست آمده افسوس برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

 

[barg]

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا!!!!
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

 

[naghmeirani]

اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را

به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

 

[احمد ترابی]

تو عهد کرده ای که به خون نشانی مرا
من جهد کرده ام که به عهدت وفا کنی​

 

[naghmeirani]

سعدی

سعدی

یک گلِ مقصود در این بوستان

چیده نشد بی مددِ دوستان

 

[احمد ترابی]

نگارم خشمگین می را چو در پیمانه می ریزد
زبیم عاشقان است این که استادانه می ریزد
چو دیدم خال در کنج لبش با خویشتن گفتم
که جانانم به قصد مرغ جانم دانه می ریزد​

 

[naghmeirani]

قيصر امين پور

قيصر امين پور

در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگين کمان عشق اهورايي
از پشت شيشه دل تو پيداست

​

 

[احمد ترابی]

تو که از خوردن می لعل لبت رنگین است
پس سبب چیست که می تلخ و لعل لبت شیرین است

 

[naghmeirani]

مولوی

مولوی

تا نقشِ تو در سینۀ ما خانه نشین شد

هر جا که نشستیم چو فردوسِ برین شد

​

 

[ahmadesalehi]

تا نقشِ تو در سینۀ ما خانه نشین شد

هر جا که نشستیم چو فردوسِ برین شد


درپرده ی سوزوساز هم می خنديم
با داغ درونگداز هم می خنديم
چون لاله ی نوشکفته ای درباران
از گريه پريم وباز هم می خنديم

 

[*زهره*]

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را

 

[laleh_a]

الا یاران سه نوعند ار بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی

به نانی نان بده از در برانش
مدارا کن تو با یار زبانی

ولیکن یار جانی را نگهدار
به پایش جان بده تا می توانی

 

[*زهره*]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

 

[hamid_61]

سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشته ست​

تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری​

به سرشک همچو باران زبرت چه برخورم من​

که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری​

 

[*زهره*]

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 

[naghmeirani]

ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

دل کیست که گویم از برای غم تست​

یا آنکه حریم تن سرای غم تست

لطفیست که میکند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم تست؟

​

 

[احمد ترابی]

تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن
به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی​

 

[naghmeirani]

یار این طایفه خانه برانداز مباش
از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش
می‌شوی شهره به این فرقه هم‌آواز مباش
غافل از لعب حریفان دغا باز مباش

به که مشغول به این شغل نسازی خود را
این نه کاری‌ست مبادا که ببازی خود را

​

 

[barg]

آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می برد
ترک از خراسان آمده از پارس یغما می برد​

 

[احمد ترابی]

ای شمع آهسته بسوز که شب دراز است
ای اشک آهسته بریز که غم زیاد است​

 

[احمد ترابی]

من جواب نغمه رو دادم اشکال نداره با دال می نویسیم:
درون سینه آهی سرد دارم
رخی پژمرده رنگی زرد دارم
ندانم عاشقم ،مستم،چه هستم
همین دانم دلی پر درد دارم

 

[barg]

ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردي
تو بمان و دگران ، واي به حال دگران​

 

[elva]

نه جان صفت رضای او میگیرد
نه دل طلب وفای او میگیرد

هر چیز که آن در دل توجای گرفت
می دان به یقین که جای او میگیرد

 

[ARASH AZ]

درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر حجری چشیدهتم که مپرس

 

[barg]

سوختم سوختم از عشق تو چون شاخه ی خشکی
به امیدی که برآید ز سر کوی تو دودم​

 

[elva]

سر راهان نشینم تا تو آیی
در شادی بروی مو گشایی

آیه روزی بروز مو نشینی
بوینی تا چه سخته بی وفایی

 

[naghmeirani]

یاد او کردم ز جان صد آه درد آلود خاست

خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست

​

​

 

[godmaycry]

یک گاو در آسمان و نامش پروین
گاو دگری نهفته در زیر زمین

چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین

 

[barg]

نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
ز مهر در تو نشانی ندیدم و نشنیدم​

 

[ARASH AZ]

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
پس تو دیگر با جوانان ناز کن,با ما چرا؟