مشاعرۀ سنّتی

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو نگاه می کنی
کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو!
این چه نگاه کردن است؟!
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا ابروی چون کمانت دیدم
صد گونه ز هم از آن کمان است
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تنم افتاده خونين زير اين آوار شب ، اما
دري زين دخمه سوي خانه خورشيد، بگشادم

به جز دام سر زلفت كه آرام دل سايه است
به بندي تن نخواهد داد هرگز جان آزادم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو آب گوارايي جوشيده ز خارايي
اي چشمه مكن تلخي ور زهر چشانندت

يك عمر غمت خوردم تا در برت آوردم
گر جان بدهند اي غم ازمن نستانندت
 

Medical_eng87

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو آب گوارايي جوشيده ز خارايي
اي چشمه مكن تلخي ور زهر چشانندت

يك عمر غمت خوردم تا در برت آوردم
گر جان بدهند اي غم ازمن نستانندت



[FONT=&quot]تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل[/FONT][FONT=&quot]
هر جا گذشت جلوه‌ی جانانه‌ی تو بود [/FONT]
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در خرقه‌ی توبه آمدم روزی چند
چشمم به دهان واعظ و گوش به پند
ناگاه بدیدم آن سهی سرو بلند
وز یاد برفتم سخن دانشمند
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دلي به دست تو داديم و اين ندانستيم
كه دشنه هاست در آن آستين خون آلود

چه نقش ميزند اين پير پرنيان انديش
كه بس گره ز دل و جان سايه بست و گشود
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلي به دست تو داديم و اين ندانستيم
كه دشنه هاست در آن آستين خون آلود

چه نقش ميزند اين پير پرنيان انديش
كه بس گره ز دل و جان سايه بست و گشود
دل مجنون ز شکّر خنده خون است
تو لب میبینی و دندان که چون است
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا سر نکنم در سرت ای مایه‌ی ناز
کوته نکنم ز دامنت دست نیاز

هرچند که راهم به تو دورست و دراز
در راه بمیرم و نگردم ز تو باز
 

bekhand_nazanin

عضو جدید
زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغر خون جگر آشامیها
بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت
دلشادم دگر از الفت ناکامیها
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغر خون جگر آشامیها
بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت
دلشادم دگر از الفت ناکامیها



آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا:gol:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
این که خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است:gol:
تا شمع تو افروخت پروانه شدم
با صبر ز دیدن تو بیگانه شدم
در روی تو بیقرار شد مردم چشم
یعنی که پری دیدم و دیوانه شدم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
من نه خود ميروم ، او مرا ميكشد
كاه سرگشته را كهربا ميكشد

سايه او شدم چون گريزم ازو؟
در پي اش مي روم تا كجا ميكشد
 

russell

مدیر بازنشسته
دل وجانم به تومشغول ونظردرچپ وراست ...
تا نگویند رقیبان که تو منظور منی
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا خيالت به سرم ميزنه گريم ميگيره
اروم اروم دل تنگم داره بي تو ميميره
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هشیار سری بود ز سودای تو مست
خوش آنکه ز روی تودلش رفت ز دست

بی‌تو همه هیچ نیست در ملک وجود
ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو در کنار فراتی، ندانی این معنی
به راه بادیه دانند قدر آب زلال
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
لباس عاصیان بر خود بپوشید
فساد و خون کنید و می‬بنوشید
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا