مشاعرۀ سنّتی

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب سردی ست و من افسرده
راه دوری ست ،و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
میکنم تنها از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها
سایه ای از سر ِدیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر ِتاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل ِ من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ،سحر نزدیک است
هر دم این بانگ بر آرم از دل:
وای ،این شب چقدر تاریک است!
خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم ِمن ،لیک ،غمی غمناک است

"سهراب سپهری"
__________________
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترسم که در شراره این چشم کینه توز
پروانه وار سوزم و دیوانه تر شوم
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نیستم ار کسی دگر هست
از دوست به "یاد دوست"خرسند

این جور که می بریم،تا کی؟
وین صبر که می کنیم تا چند؟
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در ره مقصود بگذر ز اختلاف کفر و دین
هر کجا بینی چراغ روشنی پروانه باش
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
شد دل آزرده و آزرده دل از كوي تو رفت / با دل پر گله از ناخوشي خوي تو رفت
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترهم کن تو ای شمع فروزان
که پروانه هنوزش نیمه جان است
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تهي شد جام اميدم ، چو با دل آشنا گشتي
شبم مست و بروز افسانه كردي جان شيرينم

ضرر كردي بلاي دل درين سودا ندانستي
كه يك ديوانه را ديوانه كردي جان شيرينم
 

sanaz950

عضو جدید
تا نگاه ميكني وقت رفتن است
پيش از آن كه با خبر شوي لحظه عزيمت تو ناگزير ميشود
آه اي دريغ و حسرت هميشگي
ناگهان چه قدر زود دير مي شود...
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلی چون شمع بی پروانه دارم
که بزم غیر را سازد درخشان
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناکامیم ای دوست ز خودکامی تست
وین سوختگیهای من از خامی تست
مگذار که در عشق تو رسوا گردم
رسوایی من باعث بدنامی تست
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا شود واضح که عاشق کشته ی بیداد کیست
گنبد از فانوس باید بر سر پروانه ساخت
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترسم از بيدادت شبي ، مستانه ساغر بشكنم
بيگانه گردم از وفا ، عهد تو ديگر بشكنم

دلرا چو جام لاله اي ، بيرون كشم از سينه ام
اين دشمن ديرينه را با ديده تر بشكنم
 

Mahdi JooN

عضو جدید
ترسم از بيدادت شبي ، مستانه ساغر بشكنم
بيگانه گردم از وفا ، عهد تو ديگر بشكنم

دلرا چو جام لاله اي ، بيرون كشم از سينه ام
اين دشمن ديرينه را با ديده تر بشكنم


ماها تو سفر کردي و شب ماند و سياهي
نه مرغ شب از ناله‌ي من خفت و نه ماهي
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
يا هم چو ضعيف منزوي بايد شد
يا صاحب زور معنوي بايد شد
فرياد و فغان و ناله را نيست اثر
در جامعۀ بشر قوي بايد شد
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در دل من سوز عشق و بر رخ من داغ مهر
او چو شمع و لاله دارد رخ چرا افروخته؟
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
جز آستان توام درجهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست

عدد چوتیغ کشید من سپر بیندازم
که تیغ ما بجز از ناله ای وآهی نیست
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو دانی ای شب تاریک و ای شمع جهان آرا
دلم پر زد به سویش جان من پروانه آسا شد
 

Mahdi JooN

عضو جدید
تو دانی ای شب تاریک و ای شمع جهان آرا
دلم پر زد به سویش جان من پروانه آسا شد



دیروز در کنار تو احساس عشق بود

دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دستان کوچکت که جنون مرا نوشت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این واژه های غرق به خون مرا نوشت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هرجا که رد پای شما هست می روم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فکری بکن به حال من از دست می روم[/FONT]
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشتاقی و صبوری از حد گذشت جانا ............. گر تو شکیب داری طاقت نماند مارا
 

Mahdi JooN

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گفتم که یک غزل بنویسم برای تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]احساس می کنم که کمی پیرتر شدم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]احساس می کنم که شدم مبتلای تو[/FONT]
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وفای عاشق و معشوق بین و گریه ی شمع
که بهر مردن پروانه ماتمی دارد
 

Mahdi JooN

عضو جدید
دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت
اي دختر بهار حسد مي برم به تو
عطر و گل و ترانه و سرمستي ترا
با هر چه طالبي بخدا مي خرم ز تو
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ورد شب و روزم تویی اندوه جان سوزم تویی
شمع شب افروزم تویی من گرد تو پروانه ام
 

Mahdi JooN

عضو جدید
من به مردي وفا نمودم و او
پشت پا زد به عشق و اميدم
هر چه دادم به او حلالش باد
غير از آن دل كه مفت بخشيدم
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرحبا ای شمع بزم افروز عشق
مرحبا ای شعله ی جان سوز عشق
 

Mahdi JooN

عضو جدید
قلب تو پاك و دامن من ناپاك
من شاهدم به خلوت بيگانه
تو از شراب بوسه من مستي
من سر خوش از شرابم و پيمانه
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا