[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شاید ده بار از جلوی هر ویترین گذشته ام. پیداش نمی کنم. اینو تو دلم می گویم. اما باز هم با یک امید واهی می گردم. گاهی خسته می شوم.مزه بادام تلخ تو دهنمه. باید یک کفش پیدا بشه. این همه کفش...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خیابان پر از آدم است٬ تاکسی پر از آدم است ٬ اتوبوس ٬تلویزیون ٬ فامیل ٬ همه آنها پر از آدم اند.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آدم های موجه ٬ آدم های در ظاهر خوب ٬ آدم های در ظاهر بد ٬ آدم های دماغ سر بالا ٬ آدم های اخمو ٬ آدم های همیشه خندان.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دنیا پر از آدم های جورواجور است٬ اما نمیشه هیچ کدام آنها را از قیافه شان شناخت.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]غرق می شوم در دنیای ظاهرها ٬ در دنیای قیافه ها...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آغاز همه اشتباه ها٬ که آدم ها را یا سیاه می بینیم یا سفید. یادمان می رود که ما خاکستری هستیم٬ بعضی هایمان کم رنگ ٬ بعضی هایمان پر رنگ.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم گرفته دلم واسه خودم تنگ شده دلم واسه خودم میسوزه نه می تونم این حقیقت تلخ رو بپذیرم نه می تونم انکارش کنم نه می تونم بهش بی توجه باشم.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این یک نفرینه. این یک نفرینه. یک بادامه تلخ. بعضی ها وقتی مزه اشو حس می کنند زیر زبونشون اونو از دهنشون تف می کنند بیرون. بعضی ها قورتش می دهند و برای اینکه تلخی اش از یادشون بره یک بادام دیگه می خورند.بعضی ها این مزه تلخ رو حفظ می کنند .ما تنها هستیم .این را دیر می فهمیم. اصلا بهتره اینو نفهمیم. بعضی ها بعضی وقتا حس می کنند بعضی ها اصلا حسش نمی کنند و بعضی ها یک روزی اونو می بینند. نمیشه از دست بادام تلخ رها شد...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من مزه ها رو فراموش نمی کنم. خیلی تلاش می کنم. بادام های پیاپی می خورم اما همه اش تلخه...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کفش ها رو نگاه می کنم. همیشه برای من کفش ها تعیین کننده بوده اند. کفش هایی به ظاهر خوب ٬ کفش های در ظاهر بد ٬ کفش های دماغ سر بالا ٬ کفش های اخمو ٬ کفش های همیشه خندان [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اما هیچ کدام از این کفش ها همیشه با تو نمی مونند.اگه خوب باشند واسه یک مدت پاهاتو از سرما گرما سنگ و شیشه حفظ می کنند. بعضی هاشون همیشه غر می زنند به انگشت های پات. شاید اصلا نبودند پاهات راحت تر نفس می کشیدند....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نه اصلا چرا از این طرف می بینی شاید تو هستی که آنها را تنها می گذاری...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این هم مهم نیست. مهم اینه که هر دو تنها می مانید. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اونقدر دهنم تلخه که فکر می کنم بهتره خاطره کفش را از ذهنم بیرون کنم. این هم مزه ای است...[/FONT]