بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها رفتم به pme گفتم اونم بیاد..
:d
سلام یاسمن جون...
خوش اومدی ... می بینم بوی گل اومد
خسته نباشی آبجی... حالا از کجا میای که اینقدر خسته ای؟
ممنون سارا جون شما لطف داري:gol:
از تالار عكس:d
خيلي راهه:d
سلام

خسته نباشی/
سلامت باشي پسر:w02:
خیلی خیلی خسته نباشی
اینو بخور نگار یکی دیگه میاره
ما كه قبلاً سلام عليك كرديم:d
:w27:
سلام ...
ببین ببین توروخدا ،تا من میام اینم با اون افاده هاش، سر و کلش پیدا میشه ... :D
خوبه من هر شب دارم كسي رو روشن ميكنما:w02:
تنبل:w02:
خوب کردی عزیزم... اصلاً اینجا بدون یاسمن صفا نداره، از محمد صادق بپرس، خودش بهت می گه :D
:w40:
زدي به هدف:d
از سر جادو جنبلش دیگه ... :D
اي كاش ميشد نظر سنجي زدنو خوندن فيزيكم بايه جادو انجام داد:d
اوخی..جای ارامش خالی...
كلا پاچه خورده تا 2 روزخوابه:d
اوه اوه، این یکی رو دیگه نگو که اصلا اینجا رو به آشوب میکشه، همین یاسمنی که هست واسه هفت پشت اینجا بسه ... :D
:w15:
سلامی میکنم به همه دوستای گلم
خوبین ؟

و شب همتون قشنگ :gol:
تو مگه نرفتي بخوابي كه صبح پاشي درس بخوني؟:w02:
 

losi

عضو جدید
نگو سرده داره خورشید در میاد، نگو تاریکه شب غم سر میاد ...
نگو از تنها شدن دلم شکسته، تنها نیستی اون بالا خدا نشسته ...
نگو ابره که تو آسمون می تازه، آسمونه رو به قبله بازه بازه ...
تو میگی فردا ندارم، کسی فردا رو ندیده ...
من میگم فردا پر از، روشنیه نور امیده ...
دل صاف مثل شیشه، تو میگی پیدا نمیشه ...
من میگم زنده به عشقه، دل صاف مثل شیشه ...:gol:

خیلی قشنگه :gol::gol::gol:
 

فدکی

عضو جدید
دوستان زیر کرسی قصه گفتن ؛ فقط در شب های زمستان مصداق دارد بویژه اگر برف می بارد
ولی حالا که چنین فصلی نیست :D
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب دیگه
من کم کم برم
شب همگی خوش
برو به سلامت ...
راستی خوشحال باش، امشب سایت خیلی دوستت داشت ... ;):D

:d

ممنون سارا جون شما لطف داري:gol:
از تالار عكس:d
خيلي راهه:d

سلامت باشي پسر:w02:

ما كه قبلاً سلام عليك كرديم:d
:w27:

خوبه من هر شب دارم كسي رو روشن ميكنما:w02:
تنبل:w02:

:w40:
زدي به هدف:d

اي كاش ميشد نظر سنجي زدنو خوندن فيزيكم بايه جادو انجام داد:d

كلا پاچه خورده تا 2 روزخوابه:d

:w15:

تو مگه نرفتي بخوابي كه صبح پاشي درس بخوني؟:w02:
چی؟ تو کیو روشن میکنی هر شب؟ به به، پس شما شغل ساغی رو اینجا بر عهده داری؟ خب حالا زود اعتراف کن کیو روشن میکنی تا با خشونت نیومدم جلو، فقط نگو که منظورت کرسی بود که اصلا باورم نمیشه ...:mad: :D
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
اههه
به جای اینکه بگی زود شب خوش
بگووووووو اااا
کجاااا
بی تو که نمیشهههه
یه کم بمون
:دی
كجاااااااااا نگار؟
بودي حالا
تشيف بيار بازم
شبت خوش
بچه ها به اين ميگن تعارف لاهيجاني:d يا به عبارتي لاهيجاني صلاح:d
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
پشت چراغ قرمز ايستاده‌ بودم، پسر با جعبه‌اي آدامس از لا به لاي ماشين‌ها عبور مي‌كرد. آدامسي از او خريدم.
پول خرد نداشتم، اسكناس درشتي دادم. با تعلل در حال شمارش بقيه پول بود كه چراغ سبز شد. نتوانستم منتظر بمانم، حركت كردم.
در راه با خود فكر كردم كه شايد پسرك به عمد معطل كرد تا چراغ سبز شود. به چهارراه بعدي رسيدم.
آن جا تصادفي رخ داده و ترافيك شده بود. در انتظار باز شدن راه بودم كه كسي به شيشه زد.
باورم نشد؛ همان پسرك آدامس فروش بود كه خسته و نفس زنان خود را به من رسانده بود. مقداري پول در دستش بود و گفت: ببخشيد، بقيه پول شما... :gol:
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه دیگه برو بخواب. بسه واسه امشب :دی
:surprised::surprised::surprised::surprised:نمخام(مشهدی!)
برو به سلامت ...
راستی خوشحال باش، امشب سایت خیلی دوستت داشت ... ;):D


چی؟ تو کیو روشن میکنی هر شب؟ به به، پس شما شغل ساغی رو اینجا بر عهده داری؟ خب حالا زود اعتراف کن کیو روشن میکنی تا با خشونت نیومدم جلو، فقط نگو که منظورت کرسی بود که اصلا باورم نمیشه ...:mad: :D
نه خیر
کارت دیگه خریدم
تازه این یکی 1000 تومن گرون تره!

كجاااااااااا نگار؟
بودي حالا
تشيف بيار بازم
شبت خوش
بچه ها به اين ميگن تعارف لاهيجاني:d يا به عبارتي لاهيجاني صلاح:d
:surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised:
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
چی؟ تو کیو روشن میکنی هر شب؟ به به، پس شما شغل ساغی رو اینجا بر عهده داری؟ خب حالا زود اعتراف کن کیو روشن میکنی تا با خشونت نیومدم جلو، فقط نگو که منظورت کرسی بود که اصلا باورم نمیشه ...:mad: :D
باز اين كيبورد من كار دستم داد:d
مي دونيمن چند بار هر پستي رو اديت مي كنم؟:w02:
فاصله رو رعايت كن آنفولانزا زياد شده! :w02:
منظورم كرسي بود! قبول نداري؟ تو دادگاه ثابت مي كنم:d
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز اين كيبورد من كار دستم داد:d
مي دونيمن چند بار هر پستي رو اديت مي كنم؟:w02:
فاصله رو رعايت كن آنفولانزا زياد شده! :w02:
منظورم كرسي بود! قبول نداري؟ تو دادگاه ثابت مي كنم:d

آره خب، منم بودم میگفتم، کیبوردم، همسایم، دوستم، بی پولی، و آخرشم میگفتم جامعه، آره جامعه منو به اینجا کشونده، ولی متاسفم، من گوشم از این حرفا پره ... :razz:
هر چند بار، ولی ضمیر ناخودآگاهتو که نمیتونی ادیت کنی میتونی؟ نه نمیشه، اون خودش همه چیرو نشون میده ... :D
شده باشه، من مامورم و معذور ... :D
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردی هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم هم حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به اونشان می‌دادند که یکی از طلا بود و یکی از نقره.اما مرد گدا همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد.این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می‌دادند و مرد گدا همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد.تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه مرد گدا را آنطور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. درگوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. مرد پاسخ داد: حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من از آنها احمق‌ترم. شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام.!!!!
اگر کاری که می‌کنی٬هوشمندانه باشد٬هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند :D
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهلول و ابوحنيفه ...

بهلول و ابوحنيفه ...

روزى بهلول از مجلس درس ابوحنيفه گذر مى كرد او را مشغول تدريس ديد و شنيد كه ابوحنيفه مى گفت حضرت صادق عليه السلام مطالبى ميگويد كه من آنها را نمى پسندم اول آنكه شيطان در آتش جهنم معذب خواهد شد در صورتيكه شيطان از آتش خلق شده و چگونه ممكن است بواسطه آتش ‍ عذاب شود دوم آنكه خدا را نمى توان ديد و حال اينكه خداوند موجود است و چيزيكه هستى و وجود داشت چگونه ممكن است ديده نشود سوم آنكه فاعل و بجا آورنده اعمال خود بنى آدمند در صورتيكه اعمال بندگان بموجب شواهد از جانب خداست نه از ناحيه بندگان بهلول همينكه اين كلمات را شنيد كلوخى برداشت و بسوى ابوحنيفه پرت كرده و گريخت اتفاقا كلوخ بر پيشانى ابوحنيفه رسيد و پيشانيش را كوفته و آزرده نمود ابوحنيفه و شاگردانش از عقب بهلول رفتند و او را گرفته پيش خليفه بردند بهلول پرسيد از طرف من بشما چه ستمى شده است ؟ ابوحنيفه گفت كلوخى كه پرت كردى سرم را آزرده است بهلول پرسيد آيا ميتوانى آن درد را نشان بدهى ابوحنيفه جواب داد مگر درد را مى توان نشان داد بهلول گفت اگر بحقيقت دردى در سر تو موجود است چرا از نشان دادن آن عاجزى و آيا تو خود نمى گفتى هر چه هستى دارد قابل ديدن است و از نظر ديگر مگر تو از خاك آفريده نشده اى و عقيده ندارى كه هيچ چيز بهم جنس خود عذاب نمى شود و آزرده نمى گردد آن كلوخ هم از خاك بود پس بنا بعقيده تو من ترا نيازرده ام از اينها گذشته مگر تو در مسجد نميگفتى هر چه از بندگان صادر شود در حقيقت فاعل خداوند است و بنده را تقصير نيست پس از اين كلوخ هم از طرف خداوند بر سر تو وارد شده و مرا تقصيرى نيست .
ابوحنيفه فهميد كه بهلول با يك كلوخ سه غلط و اشتباه او را فاش كرد در اين هنگام هارون الرشيد خنديد و او را مرخص نمود ... :D
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره خب، منم بودم میگفتم، کیبوردم، همسایم، دوستم، بی پولی، و آخرشم میگفتم جامعه، آره جامعه منو به اینجا کشونده، ولی متاسفم، من گوشم از این حرفا پره ... :razz:
هر چند بار، ولی ضمیر ناخودآگاهتو که نمیتونی ادیت کنی میتونی؟ نه نمیشه، اون خودش همه چیرو نشون میده ... :D
شده باشه، من مامورم و معذور ... :D
تو دادگاه ثابت مي كنم:thumbsup2:
اونم اديتتش مي كنيم:thumbsup2:
چرا ساکت شدید همتون؟
من نباشم اين تاپيك مي خوابه:w02:
نظر سجي رو زدم رفت پي كارش! قبليارم دادم درشونو تخته كنن:d
.
.
.
.
.
شب خوش دوستان:gol:
از 8 صبح كلاس دارم تا 5 بعد از ظهر:cry:
ميان ترم فيزيكم دارم برام دعا كنين! خوندمش ولي استاد يه كم سختگيره:cry:
:gol:
 

losi

عضو جدید
دوستان شب همگی بخیر ... :gol:
شب شما هم بخیر...
خوابهای خوب ببینی :gol:


تو دادگاه ثابت مي كنم:thumbsup2:
اونم اديتتش مي كنيم:thumbsup2:

من نباشم اين تاپيك مي خوابه:w02:
نظر سجي رو زدم رفت پي كارش! قبليارم دادم درشونو تخته كنن:d
.
.
.
.
.
شب خوش دوستان:gol:
از 8 صبح كلاس دارم تا 5 بعد از ظهر:cry:
ميان ترم فيزيكم دارم برام دعا كنين! خوندمش ولي استاد يه كم سختگيره:cry:
:gol:

شب بخیر عزیزم...:gol:
حواست رو جمع کن، نمره خوب میاری، تو می تونی ;)
 

Similar threads

بالا