اسطوره ی پرسپولیس؛ علی دایی

hadifar

عضو جدید



علي دايي در گفت‌وگويي خواندني با مجله زندگي ايده‌آل حرف‌هاي جالبي درباره زندگي شخصي خود به زبان آورده. بدون هيچ مقدمه‌اي اين مصاحبه را بخوانيد:


سايت گل – به هركس كه مي‌گويد زندگي تقدير است و شانس، به هر كه مي‌گويد با تلاش نمي‌تواني به‌جايي برسي، و به هر كه مي‌گويد موفقيت و پيشرفت سقفي دارد، علي دايي را نشان بدهيد. او يك نمونه جهاني از موفقيت، براي همه آنهايي است كه منكر اراده انساني هستند. كسي كه خودش را ساخته است. نه با تكيه بر شانس و حتي نه با استفاده از استعداد خداداده. اگر گمان مي‌كنيد علي دايي يك فوتباليست ژني است، مطمئنا تمرينات طاقت‌فرساي او را نديده‌ايد. بازيكني كه حتي وقتي در اوج بود، از همه همبازيان تازه‌سال و كم‌تجربه‌اش بيشتر و سخت‌تر تمرين مي‌كرد. براي همين هم بود كه به بالاترين درجه فوتبال رسيد. جايي كه هيچ فوتباليست ايراني براي سال‌ها خوابش را هم نخواهد ديد؛ بازي در ليگ قهرمانان اروپا و گل زدن به بزرگ‌ترين تيم‌هاي اروپايي، درخشش در تيمي مثل بايرن مونيخ، حضور در دو جام جهاني با تيم ملي ايران و زدن بيش از 100 گل ملي، كه ركوردي جاودانه است. علي دايي چه در دوران بازيگري و چه روي نيمكت مربيگري، شخصيتي بزرگ و كاريزماتيك بوده است. يك افتخار براي فوتبال ايران كه در تمام دنيا مي‌شناسندش و يك چهره موفق، چه در تحصيل و چه در تجارت. او يك الگوي تمام عيار براي هر كسي است كه به‌دنبال مسير پيشرفت مي‌شود. عرق ريختن، نگاه درست و هوشمندانه به قله و باز هم عرق ريختن.

با علي دايي درباره راز و رمز صعودش صحبت كرده‌ايم. او به ما مي‌گويد كه نسخه هيچ دعانويسي در كار نيست. معمايي در كار نيست، جز همان كلمه جادويي: اراده!

چشمم دنبال مال و ناموس كسي نبوده

يكي از چيزهاي ‌مهمي كه در رسيدن به جايگاه امروزي و موفقيتم خيلي به من كمك‌ كرد، اين بود كه از اولش هم چشمم دنبال مال و ناموس كسي نبود‌. اگر اين‌طوري زندگي كردي، مطمئن باش به همه‌چيز مي‌رسي. چشم و دل پاك داشتن، ابزار رسيدن به موفقيتاند. وقتي انسان مال حلال به دست بياورد، مطمئنا خدا هم به مالش بركت مي‌دهد. خود من كه هميشه از خدا‌ خواستم ‌نعمت‌هايي كه در زندگي نصيبم مي‌كند، به او نزديك‌ترم كند و همراه با ثروت و نعمت‌هايش، روش درست مصرف كردن‌ و جنبه داشتن‌شان را هم به من بدهد. خيلي‌ها را مي‌شناسم كه با وجود داشتن امكانات و ثروت زياد اما جنبه‌ و ظرفيت كافي را نداشتند وبه كج‌راهه رفتند!‌ خود من با وجود داشتن امكانات كامل ولي هميشه از خيلي مسائل چشم‌پوشي‌ كرد‌م! مثلا به ‌فرض آدمي كه ‌هيچ‌گونه امكانات‌ و ثروتي‌ نداشته باشد، مشخص است كه نمي‌تواند كاري از پيش ببرد، بنابراين‌ نمي‌تواند ادعا‌ كند بخاطر خدا ‌خيلي از كارها را انجام نداده چون شرايطش را نداشته؛ اينكه فايده ندارد! اين مهم است كه شرايط و امكانات انجام هر كاري را داشته باشي اما دست از پا خطا نكني؛ اگر اين‌طوري امتحان شدي، آن‌موقع مي‌تواني ادعاي پاكي و خداپرستي كني.

از زندگي بايد نهايت لذت را برد

هميشه و ‌در همه شرايط، از خداوند بخاطر تمام نعمت‌هايي كه به من و خانواده‌ام داده سپاسگزارم و همواره تا جايي كه توان داشته‌ام تلاش كردم تا خودم، خانواده‌‌ام و اطرافيانم‌ امكانات خوبي در زندگي داشته باشيم و از زندگي نهايت لذت ممكن را ببريم.

‌هيچ‌وقت پيش خودم احساس نكردم شخصيت خيلي مهمي هستم، اصلا خودم را در حدي نمي‌بينم كه از زبان يك فرد‌ موفق بخواهم به طرفدارانم توصيه‌يي بكنم! اما يك توصيه خيلي مهم براي همه، بويژه جوان‌ترها دارم‌؛ اگر مي‌خواهيد در زندگي به جايگاهي برسيد و عاقبت به‌خير شويد، هميشه احترام پدر و مادرتان را نگه داريد. اين، نظر شخصي من است كه انسان هر آنچه را كه در طول زندگي‌اش به دست مي‌آورد، بخاطر وجود پدر و مادرش است. هر جايي هم كه بروي، باز هم به اين قضيه مي‌رسي كه هيچ‌كس اندازه اين 2 موجود، دلش برايت نمي‌سوزد و واقعا دوستت ندارد. اگر از تو رضايت داشته باشند، مطمئن باش خد‌ا هم‌ درهاي زيادي را به رويت ‌باز مي‌كند. خود من‌ بارها در زندگي‌ام ‌آدم‌هايي را ديد‌م كه بخاطر دعاي خير پدرومادرشان، به همه‌جا رسيده‌اند، البته برعكسش را هم زياد ديد‌م! ‌
در مكتب ما شكست معنايي ندارد
ما به اين دنيا آمديم تا براي چيزهايي كه مي‌خواهيم و دوست داريم به دست‌شان بياوريم، تلاش كنيم و بجنگيم. زندگي فراز و نشيب‌هاي زيادي دارد. هيچ موقع نمي‌تواني از جايگاهي كه داري مطمئن باشي. ممكن است يك‌شبه از بالا به پايين بيفتي يا بالعكس. خود من در زندگي پدرم، اين بالا و پايين بودن‌ها را ديدم و لمس كردم. هميشه در زندگي‌ام بخاطر رسيدن به موفقيت تلاش كردم و اتكايم فقط به خداوند بوده است. در مكتبي كه درس خواندم و بزرگ و تربيت شدم، شكست معنايي ندارد البته شكست هميشه وجود دارد اما يك اتفاق مقطعي است و انسان هميشه توانايي بلندشدن و پيشرفت دوباره را دارد. اصلا ما به دنيا آمده‌ايم كه با سختي‌هاي زندگي دست‌وپنجه نرم كنيم و از سر و كله هم بالا برويم! اگر اين كارها را هم نكنيم كه وقت نمي‌گذرد (خنده!)
دانشگاه بدون كلاس تقويتي؟!
‌روزي كه براي تحصيل به تهران آمدم و در دانشگاه شريف پذيرفته ‌شدم، حتي تصور هم نمي‌كردم روزي به چنين جايگاهي برسم! بزرگ‌ترين عاملي كه باعث شد من بدون زدن حتي يك تست كنكور و بدون اينكه به كلاس‌هاي تقويتي و… بروم، در يكي از بهترين دانشگاه‌هاي ايران‌‌ قبول شوم و مدرك مهندسي‌ بگيرم، وجود پدر عزيزم بود كه از كودكي به من مي‌گفت بايد مهندس شوي. علاوه بر اينكه مدرك مهندسي‌ام را گرفتم، تحصيلاتم به پيشرفتم در فوتبال، بسيار كمك كرد. خدا را شكر كه در اين مسير سختي كه متاسفانه نمي‌تواني دوست و دشمنت را از هم تشخيص دهي و خيلي‌ها نمي‌خواهند بزرگ‌شدن و موفقيتت را ببينند، تا حالا ادامه دادم و جنگيدم. از خدا هم مي‌خواهم هميشه در ميان مردم سربلند بوده ‌و عمر با عزت داشته باشم.
فقط در بعضي موارد موفق بوده‌ام!
هيچ‌وقت نمي‌توانم به‌خودم نمره موفقيت بدهم چون موفقيت‌ جنبه‌هاي مختلفي دارد. علي دايي در بعضي موارد‌ موفق بوده اما مواردي هم هست كه بايد در آنها ‌به موفقيت برسد. از اين نظر كه به عنوان يك جوان شهرستاني از اردبيل به تهران آمدم و تحصيل كردم، روي پاي خودم بودم و به غيراز خدا و خانواده‌‌ام كسي را نداشتم و توانستم در اين جامعه خودم را به اين مرحله برسانم، راضي‌ام اما موفقيت، فقط در ظواهر و ‌ماديات نيست. اگر همه زمينه‌ها را درنظر بگيريم، نمره دادن خيلي سخت مي‌شود و به‌نظرم مردم بايد به من نمره بدهند، نه‌خودم.
ماديات و معنويات را با هم مي‌خواهم
به‌نظر‌م‌ موفقيت مادي و معنوي هر 2 لازم و ملزوم يكديگرند و‌ به‌شخصه هميشه دوست داشته‌ام هر 2 آنها را به دست بياورم. هيچ‌وقت اين درست نيست كه انسان بگويد من از تمام مسائل مادي چشم‌پوشي مي‌كنم و فقط معنويات مهم است يا بالعكس! چون اگر قرار بود اينطور ‌باشد، خدا‌ اين ‌همه نعمت‌ها و زيبايي‌هاي مادي را نمي‌آفريد. خداوند همه نعمت‌ها را براي انسان‌ها گذاشته تا لذت ببرند اما آن چيزي كه اهميت دارد روش صحيح و درست رسيدن به ماديات و بعد از آن، درست استفاده‌كردن‌شان است. ‌هميشه گفته‌ام انساني موفق است كه زندگي را با تمام ابعادش دوست داشته باشد و خودم هم هميشه سعي كرده‌ام همه مسائل را در حد متعادل رعايت كنم و تك‌بعدي به زندگي نگاه نكنم.
به‌خودم افتخار مي‌كنم، چون…
شايد از لحاظ مادي ‌در برابر خيلي‌ها ‌هيچي نداشته باشم اما افتخارم اين است كه بخاطر بيزينس‌هايم، 100‌ خانواده مي‌توانند در كنار من نان بخورند و در چرخه زندگي‌شان موثر باشم. حتي دعاي يكي از اين‌ خانواده‌ها هم، براي من كفايت كرده و مرا براي انجام‌ كارهاي ديگر تشويق مي‌كند. ‌
زندگي من براي همه رو است
اگر بخواهيد از نظر ميزان ثروت حساب كنيد، خيلي‌ها را مي‌شناسم كه در برابرشان اصلا به حساب نمي‌آيم اما مثلا مي‌ترسند يك ماشين خوب سوار شوند تا خدايي ناكرده مردم از ثروت‌شان خبردار شوند و يك ‌وقت چشم بخورند! همه مردم از نوع زندگي و ميزان ثروتم خبر دارند، من تمام زندگي‌ام براي مردم رو است. مردم از همه مغازه‌هاي‌ من، اتومبيل‌هايم و… خبر دارند و من چيزي براي قايم‌كردن از آنها ندارم. مگر نه‌اينكه همه ما تلاش مي‌كنيم تا زندگي خودمان و خانواده‌مان در رفاه و آرامش باشد؟ من هم مثل بقيه؛ هميشه ‌تلاش‌ كردم تا از پولي كه به دست مي‌آورم، نهايت استفاده را بكنم و لذتش را ببرم. دوست دارم خودم و خانواده‌ام از امكاناتي كه دا‌ريم لذت ببريم.
به جايگاه‌ امروزم قانع نيستم
به‌نظر‌م‌ در زندگي‌ هيچ آدمي سقف يا انتهايي وجود ندارد و ‌هميشه‌ براي ‌پيشرفت مسير باز است. وقتي مي‌بينم بعضي‌ از فوتباليست‌هاي امروزي مثلا يك خانه 100 متري مي‌خرند و مي‌گويند ديگر به همه‌چيز رسيدم و آرزويي ندارم، تعجب مي‌كنم! زندگي من سقفي ندارد. دوست ندارم در كار و زندگي‌ام در جا بزنم. در مربيگري‌ام هم به اين‌ جايي كه هستم راضي نيستم؛ حالاحالاها بايد در زندگي‌ شخصي و فوتبالي‌ام پيشرفت كنم. مطمئنا دوست دارم روزي مربي يكي از بزرگ‌ترين تيم‌هاي جهان باشم. هر روز بعد از تمام شدن ‌تمرين‌مان، مي‌روم منزل و فيلم تيم‌ها را مي‌بينم، بازي‌ها را آناليز مي‌كنم و با مطالعه و رفتن به اينترنت، سعي مي‌كنم دانشم به‌روز باشد و سطح اطلاعاتم را بالاتر ببرم. من حالاحالاها بايد پيشرفت كنم و به جايگاه امروزم راضي نيستم.
جدي‌ام، يعني مغرورم؟!
شايد بعضي‌ها گمان كنند علي دايي غرور كاذب‌ دارد! اما‌ چنين چيزي اصلا صحت ندارد. اگر انسان در زندگي احساس تكبر كند، خيلي زودتر از تصورش زمين مي‌خورد. هميشه چه زماني كه فوتبال بازي مي‌كردم و چه الان كه مربي شده‌ام، ‌در كارم جدي‌ بوده‌ام و اين موضوع، هيچ ربطي به غرور و تكبر ندارد. اگر خود من در كارم جدي نباشم كه همه از سر و كولم بالا مي‌روند و نمي‌شود تيم را جمع كرد! مطمئن باش اگر در كارت جدي نباشي ‌به موفقيت‌ نمي‌رسي.
نمي‌توان با ميلياردها پول هم محبوب شد
براي من همين بس است كه بدانم يك نفر در دلش مرا دوست د‌ارد، اين براي من خيلي ‌ارزش دارد. ‌مي‌شناسم آدم‌هايي را كه حاضرند پول‌هاي ميلياردي خرج كنند تا محبوب و مشهور شوند اما آخرسر هم اين اتفاق براي‌شان نمي‌افتد، پس محبوب ‌بودن پيش مردم، چيزي نيست كه بتواني آن را با پول بخري. خدا را شكر كه مردم هميشه به من لطف داشتند و محبت‌هاي آنها هميشه به من دلگرمي داده است.
آرزوهاي خنده‌دار من
‌هرگز در زندگي‌ام به چيزي يا شخص خاصي غبطه نخوردم و تا آخر عمرم هم مطمئنم اين اتفاق برايم نمي‌افتد. شايد وقتي جوان‌تر بودم، خيلي آرزوها داشتم كه نسبت به زمان خودشان خيلي آرزوهاي بزرگي بودند و الان وقتي به آنها فكر مي‌كنم خنده‌ام مي‌گيرد اما هيچ‌وقت به چيزي غبطه نخوردم. من مصداق ضرب‌المثل از تو حركت از خدا بركت را در زندگي‌ام لمس كردم. اگر انسان در راه درست حركت كند، خدا هم به او بركت مي‌دهد. شايد براي رسيدن به خواسته‌هايش زمان زيادي بگذرد اما پله‌پله‌ به تمام آرزوهايش مي‌رسد.
نااميد نه ولي سرخورده شده‌ام
هيچ‌وقت بخاطر شكست يا يك اتفاق بد نااميد نشده‌ام، يعني اسمش را نااميدي نمي‌گذارم، اگر بگوييم يك نوع سرخوردگي بهتر است. مسلما ‌در زندگي همه آدم‌ها‌ پيش مي‌آيد كه بخاطر برخي مسائل، سرخورده شو‌ند. هيچ‌وقت نشده بخاطر يك شكست در مرحله‌يي از زندگي‌ام، بگويم من فلان شكست را خوردم، پس ديگر نمي‌خواهم ادامه ‌دهم و براي هميشه قيدش را مي‌زنم! وقتي براي اتفاق يا شكستي احساس ناراحتي مي‌كنم و سرخورده مي‌شوم، از‌ راهنمايي‌هاي دوستانم استفاده مي‌كنم و آنها هم با ‌دلگرمي‌هاي‌شان، باعث مي‌شوند از فضايي كه در آن هستم جدا شوم البته من دوستان زيادي ندارم اما با همين تعدادي هم كه رابطه دارم، مي‌دانم‌ دوستم دارند و برايم مايه مي‌گذارند.
عشقي كه مانع از مهاجرتم شد
با وجود اينكه مطمئنم اگر در يك كشور ديگر‌ به دنيا مي‌آمدم شرايط و روزگارم با حال‌ حاضرم خيلي متفاوت بود اما هميني كه هستم را دوست دارم. وقتي به مجامع بين‌المللي مي‌روم، مي‌بينم ‌چه ‌عزت‌ و احترامي برايم قائل مي‌شوند اما ابراز احساسات‌ يك آدم عادي در كشور خودم ‌را با هيچ‌چيزي مقايسه نمي‌كنم. به ايراني بودنم افتخار مي‌كنم و عاشق مردم وطن‌ و كشورم هستم و با وجود قدرنشناسي‌ها و ناملايماتي كه بعضي اوقات مي‌بينم اما در كل راضي‌ام. همين الان مي‌توانم بدون هيچ‌گونه مشكلي خانواده‌ام را به هر كشوري كه مي‌خواهم ببرم و باقي عمرم را‌ همانجا بگذ‌رانم اما عشق به مردم و كشورم و عشقي كه آنها به من مي‌دهند، هميشه مانع از اين تصميم شده است.
محاسن و معايب شهرت از نگاه من
شهرت در زندگي‌ علي دايي، گاهي خوب بوده و گاهي ‌نه؛ خيلي جاها به واسطه شهرتي كه داشتم، كارهايي كه مثلا براي آدم‌هاي معمولي يك‌ماه طول مي‌كشيده، براي من 2روزه انجام شده ولي بعضي جاها هم همين شهرت باعث شده‌ به من جور ديگري‌‌ نگاه شود و اگر شهروند معمولي بودم، برايم بهتر بود. به هر حال شهرت جنبه‌هاي مثبت و منفي دارد اما در هر صورت محاسنش بهتر از معايبش است و همين‌كه مردم در خيلي جاها لطف و محبت دارند خوب است البته‌ هيچ‌وقت دوست نداشته‌ام از اين امتيازم سوءاستفاده ‌يا حق كسي را ضايع كنم بلكه هر چه بوده لطف خود مردم بوده كه شامل حالم شده است.
بايد از اشتباه‌ها درس زندگي گرفت
مطمئنا هيچ‌كس نمي‌تواند بگويد من در طول 24 ساعت يك روزم، هيچ اشتباهي مرتكب نشده‌ام و نمي‌شوم، ديگر چه برسد به تمام زندگي. ‌زندگي انسان‌ها پر از اشتباه است و درس گرفتن از همين اشتباه‌ها‌ست كه باعث پيشرفت در زندگي مي‌شود. خود من هم مثل همه مردم، بارها در زندگي‌ام دچار اشتباه شده‌ام و بعضي وقت‌ها كه به آنها فكر مي‌كنم، مي‌گويم اگر فلان كار را نمي‌كردم، الان اين‌طوري مي‌شد يا بهتر بود اين كار را مي‌كردم و… در كل هميشه راجع به كارهايي كه انجام مي‌دهم‌ فكر مي‌كنم و سعي مي‌كنم از اشتباه‌هايم درس بگيرم.
دوست دارم پدري نمونه باشم
به ندرت اتفاق مي‌افتد‌ ناراحتي‌هاي ناشي از مسائل كاري‌‌ و فوتبالي‌ام را به درون خانه انتقال دهم. بيرون خانه براي همه آدم‌ها پر از استرس و ناراحتي است اما وقتي به خانه مي‌روم، دوست ندارم هيچ‌كدام از مسائل بيرونم را به خانواده‌ام انتقال دهم. ما فوتباليست‌ها از خيلي چيزها محروم هستيم. مثلا در تعطيلات نوروز كه اكثر افراد تعطيلند، ما فقط نخستين روز سال 90 تعطيل هستيم و باقي روزها بايد سر تمرين باشيم. به هر حال از هر فرصتي براي اينكه در كنار خانواده‌ام باشم استفاده مي‌كنم و هميشه سعي كردم همسر و پدري نمونه براي فرزندم باشم. الان با وجود شرايط سخت كاري و مشغله زياد خارج از خانه‌ام، زياد وقت نمي‌كنم پيش فرزند و همسرم باشم اما هميشه سعي مي‌كنم از فرصت‌هايي كه دارم براي به تفريح بردن و در كنارشان بودن استفاده كنم. همه تلاش‌هايي كه مي‌كنم براي آسايش بيشتر خانواده‌ام است و دوست دارم با امكاناتي كه در اختيار دخترم مي‌گذارم، راهي را كه مثلا خودم طي 20 سال رفتم، ‌او در 20 روز برود؛ شايد در دوره ما آنچنان كلاس كنكور و تقويتي و… نبود اما مطمئنا براي درس خواندن فرزندم، همه‌جور شرايطي را فراهم مي‌كنم تا با فراغ خاطر درسش را بخواند اما طوري كه در كنارش ياد بگيرد اگر روزي من نبودم، بتواند از پس خودش بربيايد.
ادامه دارد ...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ناگفته هایی از زندگی علی دایی

ناگفته هایی از زندگی علی دایی

ناگفته هایی از زندگی علی دایی


پنجشنبه ۷ دی ۱۳۹۱




علي دايي اين روزها درگير افتتاح شعبه رستوراني در اردبيل است او دوست دارد برندهاي خوب را به شهرش ببرد تا از اين طريق موجب رونق اقتصادي بيشتر آنجا شود.



افکار نیوز - براي شناختن علي دايي نيازي نيست تا حتماً اهل فوتبال و يا حتي ايراني باشيد، او يك چهره شناخته شده براي همه مردم جهان است و بسياري ورزش كشور ما را حتي بعد از گذشت سالها با نام او مي شناسند. بي ترديد جاي خالي دايي در فوتبال ايران به اين زودي ها پر نخواهد شد و سالها بايد صبر كرد تا بازيكني نظير او وارد عرصه فوتبال شود و بتواند افتخارات او را دوباره تكرار كند.

سلطان فوتبال ايران متولد ۱۴ بهمن سال ۱۳۴۷ در شهر اردبيل است. او در يك خانواده پرجمعيت به دنيا آمده است؛ چهار برادر دارد و از داشتن نعمت خواهر محروم است. پدر دايي تمايل داشت آنها بيشتر به تحصيل بپردازند، اما فرزندانش در كنار درس خواندن شيفته ورزش بودند.

در آن مقطع حافظ، برادر بزرگ دايي به شغل شريف معلمي مشغول بود و ساير فرزندان از جمله خود دايي از او به شدت حرف شنوي داشتند. محمد برادر ديگر دايي است كه علاقه شديدي به فوتبال دارد و قطعاً در رشد علي نقش بسزايي داشته است. محمد بود كه الفباي فوتبال را به دايي آموخت و دست او را گرفت تا در اين مسير رشد كند.

نكته قابل تحسين در مورد دايي اين است كه او هيچگاه گذشته اش را فراموش نمي كند و با عشق و علاقه خاصي در مورد آن حرف مي زند. وي مي گويد هيچ وقت گذشته خود را فراموش نكرده ام و نمي كنم. فراموش نمي كنم چه كسي بودم، از كجا آمده ام و به كجا رسيده ام. هر چه دارم هم از لطف خدا دارم و از بنده خدا ندارم كه به خاطر آنها خيلي مسائل را بازگو نكنم.

نقش پدر در موفقيت پسر
بركسي پوشيده نيست كه پدر دايي نقش تعيين كننده اي در موفقيت او داشت. و به او كمك كرد تا در مسير درست قرار بگيرد و در كنار تحصيلات عالي دانشگاهي در زمينه ورزشي هم رشد چشمگيري داشته باشد. او در مورد نقش پدرش مي گويد: پدرم روز تحصيلاتم به شدت حساس بود و دوست داشت من حتماً در يك دانشگاه معتبر رشته مهندسي را بخوانم، با همين خاطر با وسواس خاصي نمرات من را دنبال مي كرد و همين راهنمايي ها و حمايت هاي او باعث شد كه در سخت ترين شرايط هم با دلگرمي و عشق خاصي درس بخوانم. خدا را شكر در نهايت هم جلوي مرحوم پدرم سربلند شدم و توانستم آرزوي او را برآورده كنم.

مصائب الگو شدن
بي شك دايي الگوي بسياري از جوان هاست و خيلي ها دوست دارند در زندگيشان به جايگاه او دست يابند. او در اين باره مي گويد: من هيچ وقت خودم را الگو نمي دانم، چون يك الگو بايد شرايط بسيار زياد و مثبتي داشته باشد، با اين حال هميشه اين را از خدا خواستم كه در جامعه دو جوان به تأسي از من درست زندگي كنند. اين اغراق نيست، اما باور كنيد يك از بزرگترين آرزوهايم بوده و هست. معتقدم كساني كه معروف شده اند و به عبارتي در جامعه شاخص مي شوند، ديگر متعلق به خودشان نيستند و بايد رفتار اجتماعيشان طوري باشد كه هيچگاه الگوي بدي براي جوانان نشوند. در نتيجه اين افراد هميشه بايد خودشان را كنترل كنند.

تعادل، شرط اصلي يك زندگي موفق
علي دايي بي ترديد به لحاظ جنس زندگي مي تواند يك الگوي تمام عيار باشد؛ جواني كه بدون پشتوانه چندان مالي يا پارتي آن چناني به پايتخت آمد و توانست بهترين عملكرد را داشته باشد و به لحاظ مالي و شهرت به جايگاه قابل توجهي دست يابد. نكته جالب پيرامون او اين است كه هيچ وقت نقاب رياكارانه به صورتش نزد و زندگيش را از مردم پنهان نكرد. شايد بخشي از اين موضوع به اين خاطر باشد كه خودش را از مردم مي داند و ثروتي هم كه به دست آورده است را در كارهاي خيريه صرف مي كند. او فرد با اعتقادي است و نظر جالبي پيرامون اصل تعادل در زندگي دارد او معتقد است يك فرد براي موفقيت بايد ماديات و معنويات را در كنار هم جلو ببرد و با هوشي كه خدا در اختيار او قرار داده است از نعمت هايش بهره ببرد.

ثروت جنبه مي خواهد

شايد براي بعضي ها عجيب به نظر برسد اما دايي در مورد ميزان دارايي هايش حرف هاي جالب و البته صادقانه اي را مطرح كرد. او گفت هميشه بايد از خدا بخواهيم قبل از آنكه چيزي را بدهد، جنبه آن را هم به ما بدهد، چرا كه افراد زيادي وجود دارند كه با وجود داشتن ثروت و دارايي زياد ظرفيت كافي براي استفاده از آن را ندارند و به بيراهه رفته اند.

خود من با وجود داشتن امكانات كامل هميشه از خيلي مسائل چشم پوشي كرده ام! به نظرم افراد وقتي به واسطه پول و قدرت به جايگاهي مي رسند بايد بيشتر حواسشان به عملكردشان باشد، چرا كه امكان و موقعيت انجام هر كاري را دارند، آنجاست كه بايد با توكل بر خدا پا روي نفسشان بگذارند و گرنه اينكه بگوييد ما كاري انجام نمي دهيم، شايد به خاطر نداشتن امكان است كه اگر امكانش را داشتيد و انجام نداديد دست مريزاد دارد.

من چيزي را در زندگي براي پنهان كردن ندارم و اين را توفيق خداوند مي دانم كه شرايطي را براي من فراهم كرده است كه به واسطه مشاغلي كه راه انداختم ۱۰۰ خانواده مي توانند از اين طريق چرخ زندگيشان بچرخد و ناني سر سفره شان بيايد؛ چه توفيقي بزرگتر از دعاي خير مردم... و گذاشتن يك لقمه نان سر سفره آنها.

علي دايي اين روزها درگير افتتاح شعبه رستوراني در اردبيل است او دوست دارد برندهاي خوب را به شهرش ببرد تا از اين طريق موجب رونق اقتصادي بيشتر آنجا شود. علاقه و عرق دايي نسبت به شهرش واقعاً ستودني است.

فرشته هاي مهربان
علي دايي شيفته پدر و مادرش هست و معتقد است بركت زندگيش به خاطر دعاي پدر و مادرش است. به همين خاطر به جوانها توصيه مي كند هميشه احترام پدر و مادرشان را نگهدارند. او مي گويد اين نظر شخصي من است كه انسان هر آنچه را كه در طول زندگيش به دست مي آورد، به خاطر وجود پدر و مادرش است. هر جايي هم كه بروي، باز هم به اين قضيه مي رسي كه هيچكس اندازه اين دو موجود، دلش برايت نمي سوزد و واقعاً دوستت ندارد. اگر از تو رضايت داشته باشند، مطمئن باش خدا هم درهاي زيادي را به رويت باز مي كند. خود من بارها در زندگي ام آدم هايي را ديدم كه به خاطر دعاي خير پدر و مادرشان به همه جا رسيده اند.

شباهت فوتبال و رانندگي
تصادف علي در عيد بسياري را تحت تاثير قرار داد و نگرانشان كرد، چرا كه تصادف اسطوره حتي اگر هم سطحي بود يك بمب خبري بزرگ محسوب مي شد، چه برسد به اينكه او يك حادثه بزرگ را پشت سر گذاشته بود. او در مورد رانندگي اش حرفهاي جالبي را بيان كرد كه خواندنش خالي از لطف نيست؛ فوتبال و رانندگي شباهت هاي زيادي با يكديگر دارند چرا كه هر دو يك كار اجتماعي هستند و يك فرد اگر مي خواهد موفق باشد بايد به صورت گروهي كار كند نه فردي. از همه رانندگان خواهش مي كنم كه به راحتي از كنار ديدن اين حوادث تلخ و دلخراش نگذرند.

برخي ها تصور مي كنند اين اتفاق هيچ وقت براي آنها رخ نمي دهد اما اين فكر درستي نيست، چرا كه ممكن است تصادفات شديد براي هر فردي پيش بيايد. بعد از آن تصادف كه به خاطر يك لحظه غفلت رخ داد، ديدگاهم به زندگي عوض شد و با ديد ديگري رانندگي مي كنم. از همه مردم هم كه در آن ماجرا دعاگوي من بودند تشكر مي كنم. ما از اصفهان به تهران بر مي گشتيم كه من به خاطر استفاده از شربت سرماخوردگي يك لحظه خوابم برد و اگر كمربند نبسته بوديم معلوم نبود چه بلايي سرمان مي آمد.

از همه رانندگان مي خواهم با صبر و حوصله بيشتري رانندگي كنند. بايد طوري رفتار كنيم كه با يك اشتباه ما خانواده اي عزادار نشود. من حدود ۲۰ سال است كه رانندگي مي كنم و گواهينامه پنج كشور را دارم اما به خاطر يك لحظه غفلت، تصادف كردم. من در خيابان هاي آلمان احساس آرامش مي كنم و از رانندگي در اين كشور لذت مي برم.

دوست دارم نورا بهترين شود
علي دايي نزديك به دو سالي مي شود كه طعم شيرين پدر شدن را چشيده و صاحب دختري زيبا و شيرين به اسم نورا شده است. دايي كه به مرد خانواده شهره است، شيفته دخترش است و آرزو دارد شرايط را طوري براي او فراهم كند كه به راحتي به هر چيزي كه مي خواهد دست يابد. او در مورد رابطه اش با دخترش مي گويد همه پدر و مادرها شيفته بچه هايشان هستند و هر كاري را انجام مي دهند تا آنها در زندگيشان موفق شوند. من در شرايط كنوني به دليل آن كه درگير فوتبال هستم، نمي توانم آن طور كه مي خواهم در خدمت همسر و دخترم باشم.

در خدمت دختر و همسرم نيستم اما هر كاري كه از دستم بر مي آيد در زماني كه فرصت دارم انجام مي دهم تا نورا در آرامش باشد. دوست دارم او روزي به همه مدارجي كه دوست دارد در زندگي دست يابد و من پدر خوبي برايش باشم.

علي دايي نورا خانم كه چند روز ديگر جشن تولد دوسالگي اش را مي گيرد صاحب يك شركت بيمه با نام نورا تدبير ايرانيان دارد تا از همين حالا نورا كوچولو خودش را در مقام يك مدير موفق احساس كند.


خانواده موفق/ نگار حسيني
 

Major Geologist

کاربر فعال تالار موبایل ,
کاربر ممتاز
حاشیه های دیده نشده از علی دایی

حاشیه های دیده نشده از علی دایی

راه دانشجو: علی دایی همیشه پر است از حرف های شیرین و خاطرات شنیدنی او که شهرتش کم از پسته های خندان ایران نیست و همان طور که قالی ایرانی را همه جا می شناسند ، دایی هم نام بین المللی ورزش ایران است برای مان از خاطرات شیرینش گفته . از یک عمر تلاش برای در اوج بودن. با او رفتیم به روزهایی که خودش درباره شان می گوید:« تیپ رو نی گاه ؛ سبیل ها رو!...» دایی در این گفت و گو تنها راجع به یک عکس حرفی نزد. عکس شماره 28 که ما هم جایش را خالی گذاشته ایم.



1. این متاسفانه یکی از بدترین شکست های دوران مربیگری ام بود. این اولین شکست رسمی من در مقام مربی تیم ملی بود. متاسفانه دوستان خوش ذوق رسانه ای تان این را چاپ کردند و من فقط می توانم برای این اتفاقات ابراز تاسف کنم. بازی با عربستان روز تلخی بود ، هم برای من و تیم ملی و هم برای مردم.




2. آن بازی را ما در عربستان باختیم. ولی خارج از بازی سفر زیبایی داشتیم به خانه خدا. البته روزی هم که باختیم واقعا سزاوار باخت نبودیم. بعد از بازی تیم مان را بردیم سفر حج.این عکس هم من و اشپیتیم و مدافع آفریقایی مان هستیم که از انگلستان آورده بودیم. خدا اسمش را الان یادم نمی آید. چی بود؟ بچه خیلی خوبی بود.




3. وای خرید عید. بدیش این است که حتی علی دایی هم که باشی ، باید خرید عید را بروی یعنی مجبورم که بروم برای خرید عید و در اوج شلوغی کارهایم هم خرید عید را نمی توانم بپیچانم . راستی این را هم بگویم که خدا را شکر هنوز این توان را دارم که بتوانم پسته برای خانه ام بخرم.




4. مونتاژ نیست.عکس خودمان است. نمی دانم کجاست فکر کنم آمریکا باشد.این عکس ها ما را یاد جوانی های مان می اندازد. نگاه کن چه لاغر بودیم و چه سبیلی داشتیم. این ادامه تیم جام جهانی 98 است. من و محمد و کریم با هم جوانی کردیم . چه روزهای شیرینی بود. یادش بخیر. از خاطرات قشنگ زندگی ام این است که بهترین دوران زندگی ام را در کنار نسل 98 بودم.




5. این بدون شک بدترین حادثه سال قبل بود و متاسفانه هموطنان خوب آذری مان دچار یک مصیبت خیلی بزرگ شدند. نمی توانم خیلی از صحنه های تلخی بگویم که آنجا دیدم. خیلی دوست دارم بعد از عید ببینم آیا کاری برای این مردم شده؟ تغییر و تحولی شده؟ امیدوارم یک روزی برسه که دهات های ما صاحب بناهایی باشند که باعث نشود این مصیبت های تلخ را ببنیم. واقعا تلخ بود. کاش روزی برسد که خانه های امن داشته باشیم و مردم این طور داغ نبینند.




6. این هم که لحظه پایان بازی ایران و استرالیاست. باور نمی کنید آن دقیقه های اخر سال ها گذشت تا تمام شود. چیزی که فکرش را هم نمی کردیم اتفاق افتاد. آن بازی یک معجزه بود و خدا خیلی چیزها را به ما نشان داد. ما فوتبالی خیلی ضعیف تر از استرالیا بودیم ، 2 گل هم خورده بودیم اما یک دفعه بازی را برگرداندیم. فکر کنم خدا آن روز می خواست مردم را شاد کند و ما شدیم وسیله این کار. باورتان نمی شود من دیگر هیچ وقت جرات نکردم ان بازی را ببینم. الان که عکسش را می بینم اشکم در می آید تا چه برسد به اینکه بخواهم بازی را دوباره ببینم.آنجا خدا می خواست یک هدیه ای به مردم ایران بدهد و بچه های تیم شدند وسیله این هدیه.




7. سال های خوبی در برلین داشتم. در لیگ قهمانان اروپا بازی های خوبی انجام دادم. این آمبروسینی است. ما با میلان در میلان یک بر یک مساوی شدیم ، گل اول را من زدم. فکر کنم یکی از بهترین بازی هایم در لیگ قهرمانان اروپا هم بود این بازی.
 

Major Geologist

کاربر فعال تالار موبایل ,
کاربر ممتاز


8. این هم که عادل خان فردوسی پور است. دوست خوب من که خدایی خیلی دوستش دارم. دوست دارم برنامه اش بهتر بشود . خودم فکر می کنم برنامه اش یک کوچولو تکراری شده و خودش هم رفته سراغ پرداختن به حاشیه ها. عادل یکی از آنهایی است که من همه جوره دوستش دارم و قبولش دارم ، برای همین خیلی دوست دارم برنامه اش خیلی بهتر از این باشد که بتواند فوتبال ایران را هدایت کند.




9. این هم که عکس بازی هرتا با چلسی است. تو برلین من دو تا گل خوب به چلسی زدم. ما در تیم مان یک یار آمریکایی داشتیم. او قبل از بازی به من گفت من امروز سانتر می کنم و تو با سر گل می زنی. اگر این اتفاق افتاد باید 5 هزار مارک به من بدهی. گفتم تو سانتر کن. اتفاقا گل اولی هم که زدم روی سانتر او بود و 5 هزار مارک را از من گرفت. البته بعد از بازی با پاداشی که از تیم گرفتم ، این پول تلافی شد اما برایم یک خاطره جالب به جا گذاشت.




10. این عکس هم فکر کنم تیم ملی ایران در دوره آقای مایلی کهن باید باشد. شاید برای بازی با عمان. علی منصوریان که یکی از دوستان خوب و خوش تیپ من است. او مربی تیم ب شده. آن طرف هم که آقای قلعه نویی ایستاد. تیپ ها که آخرش است ولی امیر قلعه نویی آن دوران چند بازی را کاپیتان تیم ملی ما بودند و همیشه بازیکن خوب و با تکنیکی بود. من در بازی با عمان دو تا گل خوب رفت و برگشت زدم که هر دو گلم را خیلی دوست دارم. خیلی بازی های سختی داشتیم. خدا را شکر که آن نسل ما هنوز هم در فوتبال هستند . به نظر من آن دوران دورانی است که دیگر به سختی در فوتبال مان تکرار می شود.




11. حادثه تلخی که آخر سال 90 برایم افتاد. خدا را شکر که به خیر گذشت و حادثه بدتری رخ نداد. آنجا باز در آن سختی توانستم دوستانم را بشناسم. کسانی که دور و بر من هستند. خیلی خدا دوستم داشت که الان کنارتان نشستم. خیلی دلم برای احمدرضا تنگ شده خیلی وقته که ندیدمش . بهزاد را هم که هر روز می بینم. نظر لطف مردم و دعای خیر آن ها بود که مرا نگه داشت. بعد از تصادف وقتی خودم ماشینم را دیدم باورم نمی شد که از این ماشین سالم بیرون آمده باشم!




12. من در بوندسلیگا توانستم با بایرن قهرمان بشوم. بازیکنان خیلی بزرگی در این تیم بازی می کردند که همه از بهترین های دنیا بودند. از ماتیوس گرفته تا کان ، افنبرگ و ... من یک سال خیلی خوب هم داشتم. غیر از این قهرمانی ما به فینال لیگ قهرمانان هم رسیدیم. آن بازی را اگرچه باختیم اما رسیدن وحضور در فینال لیگ قهرمانان هم یک افتخار بزرگ است. خیلی بزرگ.




13. این هم جایزه بهترین بازیکن سال آسیاست. یکی از خاطرات خوب برای بازی های سال 99 . همان سالی که تجربه حضور در بایرن و هرتا برلین را داشتم برایم اتفاق افتاده است. این یکی از آن جایزه هایی است که دیگر خیلی سخت... راستش گیر فوتبال ایران می آید اما دیگر گیر من و خداداد نمی آید!




14. پرسپولیس آن سال خیلی تیم خوبی بود. بچه ها اکثرا ملی پوش بودند. شرایط آن سال ها با الان ، زمین تا آسمان فرق می کرد. تیم خیلی خوبی داشتیم. البته ما دربی را آن سال باختیم. ولی من نفر دوم جدول گلزنان شدم. فرشاد پیوس آقای گل شد . ولی در این فصل خیلی از بازی ها را به دلیل مصدومیت از دست دادم. من در بازی های جام ملتهای آسیا در هیروشیما مصدوم شدم و خیلی از بازی های این فصل را از دست دادم. ولی چه زوجی داشتیم من و فرشاد.




15. علی کریمی یکی از بهترین های تاریخ فوتبال ما بوده و هست. الان هم آرزویم این است که مصدومیتش زودتر خوب بشود و بتواند برگردد به پسپولیس کمک کند. با حضور او پرسپولیس می تواند این فصل موفق تر هم باشد.
 

Major Geologist

کاربر فعال تالار موبایل ,
کاربر ممتاز


16. بازی ایران و آمریکا یکی از دو بازی تاریخی فوتبال ایران است. مثل بازی ایران و استرالیا در سیدنی این بازی هم از یاد مردم نمی رود. فوتبال قشنگی بازی کردیم. در هر سه بازی عالی بودیم. بازی با صربستان باخت حق مان نبود. یک ضربه کاشته کارمان را خراب کرد. این بازی هم که بچه ها سنگ تمام گذاشتند. من همیشه حسرت موقعیت خوبی را می خورم که در این بازی از دست دادم.




17. این هم زمانی که بایرن بازی می کردم. تازه در بایرن فیکس شده بودم که آمدم به بازی های آسیایی بانکوک و خیلی ساده جایم را در این تیم از دست دادم و دیگر هم نتوانستم جایم را پس بگیرم.




18. این پایان یکی از بازی هاست که در خانه برنده شدیم. آنجا عادت این بود که بعد از هر برد تیم ، بازیکنان گروهی سمت تماشاگران می رفتند و از طرفداران تشکر می کردند. این فرهنگ زیبایی است که بازیکنان تیم های ما هم می توانند برای احترام گذاشتن به طرفداران واقعی ، انجامش بدهند. اصلا هم کار سختی نیست. تیم هایی مثل راه آهن طرفدار ندارند ولی تیم های بزرگ مان می توانند این کار زیبا را انجام بدهند.




19. بازی مان در همین فصل با فولاد است و من از قدیم با مهدی امیرآبادی رفاقت نزدیکی داشتم و همیشه سر به سر او می گذاشتم که دماغت بزرگ است. الان هم با اینکه دماغش را چند بار عمل کرده باز هم همان حالتش را دارد. درباره راه آهن هم می توانم بگویم با اینکه تدارک پیش فصل خوبی نداشتیم اما نتایج خوبی گرفتیم. شرایط خوبی را امسال داشتیم. مدیریت همه جوره به تیم ما کمک کرد. با یکسری جوان آینده دار کار کردم. به جوان ها اعتقاد دارم و به کارم هم ادامه می دهم.




20. این هم بازی های آسیایی تایلند. فکر کنم اینجا فقط یک بازی به عمان بد باختیم. قبل این بازی بچه ها مغرور شده بودند و همه جوره به خودشان می بالیدند. ما به همان غرور مان هم بازی را باختیم اما تیم خیلی خوب و کاملی داشتیم. اینجا اولین بازی های علی کریمی بود ، او پیستون چپ بازی می کرد یا ستاره ای مثل علی موسوی که اصلا متوجه نشدیم با آن همه استعداد چطور از فوتبال کنار رفت و حیف شد. ولی در همین تیم بزرگانی مثل محمد خانی ، خاکپور و زرینچه ، حمید استیلی ، مهدی مهدوی کیا که آن روز ها جوانی موفق بود ، حضور داشتند.




21. این هم که تیم ملی 98 است. خیلی دوست دارم تیم ملی دیگری بیاید مثل این تیم که بتواند برای مردم دوست داشتنی باشد اما خیلی سخت است تیمی به این خوبی دوباره برای فوتبال مان شکل بگیرد. نگاه کن بازیکنانی مثل باقری ، پیروانی خداداد ، مهدوی کیا و عابدزاده و دیگر بچه ها خیلی کم پیش می آید که باز هم کنار هم باشند.




22. دکتر دادکان ، یکی از بزرگترین و بهترین مدیرانی که در فدراسیون فوتبال بوده است. خود من به شخصه خیلی دوستش دارم. او حکم پدر را به ما داشت. متاسفانه در جام جهانی به او جفا شد. حقش نبود که اینجوری از فوتبال برود. مسائل سیاسی باعث شد که از تیم ملی جدا شود.




23. این هم بازی ایران و که است. من بازی با تایلند سرم شکست و در این بازی هم با سر بانداژ شده بازی می کردم. این یکی از بهترین بردها و خاطره انگیزترین نتایج فوتبال ماست. اصلا این بازی بود که که باعث شد تا من به آلمان بروم. نمایندگان آرمینیا آمده بودند تا بازی سئو هافبک کره ای را ببینند که در این بازی از بازی من خوش شان آمد. این بازی سرنوشت فوتبال من را عوض کرد. خدا من را دوست داشت و من را فرستاد آلمان.




24. از آقای خاتمی آدم هرچه بگوید کم گفته است. ایشان کسی بود که خیلی به ورزش و تیم ملی علاقه داشت. فکر کنم دوران خوبی هم در مدیریت مملکت ما داشت. من الان هم یکی از کسانی هستم که اگر وقت کنم می روم دیدن شان. از صحبت های شان استفاده می کنم. با اینکه اصلا آدم سیاسی نیستم اما ایشان را یک طور دیگر دوست دارم. همیشه دوست دارم از صحبت های ایشان استفاده کنم. خیلی وقت ها صحبت هایش خیلی به من کمک کرده. از کسانی هستم که جدای از مسائل سیاسی ایشان را خیلی دوست دارم.




25. علی پروین یکی از بزرگان فوتبال ما است. به غیر از تیم ملی هیچ وقت نشد با علی آقای پروین کار بکنم. هر بار ایشان آمدند پرسپولیس من رفتم یا رفته شدم ، هر وقت هم که من آمدم ایشان نبودند. اما یکی از افتخارات فوتبال ماست که همیشه برایش آرزوی موفقیت دارم.




26. منوچهر نوذری، خدا بیامرز یکی از کسانی بودند که در جامعه هنر خیلی محبوبیت داشتند. خود من که خیلی دوست شان داشتم. همیشه از خدای بزرگ برای شان مغفرت طلب می کنم.




27. نه مشکلی ندارد. درباره این عکس هم حرف می زنم. آقای مایلی کهن مربی من بودند و هستند . من هر بار هم که ایشان را در زمین مسابقه ببینم احترام می گذارم. بزرگترم بودند اما بعضی از چیزهای ایشان را قبول ندارم و مطمئنا همیشه جلوی این چیزها می ایستم اما به عنوان پیشکسوت و بزرگتر همیشه قابل احترام است. ولی به هیچ عنوان در بعضی مسائل قبول شان ندارم.



////
28. راجع به این عکس صحبت نمی کنم ، برویم بعدی.




29. زندگی عشق ، همه چیز من است. یک لبخندش را با دنیا عوض نمی کنم.




30. این لطف خدا بوده ، من هیچ وقت لطف خدا را فراموش نمی کنم. عزت و آبرویی که بهم داده را فراموش نمی کنم و همیشه سپاسگزار و شکرگزار آن بالایی هستم.




31. ما دوران خوبی را با آقای کاشانی داشتیم. دو قهرمانی آوردیم. ولی اواخر با هم به مشکلاتی خوردیم که دورمان کرد. من از 4 ماه قبلش چیزهایی را فهمیده بودم. به ایشان هم گفتم خودت به من از الان بگو اگر قرار است سال بعد با هم نباشیم ، دست بدهیم و دوستانه جدا بشویم تا کسی با مانع من را از پرسپولیس جدا کند. گفتم مثل دو تا مرد دست می دهیم و از هم جدا می شویم. ولی خاطرات خوش مان خیلی بیشتر از خاطرات تلخ مان بوده است.




32. فکر کنم منظورتان پرش هایم باشد. من همیشه خوب می پریدم و خوب سر می زدم چون برایش خیلی زحمت کشیده بودم. این را هم باید بگویم ممنون و وامدار زحمات مربی خوبم در استقلال اردبیل هستم. در برف ساعت ها می ایستاد و مرا مجبور می کرد که به یک چوب با هد ضربه بزنم. این قدر تمرین کردم تا یاد گرفتم و همیشه این زحمت او به کمکم آمد. واقعا او و استقلال اردبیل نقش بزرگی در زندگی ام داشت و مدیون شان هستم.




33. این هم روزهای اول مان در آلمان است ببینید تیپ آن روزها و امروزمان چقدر فرق کرده است. چه خوش تیپ بودیم ، من و کریم! یادش به خیر بیله فلد.




34. من سید حسن خمینی را خیلی دوست دارم. بعضی وقت ها هم با او صحبت می کنم. تو این مدت هم چند باری دیدمش . کری استقلالی هم که برایم بخواند خیلی مهم نیست من دوستش دارم و کاری به این چیزها ندارم . خودش را خیلی دوست دارم.
 

Major Geologist

کاربر فعال تالار موبایل ,
کاربر ممتاز


35. همه زندگی ام را مدیونش هستم. چه می شود درباره مادر گفت.




36. خداداد رفیق صمیمی و عزیز من. او فوتبالیست بزرگی بوده که خیلی از موفقیت هایم را مدیون بازیکنان و هم تیمی هایی مثل او هستم. همیشه شوخ بود. من همیشه با او بودم خوب گاهی هم با هم مشکلاتی پیدا می کردیم. اما همیشه با هم دوست بودیم تا الان رابطه خوبی داریم. خیلی دوستش دارم. او باید در مربیگری خیلی موفق تر از این باشد.




37. اسنوکر بازی مورد علاقه ام است . این بازی به من آزامش می دهد. اسنوکر را در آلمان یاد گرفتم در روزهای تنهایی. چند دوست ایرانی داشتم که الان پسر یکی شان اینجاست. کجایی الیاس؟( فیلم گفت و گوی دایی و الیاس را چندی قبل منتشر کردیم) بابا و عموهایش آن اوایل که بلد نبودم هی مرا می بردند اما حالا دیگر راه به راه به من می بازند!




38. ناصرخان به گردن من خیلی حق دارد. هنوز هم فکر می کنم که او هنوز هم با ماست. خیلی چیزها از او یاد گفتم هم فوتبال و هم زندگی همیشه افتخار می کنم که شاگردش بودم ، او یکی از مردترین کسانی بود که در فوتبال مان داشتیم.
 

AMIN 00

عضو جدید
izjowjg8o2s1ihzp2n0d.jpg
 

پیوست ها

  • 48214338015935628522.jpg
    48214338015935628522.jpg
    43.6 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا