كينه‌ی بی‏سوادی....

a.z

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای سعيد حجاريان

كينه‌ی بی‏سوادی

محمد حیدری

"نشنیده‌ام كه در این سال‌ها‌ی بعد از ترور، حجاریان چیزی نوشته باشد. اصولاً هر وقت قرار بود از حجاریان چیزی منتشر شود دوستانش در كنارش می‏نشستند و او حرف می‏زد و بعد حروفچینی می‏شد و دوباره خوانده می‏شد و چند بار رفت و برگشت می‏كرد تا متنی كه حجاریان را راضی كند تهیه می‏شد. چندباری این‌كار را كرده‌ام."








شنیده‌ایم كه در زندان‌های پیش از انقلاب، از اوایل دهه‌ی پنجاه وقتی نسل جدید مبارزان وارد زندان شدند باسوادتر بودند و در بحث و مناظره‌های داخلی زندان برخی سیاسیون سابق (كه می‏دانید چه كسانی بوده‌اند) جلوی جوانترها كم آوردند و بعد یواش یواش بحث نجس و پاك بودن رقیب مطرح شد و حساب‌ها را جدا كردند.


اختلاف‌های داخل زندان بعدها تبدیل شد به كینه‌های بیپایان و بالاخره به جنایت‌هایی انجامید كه فراموش نشدنی است. زندانی سابق كه «شاید» مقاومت هم كرده بود قبلاً؛ شد شكنجه‌گر جدید! آنهم شكنجه‌گر كسی كه سابقاً با او هم‌سلول بود. آن اختلاف‌ها را كه نتوانسته بود با حرف و گفت‌وگو و بحث حل كند و شكست خورده بود؛ اینبار خواست كه با شلاق و درفش حل كند و منطق خودش را از «كف پا» وارد كند. و جالب آنكه چون همیشه در بحث كردن كم آورده بود، همین برایش عقده‌ای بود كه هرجا مینشست ادعا می‏كرد كه با بحث كردن زندانیان را متقاعد كرده است. آنقدر این حرف را تكرار كرده‌اند كه بعید می‏دانم كسی نشنیده باشد.


چنان با «آب و تاب» از مناظره‌ی خودشان در زندان با مخالفان و متقاعد كردن آنها حرف می‏زنند كه شنونده با خود می‏گوید اینها یا دیوانه‌اند یا از «بیسواد»یشان است كه می‏گویند در زندان بحث كرده‌اند و زندانی را متقاعد كرده‌اند! چون اگر كمترین سوادی داشت می‏فهمید كه اولین پیش‌شرط مناظره و بحث «شرایط برابر» است و زندانی و زندان‌بان هرگز در شرایط برابر نیستند و اصولاً در چنان وضعی حرف از مناظره و بحث، حماقت كامل است و باز نشانه‌ی بیسوادی! و این كابوس برایشان تمام نمی‏شود! بهتر نیست كمی كتاب بخوانید؟!


دیروز وقتی نوشته‌ی منسوب به حجاریان را دیدم خنده‌ام گرفت از این عقده‌ی بیسوادی! حجاریان شاخص اندیشه‌ورزی رفورمیست‌های ایران در این سالها بوده است. مردی میانه‌رو؛ باهوش و پیچیده. خلاصه‌ی اتهامش این بود كه علوم غربی خوانده و تحت تأثیر آموزه‌های ماكس وبر بوده! و مهمتر از آن اینكه « در این انتخابات با ارائه تحلیل های ناصواب مرتكب خطاهای سهمگین شده‌»! این نوآوری و شكوفایی را توجه كنید: « ارائه تحلیل‌های ناصواب» جرم حجاریان است و باید از آن تبری جوید! چیزی برایتان آشنا نیست؟ اندیشیدن و تحلیل كردن بطور «رسمی»جرم شده است امروز!


نشنیده‌ام كه در این سال‌ها‌ی بعد از ترور، حجاریان چیزی نوشته باشد. اصولاً هر وقت قرار بود از حجاریان چیزی منتشر شود دوستانش در كنارش می‏نشستند و او حرف می‏زد و بعد حروفچینی می‏شد و دوباره خوانده می‏شد و چند بار رفت و برگشت می‏كرد تا متنی كه حجاریان را راضی كند تهیه می‏شد. چندباری این‌كار را كرده‌ام.


یكی دوبار برای مصاحبه و یكبار هم در اردیبهشت 1383، برای یك مقاله كه می‏خواست در مراسم بزرگداشت بازرگان خوانده شود. چند باری گفت و اصلاح شد و نهایتاً با عنوان «بازرگان مشروطه خواه تمام عیار» خوانده شد. اصولاً حجاریان در این سال‌ها نمی‏نوشت و نمی‏توانست بنویسد و اینكه در زندان به نوشتن هم مشغول شده نشان از تحولات اساسی در اوست! لابد هدف این بوده كه «اعتماد» مردم بدست آید! والبته نیازی هم به این دستخط نبود. مگر نه اینكه خودش آنجا نشسته بود وچشم‏هایش كه می‏نگریست؟


حجاریان را كه ترور كردند آن «نشریه‌ی كثیف» بلافاصله صمیمی شد و نوشت «بالاخره نوبت به سعید رسید!» و چه ستایش‏ها كرد و البته نماینده‌ی مقامات هم رفتند به عیادت تن حجاریان در بیمارستان. بدشانسیشان این بود كه كار حجاریان تمام نشد. اكنون او را در دادگاه محاكمه می‏كنند به جرم تحلیل‌هایی كه كرده! شگفت زده شدم از این نمایش مضحك. بازهم بیسوادها در زندان مباحثه كرده‌اند و دانشمندی را به اشتباهاتش متوجه نموده‌اند.


چند سال پیش وقتی متهمان ترور حجاریان در دادگاه آمدند بر روی سرشان گل می‏ریختند و صلوات می‏فرستادند. حجاریان از حق شخصی خودش گذشت چرا كه آن‏ها را «آلت»فعل می‏دانست. آن تروریست هم بعد از مدتی آزاد شد و شنیدیم كه بر سردر خانه‌اش پرچم زده بودند ذوالفقار علی! می‏دانم كه باز هم آقا سعید از حق شخصیاش می‏گذرد و می‏بخشد. ستمگران اما بدانند كه این ستم‌ها فراموش نخواهد شد.


یكبار حجاریان در جایی نوشته بود:« البته من در جوانی گاهی بی‏تعهد عمل‌كرده‌ام و رجماًبالغیب، سنگی هم با امید صیدی به گنجشكی پرانده‌ام. از خدا می‏خواهم برای این قبیل كارها مرا ببخشاید.» آن نوشته همچنان در گوش من است.


این روزها و سال‏ها در تاریخ یك چشم برهم زدن هم نیست. نشنیده‌ای كه خداوند آن زمان را نزدیك می‏داند؟ «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ» و در جایی دیگر از نزدیك بودن روز حسابرسی سخن می‏گوید؟ «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ»


برگرفته از: وبلاگ زمستان
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای خدا...
تو این ظلم بازار فقط تورو داریم...!:gol:
 
بالا