چت با خدا

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر يادتان بود و باران گرفت...

اگر يادتان بود و باران گرفت...

اگر يادتان بود و باران گرفت... [SIZE=-2][/SIZE]
 

soha.soha

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوند بی نهایت است اما به قدر فهم تو کوچک میشود و به قدرنیاز توفرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شودوبه قدر ایمان تو کار گشامی گردد
 

tfsrl

عضو جدید
خدايا خودمو خونوادمو دوستامو از بديها به دور نگهدار ومثل هميشه هوامو داشته باش .
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا همیشه تو دلم باهات حرف می زنم این اولین باریه که برات می نویسم نمی دونم چی بنویسم
حتی آداب نوشتن برایت را به درستی نمی دانم
دلم نمی خواد در برابرت سرافکنده و شرمنده باشم
پس خودت همچون گذشته راهنمای من باش:gol:
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام:خدای من.
اره بازمنم یه نیاز همیشگی
کاش میشد همون طوریکه گفته هامو می شنوی نوشته ها مو هم بخونی
کاش عاشقت بودم تا تموم لحظه هام لبریز از تو باشه
دوست دارم خدا...
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش زندگی به مافرصت میداد تا لحظه های با تو بودن را مشق کنیم.وترانه های خفته در ساز زندگی را بنوازیم.
کاش ثانیه ها به مافرصت اندیشیدن به تو را می داد.
کاش لحظه دایدارتو سر افکنده نباشیم.
خدای من دوست دارم.:gol:
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی از خدا دور می شیم.اون ما رو از یاد نمی بره فقط به ما فرصت میده که دلمون واسش تنگ بشه.:gol:
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
و خداوند به بنده اش گفت من در همه حال همراه و نگهبان تو هستم.
و بنده برگشت و به عقب نگاه کرد.
بسیاری از نقاط رد پای دو نفر را دید (خداوند و خودش) اما نقاطی را هم دید که فقط یک رد پا وجود داشت ناراحت و افسرده شد و با خود گفت: خدایا چرا در سختیها و مشکلات تنهایم گذاشتی؟
و خداوند به او گفت: آنجا که یک ردپا وجود داشت من تورا در آغوش خود حمل میکردم..........
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
خدایا با اینکه خیلی وقتا شده که حقتو درست بجا نمیارم,انتظارات زیادی ازت دارم,...ولی خداجون هیچ وقت لطفتو ازم دریغ نکن.
 

Persia Boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدايا من همانم من همانم كه روز ی در خلوت خويش با فرياد بي صدايش تو را خواند....... و با سکوت بی رحمانه فریاد می زند خانه دوست کجاست.......
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
رو هر پله که باشی خدا یه پله ازت بالاتره
نه به خاطر اینکه خداست
به خاطر اینکه دستتو بگیره:gol::gol::gol::gol:
نردبانی ساختیم تا به خدا برسیم غافل از اینکه خدا پائین نردبان را نگهداشته بود تا ما سقوط نکنیم.:gol:
 

Hamed_Saha

عضو جدید
هر كجا كه باشي خدا يك پله بالاتر از توست،نه به خاطر اينكه خداست، بلكه به اين خاطر كه دستتو بگيره:smile:
قربون همتون كه اينقدر خدا رو دوست دارين;)
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا خطاهای کامپوترم رو به یاد می آورم
و اعتراف می کنم که من برای کامپیوترم بیش تر از یاد تو وقت گذاشته ام
چه شب ها که تا صبح ویندوز نصب می کردم و باز خطا می داد
چه شب هایی که یک ویروس کش گذاشته بودم تا ویروس های کامپیوترم رو پاک کنم
یادش بخیر اون ویروس شات دان Shot Down یک دقیقه بیشتر به آدم وقت نمی داد
اون روزی که پاورم سوخت
هاردم با من خداحافظی کرد
یا Cpu کامپوترم می خواست بسوزه
همه اینها رو به یاد می آورم و می خوام با تو لحظاتی رو خلوت کنم
خدایا به اندازه یک مثنوی با تو حرف دارم
حالا مثنوی بگم یا غزل ؟!
از بودن بگم یا رفتن !!
اول از همه باید اعتراف کنم تا همه بدونند تو هوای بنده هات رو داری اگر چه اونها سر به هوا باشند
بعدش هم باید خودت اجازه بدی با تو صحبت کنم اگه نه من کجا و صحبت با تو کجا ، ای خدای مهربان
خیلی فکر کردم که چه جوری بیام به درگاهت؟
آخرش به این نتیجه رسیدم که به ریسمان الهی چنگ بزنم
خدایا به اونهایی که خیلی دوستشون داری می خونم به پیامبر رحمت و دختر گرامی اش و 12 نور پاک که آنها را نماینده های
خودت در روی زمین قرار دادی
خدایا :
وقتی کامپیوترم هنگ می کرد نمی دونستم چی کار کنم ؟ آخرش ری استارت می کردم (یعنی :شروع دوباره )
چه روزهایی بود که شدت مشکلات ذهنم رو کامل قفل کرده بود ، نمی دونستم چی کار کنم ، آخرش به درگاهت اومدم و به
تو قول دادم از نو شروع کنم
خدایا :
وقتی رمز ورود به ویندوز رو فراموش می کردم ماتم می گرفتم و اعصابم خورد می شد اون وقت دیگه مشکلم با ری استارت
هم درست نمی شد ، باید از متخصص کمک می گرفتم
چه روزهایی بود که سوالی توی ذهنم ‌،یاد تو رو از ذهنم پاک کرده بود و من هر کار می کردم نمی تونستم به جواب برسم و
تو من رو به یک متخصص دین راهنمایی ام کردی
هنوز مانده تا آخرین شب قدر و باید مناجات کرد .
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا! دیشب‌ تا صبح‌ چت‌ می‌كردم. شب‌ عجیبی‌ بود و چتی‌ غریب.
ثانیه‌ها، دقیقه‌ها و ساعتها گذشت‌ و من‌ انگار در این‌ دنیا نبودم: "گم‌ شده‌ بودم".
...
لحظه‌ای‌ دیگر، همان‌طور كه‌ چشمانم‌ بر صفحهِ نمایش‌ رایانه‌ دنبال‌ پیامی‌ جدید از سوی‌ آن‌ آشنای‌ غریبه‌ می‌گشت، صدای‌ اذان‌ از مسجدی‌ نزدیك‌ خانه‌ گوشم‌ را نوازش‌ داد: "الله‌اكبر...".
دینگ! طرف‌ تایپ‌ كرده‌ بود: "آخرش‌ خودت‌ رو معرفی‌ نكردی! نمی‌خوای‌ بگی‌ كی‌ هستی؟" "اشهدان‌ لااله‌الاالله..."
...
خواستم‌ باز هم‌ سركارش‌ بگذارم، اما... دلم‌ نیامد: "گناه‌ داره، راستش‌ را می‌گم" "اشهدان‌ محمدرسول‌الله ... اشهدان‌ علیاً ولی‌الله،..."
تایپ‌ كردم: "من!... قلم‌ خشك‌ شد! چی‌ بگم؛ اسم؟ سن؟ جنس؟ محل‌ زندگی؟ و من‌ این‌ همه‌ بودم‌ و این‌ همه‌ نبودم. پس‌ من‌ كیستم؟ این‌ مرد كه‌ در هیاهوی‌ چت، خود را گم‌ كرده‌ كیست؟ ای‌ كاش‌ لحظه‌ای‌ با خود چت‌ كرده‌ بود!
...
داشتم‌ دیوانه‌ می‌شدم. از خود بیگانه، گم‌گشته، لحظات‌ سخت‌ سرگردانی... "حی‌ علی‌الصلاه`..."
پس‌ از سالها دوری‌ از خود، یافتمش: "من؟ بندهِ خدا!".
"حی‌ علی‌الفلاح..."
خواستم‌ فریاد بكشم‌ و نعره‌ بزنم‌ كه‌ "پس‌ تا كی‌ چت‌ با غیر؟"
"حی‌ علی‌ خیرالعمل..."
...
خدایا می‌خواهم‌ از این‌ لحظه‌ فقط‌ با تو چت‌ كنم، می‌خواهم‌ هویت‌ اصلی‌ خودم‌ را پیدا كنم: "گوهری‌ كز صدف‌ كون‌ و مكان‌ بیرون‌ است‌ / طلب‌ از گمشدگان‌ لب‌ دریا می‌كرد".
"الله‌اكبر الله‌اكبر"
اما فراموش‌ نمی‌كنم‌ كه‌ تو اولین‌ پیام‌ را فرستادی، تو بودی‌ كه‌ با دلم‌ چت‌ كردی‌ و او را به‌ خود آوردی.
"لااله‌ الاالله..."
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
عذاب زیستن بی تو گوشه گیرم کرد

.بمان که داغ نباریدنت کویرم کرد...
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام مهربون ترینم:
وقتی بیادتم که بهت نیاز دارم .
اما با اینکه به من نیاز نداری همیشه بیاد منی.
ستایش کردن را دوست دارم که بالا ترینی .
در عجبم بااین همه بدی که دارم باز دوستم داری.
:gol:دوست دارم رب من.
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
الهی!گاهی,نگاهی!
 

delaram_aramdel

عضو جدید
قطره ها باران گونه هایم را نوازش می دهند و صدای نی لبک چوپانی هوای با طراوت را برایم دلنوازتر میکند بوی خاک نم گرفته مستی جوانیم را چندین برابر میکند و غروب با تمام دلتنگی اش زیبا و دلنشین میشود
در سپیدی سپیده دمان عطر یاس ها و مهربانی شب بو ها همنوای صدای موذن میشود و در سحرگاه روح تازه ای در کالبد وجود دمیده میشود و من با شبنم گلها از عشق وضو میسازم گلبرگهای یاس را زینت سجاده ام میکنم و با تمام خلوص نیت پروردگارم را صدا میزنم تا بتوانم توی قلب بزرگ و بی انتهای مهربانیش یک جایی به اندازه پر پرواز پرنده های عاشق برای خودم پیدا کنم و در کنار آبی آسمان داد بزنم
خدایا خیلی دوستت دارم
 
بالا