سلام دوستان
همون طور که همگی می دونیم تئوریها و نظریه های مختلفی در مبحث رهبری وجود داره مثل نظریه ی اقتضایی فیدلر ، نظریه ی موقعیتی هرسی و بلانچارد و...اما چند وقت پیش یه مقاله خوندم که عنوانش این بود : مطالعه ی تطبیقی سبک رهبری علی (ع) با سبکهای رهبری موجود نویسنده :سید احمد ابراهیمی متن جالبی بود خلاصه ی این متن را براتون نوشتم .
تئوري رهبري حضرت علي (ع)
در يك تقسيم بندي كلي ، دو پديدار درباره ي رهبري ، قابل تصور است ؛ يكي ديد گاهي الهي و ديگر ، ديدگاهي غير الهي ‹ مادي › در يك صد سال گذشته ، ديد گاه دوم از سوي همه ي پژوهشگران و محققان پديده رهبري ، پذيرفته شده است . اما با توجه به اينكه انسان ، مخلوق خدا و موجودي دو بعدي ‹ الهي و مادي › است، از طرفي رهبري نيز موضوعي مرتبط با انسان و چگونگي نفوذ در رفتار و افكار اوست . بنا بر اين براي ارائه يك تئوري جامع رهبري ، بايد از هر دو ديد گاه استفاده كرد.
در تئوري رهبري حضرت علي (ع) :‹‹ خداوند ›› محور و اساس همه ي تلاش ها و كوشش هاست . مطابق اين تئوري ، موفقيت رهبر ي در همه ي شرايط و موقعيت ها ، بستگي به ميزان توجه و اهميتي دارد كه رهبر نسبت به خداوند مبذول مي دارد . تئوري رهبري حضرت علي (ع) با تئو ريهاي ديگر رهبري نه تنها تضادي ندارد ، بلكه با آنها سازگار است . زيرا الگوي رهبري علي (ع) شكل كامل تري از الگو هاي قبلي است . با اين تفاوت ، بر خلاف تئوريهاي صفات ، رفتاري و اقتضايي ، بيشترين اهميت به خداوند و به عبارت ديگر به مقوله هايي همچون : اخلاق ، معنويت ، صداقت و انسانيت- كه همگي ناشي از نگرش خدا گرايي است - داده مي شود .
مطابق الگوي رهبري حضرت علي (ع) عوامل ديگري همچون : ويژگيهاي شخصيتي و رفتاري رهبر ، پيروان و ديگر عوامل موقعيتي ،مثل همكاران رهبر ، بالا دستان رهبر و فرهنگ سازمان ، بر فر آيند رهبري اثر مي گذارند . الگو پيش بيني مي كند كه اگر رهبر يك انسان اخلاقي باشد ؛ يعني كسي باشد كه رضايت خداوند ، هدف اوليه و اساسي او باشد ، و همچنين عوامل موقعيت ديگر نيز مورد توجه او قرار گيرد ، مي توان انتظار داشت كه رهبري اثر بخش و موفقيت آميز باشد .
در اين الگو دو نوع رفتار براي رهبر قابل تصور است : رفتار خدا مدار و رفتار غير مدار . چنانچه رهبر در كاري كه انجام مي دهد رضايت خداوند را در نظر داشته باشد رفتارش خدا مدار است . رفتار غير مدار ، رفتاري است كه در آن هيچ توجهي به رضاي خداوند نمي شود و در عوض به وظيفه يا كار ، يا به رابطه يا كارمند توجه مي شود .
از ديد گاه امام علي (ع) بنيانهاي رهبري ، بر چهار پايه اساسي : خدا ، كار ، كارمند و موقعيت قرار مي گيرد كه بي توجهي به هر كدام از آنها ، موجب موفق نبودن در امر رهبري ايده آل مي شود .
تئوري رهبري حضرت علي (ع) مي كوشد تا ضمن استفاده از دستاورد مطالعات و تئوريهاي رهبري ، با افزودن بعد خدا گرايي به ابعاد وظيفه گرايي و كارمند گرايي تصوير كاملترو كار آمد تر از رهبري ، ارائه كند.
دوست عزيزم
مطلب جالبی رو اشاره کردين. اما نکات بسيار زيادی اينجا وجود داره که از حوصله اين بحث خارجه.
ببينين ، اصول مدرن مديريت و يا رهبری که در دوره معاصر ارايه شده ، ريشه در مباحث فلسفی بسيار زيادی داره که لزوما جدای از دين نيستن. دنيای غرب بعد از تقريبا 2000 سال از ميلاد مسيح و در نتيجه کش و قوس های بسياز زياد و طاقت فرسا به اين نتيجه رسيده که دين ، تنها منبع ارايه کننده الگوهای زندگی نيست. بلکه يکی از اون منابع هست. و چنانچه معيار و محک واحدی بخواد اين الگوها رو با هم مقايسه کنه ، اون چيزی نخواهد بود مگر " عقل ".
بنابر اين از اونجا که عقل از لحاظ تصميم گيری و استنتاج و استنباط ، ماهيتی منطقی داره ، لذا به سادگی نميشه از مفاهيم و تعاليم دينی ، به عنوان مفاهيمی فراعقلی و برتر براش حرف زد. البته اين بحث طولانی هست و ريشه در مفهيمی مثل سکولاريسم داره.
بنابراين اگه مايل هستين که در اين مورد بيشتر توضيح بدين ، ما هم مشتاقيم و استفاده می کنيم.
سلام مهندس تغییر در یک سازمان به درس طرح ریزی . ارزیابی بر می گرده
یکی از کار های ما مهندسین صنایع باز طراحی برای اصلاح فرایندهاست
محسن جان
حرف شما درست اما ناقص هست.
تغيير سازمان لزوما تو اين مباحث طرح ريزی و ارزيابی مطرح نميشه. سازمان به طور کلی يه مفهوم سيستمی داره که حالا اين سيستم رو ميشه به شکل های مختلفی در نظر گرفت. اگر منظور از سازمان ، سازمان يه کارخونه صنعتی باشه مثلا ، ميشه مفاهيم تغيير سازمان رو در درس هايی مثل ارزيابی کار و زمان يا طرح ريزی واحد های صنعتی پيدا کرد.
با احترام