هر كوششي براي بازگويي سرگذشت فلسفه غرب بايد از يونانيان باستان آغاز شود كه نه تنها نخستين فيلسوفان، بلكه بعضي از بزرگترين فلاسفه غرب از ميان آنان برخاستند. كسي كه نامش از همه آشناتر است سقراط است كه در 399 قبل از ميلاد مسيح از دنيا رفت. اما پيش از او نيز بعضي فلاسفة برجسته در يونان بودند، مانند فيثاغورس و هراكليتوس، كه بسيار معروفند و همچنين عدهاي ديگر كه به هيچ وجه از ايشان كمتر نيستند. اول از همه طالس بود كه در قرن ششم قبل از ميلاد به شكوفايي رسيد.
فيلسوفان پيش از سقراط همه در اين دلمشغولي شريك بودند كه ميخواستند مبادي نخستين براي تبيين كل طبيعت پيدا كنند. به زبان امروز، به «كيهانشناسي» يا «علم» از يك سو، و «فلسفه» از سوي ديگر، يكسان توجه داشتند. سقراط خواسته و دانسته بر ايشان شوريد، زيرا معتقد بود كه آنچه ما بيش از هر چيز به دانستن آن نيازمنديم اين است كه خودمان چگونه بايد زندگي كنيم نه اينكه طبيعت چگونه عمل ميكند و، بنابراين، لازم است بيشتر و بالاتر از همه چيز به مسائل اخلاقي برسيم. تا جايي كه ميدانيم، او هرگز چيزي ننوشت و همه تعاليم خويش را شفاهاً القا ميكرد. نوشتههاي هيچ يك از حكماي پيش از سقراط مستقيماً به ما نرسيده است. اطلاعات ما از همه فلاسفهاي كه تاكنون نام بردهام، محدود به منابع دست دوم و از طريق آثار ديگران است، هر چند بايد تأكيد كنم كه در ميان اين منابع، پارهاي خلاصههاي نسبتاً طولاني و بعضي نقل قولهاي مستقيم نيز ديده ميشود. افلاطون نخستين كسي است كه نوشتههايش امروز در دست ماست. او شاگرد سقراط بود و، در واقع، بيشتر اطلاعات ما درباره سقراط از نوشتههاي او گرفته شدهاست. افلاطون بدون هيچ ترديد يكي از بزرگترين فيلسوفان همه قرون و اعصار و، به عقيده بعضي، بزرگترين فلاسفه بودهاست. از اين رو، اگر بخواهيم براي اين داستان مسلسل كه همواره ادامه داشته، به دلخواه آغازي برگزينيم، سال 399 قبل از ميلاد- يعني مرگ سقراط و شروع نوشتههاي افلاطون- نقطة خوبي است.
وقتي سقراط مرد، افلاطون سيويك سال داشت و هشتاد و يك سال عمر كرد. در اين نيم قرن، دست به تأسيس مدرسه مشهور خود در آتن، موسوم به آكادميا، زد كه نخستين نمونه چيزي است كه ما امروز به آن دانشگاه ميگوييم و همچنين آثارش را نوشت. تقريباً همه اين آثار به شكل گفت وشنود يا مكالمه نوشته شده است و استدلالهاي مختلف از زبان اشخاص گوناگون شنيده ميشود كه يكي از آنان تقريباً هميشه سقراط است. بيشتر- ولي نه همه – مكالمات به اسم كساني است كه با سقراط صحبت ميكنند و از اينجاست كه نام يكي فايدون است، ديگري لاخس، سومي ائوثروفرون، چهارمي ثناي تتوس، پنجمي پارمنيدس، ششمي تيمائوس و همين طور تا آخر. رويهمرفته، بيش از بيست مكالمه امروز در دست است كه طول بعضي به بيست، پارهاي به هشتاد و يكي دو تا حتي به 300 صفحه ميرسد. معروفترينشان جمهوري و ميهماني است و ترجمههاي خواندنيترينشان با جلد شميز در حال حاضر در دسترس همه است. برجستهترينشان نه تنها آثار بزرگي در فلسفه، بلكه شاهكارهايي در ادبيات محسوب ميشوند. افلاطون هم متفكر بود و هم هنرمند. نوشتههايش شكل هنري و ارزش دراماتيك دارند و بسياري از سخنسنجان معتقدند كه هيچكس نثر يوناني را هرگز به اين خوبي و زيبايي ننوشته است.
فيلسوفان پيش از سقراط همه در اين دلمشغولي شريك بودند كه ميخواستند مبادي نخستين براي تبيين كل طبيعت پيدا كنند. به زبان امروز، به «كيهانشناسي» يا «علم» از يك سو، و «فلسفه» از سوي ديگر، يكسان توجه داشتند. سقراط خواسته و دانسته بر ايشان شوريد، زيرا معتقد بود كه آنچه ما بيش از هر چيز به دانستن آن نيازمنديم اين است كه خودمان چگونه بايد زندگي كنيم نه اينكه طبيعت چگونه عمل ميكند و، بنابراين، لازم است بيشتر و بالاتر از همه چيز به مسائل اخلاقي برسيم. تا جايي كه ميدانيم، او هرگز چيزي ننوشت و همه تعاليم خويش را شفاهاً القا ميكرد. نوشتههاي هيچ يك از حكماي پيش از سقراط مستقيماً به ما نرسيده است. اطلاعات ما از همه فلاسفهاي كه تاكنون نام بردهام، محدود به منابع دست دوم و از طريق آثار ديگران است، هر چند بايد تأكيد كنم كه در ميان اين منابع، پارهاي خلاصههاي نسبتاً طولاني و بعضي نقل قولهاي مستقيم نيز ديده ميشود. افلاطون نخستين كسي است كه نوشتههايش امروز در دست ماست. او شاگرد سقراط بود و، در واقع، بيشتر اطلاعات ما درباره سقراط از نوشتههاي او گرفته شدهاست. افلاطون بدون هيچ ترديد يكي از بزرگترين فيلسوفان همه قرون و اعصار و، به عقيده بعضي، بزرگترين فلاسفه بودهاست. از اين رو، اگر بخواهيم براي اين داستان مسلسل كه همواره ادامه داشته، به دلخواه آغازي برگزينيم، سال 399 قبل از ميلاد- يعني مرگ سقراط و شروع نوشتههاي افلاطون- نقطة خوبي است.
وقتي سقراط مرد، افلاطون سيويك سال داشت و هشتاد و يك سال عمر كرد. در اين نيم قرن، دست به تأسيس مدرسه مشهور خود در آتن، موسوم به آكادميا، زد كه نخستين نمونه چيزي است كه ما امروز به آن دانشگاه ميگوييم و همچنين آثارش را نوشت. تقريباً همه اين آثار به شكل گفت وشنود يا مكالمه نوشته شده است و استدلالهاي مختلف از زبان اشخاص گوناگون شنيده ميشود كه يكي از آنان تقريباً هميشه سقراط است. بيشتر- ولي نه همه – مكالمات به اسم كساني است كه با سقراط صحبت ميكنند و از اينجاست كه نام يكي فايدون است، ديگري لاخس، سومي ائوثروفرون، چهارمي ثناي تتوس، پنجمي پارمنيدس، ششمي تيمائوس و همين طور تا آخر. رويهمرفته، بيش از بيست مكالمه امروز در دست است كه طول بعضي به بيست، پارهاي به هشتاد و يكي دو تا حتي به 300 صفحه ميرسد. معروفترينشان جمهوري و ميهماني است و ترجمههاي خواندنيترينشان با جلد شميز در حال حاضر در دسترس همه است. برجستهترينشان نه تنها آثار بزرگي در فلسفه، بلكه شاهكارهايي در ادبيات محسوب ميشوند. افلاطون هم متفكر بود و هم هنرمند. نوشتههايش شكل هنري و ارزش دراماتيك دارند و بسياري از سخنسنجان معتقدند كه هيچكس نثر يوناني را هرگز به اين خوبي و زيبايي ننوشته است.
ماخذ: كتاب فلاسفه بزرگ انتشارات خوارزمي
براين مگي