وقتي كه خودتان را با اطرافيانتان مقايسه ميكنيد، فكر ميكنيد عاقلترين زوج جهان هستيد. از نظر شما خيلي از آنها اشتباهات ساده اما وحشتناكي را مرتكب ميشوند كه شما از آن پرهيز ميكنيد و از اينكه خودشان از اشتباهاتشان باخبر نيستند، تعجب ميكنيد. جالب است بدانيد كه همين اطرافيان پراشتباه نيز در مورد شماهم چنين قضاوتي ميكنند. آنها به اشتباهات ساده اما وحشتناكتان نگاه ميكنند و همان جملات را در ذهنشان مرور ميكنند. براي اينكه اين موضوع را بهتر درك كنيد و دست از گفتن جملاتي كه در عين سادگي زندگي مشتركتان را ويران ميكنند برداريد، چند نمونه از گلايه مردان خوشبختي را برايتان مطرح ميكنيم كه احتمال دارد زندگي عاشقانهشان همين روزها از هم بپاشد.
علي 38 سالش است. 7 سال است كه با همسرش ازدواج كرده و معتقد است كه زندگيشان را با عشق شروع كردهاند و هنوز هم يكديگر را دوست دارند اما در زندگي خوشبخت آنها هم مسائلي وجود دارد كه موجب رنجش و بحث ميشود. او معتقد است همسرش هيچ عيب بزرگي ندارد اما با گفتن بعضي حرفها، آرامش زندگيشان را به هم ميريزد و اعتمادبهنفس او را از بين ميبرد. او نميگويد كه حق با همسرش نيست و اشتباهي را مرتكب نميشود بلكه ميگويد:«اگر همسرم با اين جملات به من حمله نكند حاضرم به اشتباهاتم اعتراف كنم و تمام تلاشم را براي جبران كردنشان انجام دهم.» اگر ميخواهيد كه عشقتان ابدي باشد، جملاتي كه علي را آزار ميدهد و موجب دعوا در زندگي مشتركشان ميشود را بخوانيد و از آنها پرهيز كنيد.
محمد 42 سالش است. او 18 سال است كه با همسرش زندگي ميكند و يك دختر و يك پسر هم حاصل ازدواجشان است. آنها زندگي خوبي دارند اما از همان 18 سال پيش تا امروز، يك موضوع محمد را آزار ميدهد و همسرش هم به هيچ طريق حاضر نميشود كه آن را ترك كند؛ اين عادت گاهي اوقات فاصله زيادي بين آنها مياندازد و موجب ميشود تا چند روز رابطهاي سرد و همراه با دلخوري ميانشان حاكم باشد. محمد معتقد است كه همسرش تاكنون خيلي سازگار بوده و اگر اين مشكلها بينشان پيش نميآمد، هيچ جاي دلخوري در زندگيشان وجود نداشت. اگر شما همچنين عادتي داريد، بهتر است قبل از آنكه كار زندگيتان به جاي باريك بكشد، فكري براي از بين بردنش بكنيد.
سعيد همسرش را دوست دارد اما به اين ازدواج بياعتماد است. آنها 5 سال است كه با هم زندگي ميكنند و نتيجهاي كه بعد از اين سالها گرفتهاست اين است كه نظراتش براي همسرش اهميتي ندارد و حتي گاهي فكر ميكند همسرش او را دوست هم ندارد. از نظر سعيد همسرش يك كدبانوي واقعي است و زني است كه در اجتماع هم كاملا موفق است اما با تمام اين اوصاف او ميگويد كه در زندگياش احساس خوشبختي صددرصدي نميكند. وقتي او دلايلش را براي اين حس بيان ميكند، ميبينيم كه او تنها به موضوعاتي اشاره ميكند كه از نظر خيلي زنها مهم نيستند و دقيقا به همين دليل كه فكر ميكنند اينكارها اهميتي ندارند، از تاثيرشان هم باخبر نيستند. براي مثال به 2 اشتباه همسر سعيد، كه خيلي هم رايج هستند اشاره ميكنيم:
سهيل تقريبا يك تازه داماد است. او و همسرش كه 2 سال از ازدواجشان ميگذرد هنوز فرزندي ندارند. باعشق ازدواج كردهاند اما مشكلات كوچكي آنها را آزار ميدهد. او و همسرش در ميان فشارهاي مالي زندگيشان را شروع كردند و حاضر بودند تا با تمام بيپولي يك زندگي عاشقانه را بسازند اما سهيل فكر ميكند تمام آن بيپوليها امروز برايشان به يك مشكل حل نشدني تبديل شده است. مشكلاتي كه اگر از همين اكنون مديريتشان نكنند، ميتواند زندگيشان را با خطراتي روبهرو كند.
علي 38 سالش است. 7 سال است كه با همسرش ازدواج كرده و معتقد است كه زندگيشان را با عشق شروع كردهاند و هنوز هم يكديگر را دوست دارند اما در زندگي خوشبخت آنها هم مسائلي وجود دارد كه موجب رنجش و بحث ميشود. او معتقد است همسرش هيچ عيب بزرگي ندارد اما با گفتن بعضي حرفها، آرامش زندگيشان را به هم ميريزد و اعتمادبهنفس او را از بين ميبرد. او نميگويد كه حق با همسرش نيست و اشتباهي را مرتكب نميشود بلكه ميگويد:«اگر همسرم با اين جملات به من حمله نكند حاضرم به اشتباهاتم اعتراف كنم و تمام تلاشم را براي جبران كردنشان انجام دهم.» اگر ميخواهيد كه عشقتان ابدي باشد، جملاتي كه علي را آزار ميدهد و موجب دعوا در زندگي مشتركشان ميشود را بخوانيد و از آنها پرهيز كنيد.
- تقصير تو بود
- هزاربار گفته بودم...
- چرا تو هميشه...؟
محمد 42 سالش است. او 18 سال است كه با همسرش زندگي ميكند و يك دختر و يك پسر هم حاصل ازدواجشان است. آنها زندگي خوبي دارند اما از همان 18 سال پيش تا امروز، يك موضوع محمد را آزار ميدهد و همسرش هم به هيچ طريق حاضر نميشود كه آن را ترك كند؛ اين عادت گاهي اوقات فاصله زيادي بين آنها مياندازد و موجب ميشود تا چند روز رابطهاي سرد و همراه با دلخوري ميانشان حاكم باشد. محمد معتقد است كه همسرش تاكنون خيلي سازگار بوده و اگر اين مشكلها بينشان پيش نميآمد، هيچ جاي دلخوري در زندگيشان وجود نداشت. اگر شما همچنين عادتي داريد، بهتر است قبل از آنكه كار زندگيتان به جاي باريك بكشد، فكري براي از بين بردنش بكنيد.
- مادرم حق دارد بداند...
- فلاني اين كار را كرد اما تو نتوانستي
سعيد همسرش را دوست دارد اما به اين ازدواج بياعتماد است. آنها 5 سال است كه با هم زندگي ميكنند و نتيجهاي كه بعد از اين سالها گرفتهاست اين است كه نظراتش براي همسرش اهميتي ندارد و حتي گاهي فكر ميكند همسرش او را دوست هم ندارد. از نظر سعيد همسرش يك كدبانوي واقعي است و زني است كه در اجتماع هم كاملا موفق است اما با تمام اين اوصاف او ميگويد كه در زندگياش احساس خوشبختي صددرصدي نميكند. وقتي او دلايلش را براي اين حس بيان ميكند، ميبينيم كه او تنها به موضوعاتي اشاره ميكند كه از نظر خيلي زنها مهم نيستند و دقيقا به همين دليل كه فكر ميكنند اينكارها اهميتي ندارند، از تاثيرشان هم باخبر نيستند. براي مثال به 2 اشتباه همسر سعيد، كه خيلي هم رايج هستند اشاره ميكنيم:
- نظر تو براي خودت محترم است!
- ديدي فلاني چطور نگاهم ميكرد؟
سهيل تقريبا يك تازه داماد است. او و همسرش كه 2 سال از ازدواجشان ميگذرد هنوز فرزندي ندارند. باعشق ازدواج كردهاند اما مشكلات كوچكي آنها را آزار ميدهد. او و همسرش در ميان فشارهاي مالي زندگيشان را شروع كردند و حاضر بودند تا با تمام بيپولي يك زندگي عاشقانه را بسازند اما سهيل فكر ميكند تمام آن بيپوليها امروز برايشان به يك مشكل حل نشدني تبديل شده است. مشكلاتي كه اگر از همين اكنون مديريتشان نكنند، ميتواند زندگيشان را با خطراتي روبهرو كند.
- من از همه چيزم برايتو گذشتم اما...
- از اين بيپولي هميشگي خستهام