شيطان و خرافة تجسّد و دروازة شياطين در رسانه‌هاي غربي

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حجّت الاسلام محسن قنبريان

تجسّد و تجسّم


منظور از تجسّد اين است که شيطان از کالبد و جسد يک انسان براي حضور يا ظهور خويش و کارکردهايش استفاده کند، چنانچه در سريال جديد و طولاني supernatural به کرّات اين مسئله ديده مي‌شود. در برخي موارد از جسد فردي که مُرده است، استفاده مي‌کند، امّا در واقع روح آن فرد، ديگر در آن بدن نيست و اين شيطان است که در آن حلول کرده است! در برخي موارد يک انسان زنده را تسخير مي‌کند، طوري‌که کالبد و تن او کاملاً در خدمت شيطان قرار مي‌گيرد و هيچ اثري از حضور روح فرد ياد شده نيست، نجات دادن اين تسخير شده هميشه با آزاد کردن جسد از شيطان و برگشتن روح خود فرد همراه نيست؛ بلكه گاه با مرگ فرد همراه است. در سريال پربينندة supernatural همة اين موارد به‌چشم مي‌خورد. در فيلم‌هايي مثل «روزگار پاياني» نيز چنين تسخيري به‌چشم مي‌خورد. پس مي‌توان تجسّد را به دو قسم: حلول و تسخير تقسيم کرد.

اما تجسّم چيست؟

منظور از تجسّم پيداکردن، جسمانيّت و اثر آن است. جسم در فلسفه، يعني 3 بعدي بودن. تجسّم، يعني مرئي و قابل مشاهده شدن. هم اجنّه و شياطين و هم فرشتگان مي‌توانند تجسّم يابند؛ البتّه با فرقي که بين اين دو وجود دارد. فرق اين دو آن است که اجنّه و شياطين، ذاتاً مادّي هستند؛ ليکن از مادّة لطيف (به تعبير قرآن خلق شده از آتش) بنابراين گويا قانون گازها بر آنها حکومت دارد. از اين‌رو بدن و جسم مادّي خود را مي‌توانند مرئي يا نامرئي کنند اگر انبساط يابند، قابل مشاهده نيستند و مي‌توانند سريع طيّ طريق نمايند و اگر انقباض ياب?د و خود را جمع کنند، مي‌توانند تجسّمي به‌شکل يک موجود پيراموني شوند، شبيه به يک انسان يا يک حيوان و ...

امّا فرشتگان از اساس، فاقد مادّه هستند و به اصطلاح روح مجرّد هستند؛ يعني ابتدائاً و بنابراين فاقد شکل (جسمانيّت) بوده و فقط اگر تنزّل يابند، مي‌توانند به‌شکلي تجسّم يابند.گاه اين تجسّم را فقط رسول يا وليّ مي‌بيند؛ مانند تجسّم‌هاي جبرائيل و گاه حتّي نزديکان و حتّي گناهکاران هم مي‌بينند؛ مانند تمثّل و تجسّم فرشتگان براي ابراهيم خليل(ع) و فرزندانش يا تجسّم فرشتگان براي قوم لوط.

فرق بين تجسّم شياطين و تجسّم فرشتگان


از همين‌جا فرق ظريف بين اين دو تجسّم آشكار مي‌شود. اجنّه و شياطين وقتي تجسّم مي‌يابند، فاقد مادّه نيستند، بنابراين آثار مادّي را هم با خود دارند پس اگر غذا بخورند يا آميزش كنند و مانند آن هيچ امتناعي ندارد. چنانچه در روايات اساسي كه گزارش تجسّم‌هاي شياطين شده است، اين آثار را مي‌بينيم؛ به‌طور مثال عمل قوم لوط ابتكار و ابداع شيطاني بود كه به شكل جواني تجسّم يافت و براي اوّلين بار عمل شنيع همجنس‌بازي را به مردم آموخت.
اينجا چون سه بعدي بودن، همراه عنصر مادّي هم هست، آثار مادّي هم بر آن بار مي‌شود، امّا در تجسّم فرشتگان، فرشته واقعاً مادّي نمي‌شود؛ فقط مرئي و ديدني مي‌شود. بنابراين در تجسّم فرشتگان براي ابراهيم(ع) مي‌بينيم كه دست به غذا دراز نمي‌كنند و در تجسّم براي قوم لوط هم به لوط اطمينان مي‌دهند كه قوم نمي‌توانند آزاري به آنها برسانند.

تجسّم شياطين در روايات اسلامي

در گزارش‌هاي اساسي و روايات اسلامي، به وضوح تجسّم شياطين را مي‌بينيم. فهرستي از اين تجسّم‌ها در روايات به قرار زير است:
1. تجسّم در قيافة پيرمردي از اهل «نجد» و حضور در «دارالنّدوه» و طرح پيشنهاد ترور پيامبر(ص) با كمك 40 نفر از قبايل مختلف؛
2. تجسّم در غدير و شنيده شدن صداي صيحة او و فراخوان شياطين براي چاره در مقابل ولايت عليّ بن ابي‌طالب(ع)؛
3. تجسّم در جنگ بدر به شكل يكي از اهل «مدينه» و تحريك مشركان به قتال كه آية 48 سورة انفال از آن پرده برداشته است؛
4. تجسّم در سقيفة بني ساعده و تبريك به خليفة اوّل؛
5. تجسّم در ماجراي عاشورا و اسارت اهل بيت(ع) بنا بر روايت امّ ايمن از اميرالمؤمنين علي(ع)؛
6. و ...

آيا شياطين جسد هم پيدا مي‌كنند؟

در تصويري كه قرآن و روايات از شياطين مي‌دهند، چنين چيزي مشاهده نمي‌شود؛ امّا برعكس در فيلم‌هاي غربي به وفور چنين چيزي مشاهده مي‌شود؛ به‌گونه‌اي كه ركن اين فيلم‌ها، همين تجسّد است. اين آموزة خرافي از ‌هاليوود به برخي فيلم‌هاي شرقي و ايراني هم رسوخ كرده است.
با تأمّل مي‌بينيم چنين چيزي در تعارض با اصول عقلي مي‌باشد.

1. تجسّد به شكل حلول: اين تجسّد مستلزم تناسخ و حلول است كه باطل مي‌باشد. در ادلّة عقلي و ديني، بر بطلان تناسخ، براهين زيادي اقامه شده است كه همه در اينجا قابل اقامه است. اگر برگشت يك روح از بزرخ به يك بدن مادّي محال است، حلول يك شيطان هم به كالبد انسان مُرده محال است.

2. تجسّد به شكل تسخير: بدين معنا كه بدون اينكه فرد، مُرده باشد و روح از بدن او جدا شده باشد، روح او در بدن خودش بي‌اثر شده و روح شيطاني در كالبد او اثر كند. استبعاد اين از حلول بيشتر است؛ چون در جاي خود ثابت شده است كه روح و بدن در اتّحاد با هم هستند. حال براي تسخير بايد از سويي اين اتّحاد تبديل به مفارقت شود و از سوي ديگر، روح شيطاني در آن كالبد حلول كند.
به‌علاوه كه در جاي خود ثابت شده است كه هم روح انسان هم روح جن و شيطان، همه‌جا همراه با بدن است؛ يعني در دنياي مادّي داراي بدن مادّي و در برزخ، داراي بدن برزخي‌اند. حال اشكال اينجاست كه شيطاني كه ناچار، خود داراي بدن است؛ هرچند نامرئي و منبسط. پس چگونه مي‌تواند بدني ديگر هم برگزيند؟! و در كالبد يك انسان قرار گيرد؟!
از اين‌رو، هم حلول و هم تسخير از نظر عقل محال است و اين فقط يك خرافه است كه توسط ‌هاليوود در حال گسترش مي‌باشد.

يك شبهه

در قرآن، كاركردهايي غير از وسوسه براي شيطان شمارش شده است؛ از جملة آنها «مسّ» و «قرين» شدن و ... است.
در آية «يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ؛1 شيطان بر اثر تماس‏، آشفته‏سرش كرده»آمده است.
اين اثر خاص (خبط) چيست و آيا اثر همان تسخير نيست؟

همين‌گونه آية: «نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ؛2 بر او شيطاني مي‏گماريم تا براي وي دمسازي باشد.»
آيا قرين قرار گرفتن شيطان براي انسان، چيزي غير از تسخير است؟!

پاسخ اين است كه بله! هيچ‌كدام از اينها به معناي تسخير يا ملازمه با تسخير نيستند. سخن اين نيست كه شياطين نمي‌توانند به انسان آزاري برسانند و صرفاً آنها را دعوت به بدي مي‌كنند؛ بلكه سخن در آن نوع خاص از تسلّط است كه به كلّي اختيار را از انسان ساقط و شيطان به مثابة روح انسان در كالبد او حاضر مي‌شود. چنين چيزي مقبول نيست والّا اساساً در روايات از شيطاني سخن است كه كار او آزار و اذيّت انسان‌هاست. به‌طور كلّي قاعده در جنبة مثبت و منفي انساني يك چيز است. چنانچه در جانب مثبت، فرشتگان الهي در بدو امر، ملهِم انسان ب? خوبي‌ها هستند و با پيگيري انسان و راه رفتن او در خيرات، اين الهام به مراتب دستگيري رسيده و به مرتبة تأييد مي‌رسد؛ در جانب بدي‌ها نيز شياطين همين‌گونه‌اند. ابتدا وسوسه‌گر به بدي‌ها هستند، امّا تبعيّت از آنها، نفوذ آنها و سلطنت آنها بر انسان را بيشتر مي‌كند تا به مرحلة قرين انسان شدن مي‌انجامد. به اين ترتيب مي‌بينيم كه وقتي مؤمني مؤيّد به تأييد فرشته‌اي مي‌شود به اين معني نيست كه فرشته در او حلول كرده است.

همين‌گونه است، وقتي كه فاسق و كافري با ازدياد بدي‌هايش «نزول‌گاه» شياطين شده و با آنها قرين مي‌شود، در اين حالت كالبد او در اختيار شياطين قرار نگرفته و روحش منعزل نمي‌شود.
براي نمونه امام رضا(ع) دربارة دعبل خزائي وقت انشاء قصيدة معروفش فرمود: «نطق روح القدس علي لسانك» يا دربارة خود اهل بيت(ع) هست كه مؤيّد به روح القدس هستند، امّا اينها هرگز مبناي حلول روح القدس در كالبد آنها و انعزال روح انساني آنها نيست. آنها مسخّر جبرائيل و روح‌القدس نمي‌شوند. مؤيّد به او مي‌شوند و بين اين دو فرق است. روح با ازدياد ايمانش به مرتبه‌اي مي‌رسد كه قوّت برتر مي‌گيرد و درك و توان برتر از موجودات برين دريافت مي‌كند. اين اتّصال روحاني با عوالم قدس تفاوت بسياري دارد به معناي جا گرفتن روح يا فرشته‌اي در كالبد انسان.

دربارة شياطين نيز قصّه همين است. روح انسان شقي با تجرّدي خاص، ارتباط و اتّصالي با شياطين مي‌يابد كه درك و تواني خاص بر بدي‌ها مي‌يابد. بنابراين قرآن از «وحي» شياطين، «القاء» آنها و ... سخن مي‌گويد. اينها هيچ‌كدام تسخير شدن به معناي ياد شده نيست كه روح منعزل و شيطان همه كاره شود؛ بلكه برعكس روح در چنين حالتي در فعّاليت بيشتر و تجرّد بيشتر است و اتّصالش با بدن نيز شديدتر است. بنابراين افعال و اقوال صادره واقعاً و مباشرتاً از آن خود انسان است؛ هرچند در تأييد فرشتگان يا قرين بودن با شياطين چنين درك و قوّه‌اي ي?فته باشد.

دروازة شياطين، خرافه‌اي ديگر

در بسياري از آثار ‌هاليوود، سخن از برگشت شيطان است و براي اين بازگشت، گاهي گذرگاه زماني درست مي‌كنند؛ مثلاً مقطع هزارة دوم، در فيلم روزگار پاياني يا گذرگاه مكاني كه نقاطي در زمين را دروازة خروج شياطين قرار مي‌دهند. در فيلم «فاينال فانتزي»، «درياچة كاسپين» (درياي خزر) و گذرگاه مكاني و سال خروج هم مصادف با 1357(سال پيروزي انقلاب اسلامي) است.!! در همين سريال، دائماً از دروازة شياطين سخن است.
اين خرافة در حال گسترش، مبتني بر تحريف مسيحيّت است. در مكاشفة يوحنّا سخن از تبعيد شيطان به جهنّم؛ به مدّت هزار سال است و اين فهم انحرافي است. به نصّ قرآني، شيطان پس از تمرّد نه به جهنّم بلكه همراه با انسان به زمين هبوط كرده و در كنار او به وسوسه و تدارك مراتب ولايت خود مي‌پردازد.

امّا در فهم مسيحي، اين موجود تبعيد شده به جهنّم به دنبال فرصت و بزنگاهي است تا به دنيا برگردد؛ مثلاً اوّل هزاره فرصت مي‌يابد يا جاهاي در روي زمين معبري براي خروج اوست!
از اين خرافي‌تر آنكه شيطان وقتي از اين گذرگاه‌ها به دنيا بر مي‌گردد، فرصتي كوتاه دارد تا مثلاً با بشري بياميزد و پسر خود را به دنيا بياورد تا دروازة دوزخ بر او بسته شود و او در دنيا ماندگار گردد (فيلم روزگار پاياني) و در برخي فيلم‌ها بستن دروازة جهنّم منوط به اعمال خرافي ديگري است كه بايد انجام گيرد. هيچ يك از اينها مطابق با واقع نيست و نبايد در فهم مؤمنان قرار گيرد.

ماهنامه موعود، ویژه نامه جن شماره 123

پي‌نوشت‌ها:
1. سورة بقره (2)، آية 275.
2. سورة‌زخرف (43)، آية 36.

 
بالا