مشاعرۀ سنّتی

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
شايد اينم سهم منه از اين زمونه
شايد گريههاي شبونم جاي شاديمو گرفته
شايد دعا كردن براي تو جاي بقيه ارزوهامو گرفته
شايد انقدر تو سراب چشماي تو پرسه زدم كه ديگه تو سراب زندگي جايي برام نمونده
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشك در چشمان من درياي غم دارد ولي خنده بر لب ميزنم تا كس نداند راز من
عليك سلام
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
نیاز خود به ناز این پریرویان چو سنجیدم
به عقل نا تمام خویش ، چون دیوانه خندیدم!
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلوت من با سکوت کاش میشد به درازا بکشد و غم بی همنشینس در دل
سر به این آبی عزما بکشد کاش..
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهای ام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست

خلوت من با سکوت کاش میشد به درازا بکشد و غم بی همنشینس در دل
سر به این آبی عزما بکشد کاش..

کفتی بناز بیش مرنجان برو شه ز خانه نیست...


فک کنم باید با "میم" میگفتی ...
اینا که اینجا نوشتی یعنی چه ؟؟؟؟!!!! :que: :w20: :D
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هر کجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو

واقعه چون است؟ چون بگريختي
رنگ رخساره چنين چون ريختي؟


گفت: بهر سخره شاه حرون
خر همي گيرند امروز از برون

گفت: مي‌گيرند كو خرجان عم
چون نه‌يي خر، رو تو را زين چيست غم؟

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
واقعه چون است؟ چون بگريختي
رنگ رخساره چنين چون ريختي؟

گفت: بهر سخره شاه حرون
خر همي گيرند امروز از برون

گفت: مي‌گيرند كو خرجان عم
چون نه‌يي خر، رو تو را زين چيست غم؟

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب،
در دلم هستی و بین من و تو
فاصله هاست..
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است
طنین شعر تو نگاه تو در ترانه‌ی من
تو نیستی که ببینی چگونه می‌گردد
نسیم روح تو در باغ بی‌جوانه‌ی من

 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
ناله كردم: آفتاب ... ای آفتاب
بر گل خشكيده ای ديگر متاب
تشنه لب بوديم و او ما را فريفت
در كوير زندگانی چون سراب

در خطوط چهره اش ناگه خزيد
سايه های حسرت پنهان او
چنگ زد خورشيد بر گيسوی من
آسمان لغزيد در چشمان او
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناله كردم: آفتاب ... ای آفتاب
بر گل خشكيده ای ديگر متاب
تشنه لب بوديم و او ما را فريفت
در كوير زندگانی چون سراب

در خطوط چهره اش ناگه خزيد
سايه های حسرت پنهان او
چنگ زد خورشيد بر گيسوی من
آسمان لغزيد در چشمان او
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که
ماهی کوچک اسیر آبی دریای بیکران باشد!
 

gholmorad

عضو جدید
دیگر آن لبخند شادی بخش و گرم
نیست پیدا بر لب تبدار تو
من پریشان دیده می دوزم بر او
بی صدا نالم که : اینست آنچه هست
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سركش و ناشكيبا
كه هر لحظه ات می كشاند بسوئی
نسيم هزار آرزوی فريبا

تو موجی
تو موجی و دريای حسرت مكانت
پريشان رنگين افق های فردا
نگاه مه آلوده ديدگانت
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو در حسن و ملاحت همچنان لیلی شدی
عاشق مسکینت ای دلبر همی مجنون شود


خاک درگاه تو ای دلبر اگر گیرد هوا
توتیای حور و چتر شاه سقلاطون شود
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این رواق نیاز
پرنده ساکت و غمگین
ستاره بیمار است
دو چشم خسته من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی
..........
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
ياد داری كه ز من خنده كنان پرسيدی
چه ره آورد سفر دارم از اين راه دراز؟
چهره ام را بنگر تا بتو پاسخ گويد
اشگ شوقی كه فرو خفته به چشمان نياز

چه ره آورد سفر دارم ای مايه عمر؟
سينه ای سوخته در حسرت يك عشق محال
نگهی گمشده در پرده رؤيائی دور
پيكری ملتهب از خواهش سوزان وصال
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ياد داری كه ز من خنده كنان پرسيدی
چه ره آورد سفر دارم از اين راه دراز؟
چهره ام را بنگر تا بتو پاسخ گويد
اشگ شوقی كه فرو خفته به چشمان نياز

چه ره آورد سفر دارم ای مايه عمر؟
سينه ای سوخته در حسرت يك عشق محال
نگهی گمشده در پرده رؤيائی دور
پيكری ملتهب از خواهش سوزان وصال
لعلِ شاهد نشنیدم به این شیرینی
زلفِ معشوق ندیدم به این زیبایی
کاش یک روز سرِ زلفِ تو در دست افتد
تا ستانم من از او دادِ شبِ تنهایی
"شهریار"
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم
یادمان باشد سر سجاده ی عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ما لعبتگانيم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند درین بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما لعبتگانيم و فلک لعبت باز



از روی حقیقتی نه از روی مجاز


یک چند درین بساط بازی کردیم


رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
زان می عشق کزو پخته شود هر خامی:crying2:
گر چه ماه رمضا نست بیاور جامی{اخ جون :w40:}
البته یه جور بیار که کلان نفهمه:whistle:......
:w35:
 

afsaneh_k

عضو جدید
یارب کی آن صبـــا بــوزد کز نسیــــم آن
گردد شمامه ی من کرمش کار ساز من
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا