ضعف حکومت های بشري به ظاهر الهی

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار




ضعف حکومت های بشري به ظاهر الهی

هیچ تردیدی نیست کسی که حس گرا و در نتیجه ماده گراست و به هیچ ارزش اخلاقی و حقوق طبیعی و حسن و قبح ذاتی اعتقادی نداشته و نیز هیچ اعتقادی به خدای عادل و مالک روز جزاء ندارد (یعنی نه واقعاً عدالت را خوب و ظلم را بد نمی داند و حتی در انجام ظلم، ترس از مجازات در قیامت ندارد) در ارتکاب جرم و ظلم هر آنجا که چشم پلیس و. ... حکومت ناظر نیست (و انگیزه های خودخواهانه همه او را به سوی جرم می کشاند )، عمل به عدالت و پشت پا زدن به همه منافع شخصی بخاطر مردم، برای چنین کسی، هیچ ضامن اجرائی ندارد ؛
بر خلاف کسی که هم معتقد به حقوق طبیعی و عقلی و هم ایمانی راسخ به خداوندی عادل و ناظر بر اعمال در آشکار و پنهان است و هم او است که روز قیامت ستمگر را جزای بد داده و مجازات می کند و نیکوکار را پاداش نیکو می دهد.
و در چنین تفکراتی و اعتقاداتی بزرگ شده و عادت به صداقت و عدالت کرده است.
- تأثیر ایمان، در اعمال و رفتار چه در حال صلح و چه در دفاع، چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد و برتری آن بر انسان غیر معتقد به «ارزش های انسانی و خدا و قیامت»، بر هیچکس پوشیده نیست.
- «آنچه مورد اعتراض معترضان قرار گرفته است» انحراف بعضي از مدعيان دين الهي از مسیر حق و عدالت توسط راهنمایان متظاهر بایمان بوده است که همچون گرگی در لباس شبان به ظلم و فساد، اقدام کرده و می کنند و بشریت را متحیر و سرگردان کرده اند چه در جهان اسلام همچون بنی امیه و بنی عباس و در مسیحیت همچون کلیسا، بالاخص در قرن دهم و پانزدهم میلادی و در یهودیت نظام نژادپرست صهیونیست و نيز اينكه هرگز خداوند عادل و مهربان، به پیروی ستمگران و فاسدان امر نکرده است اما پولس، در مسيحيت، علاوه بر آنکه عیسی را به مقام خدائی نشاند بلکه از قول حضرت عیسی به دروغ نقل می کند :
«که امپراطور حتی اگر ظالم باشد نماینده خدا است» و آباء کلیسا بر این اساس، خود را از طرف خدا، نماینده عیسی بر ارواح انسانها و امپراطور را نماینده خدا بر جسم انسانها معرفی کردند و به لزوم پیروی از خود و از امپراطوران مطلقاً (حتی ستمگران آنها) سفارش می کردند پاپ هايي که حتي علناً در قرن دهم میلادی، فاسق بودند همچون پاپ سرگیوس و پاپ هائي كه در قرن پانزدهم میلادی، ریاست طلب و خودخواه و ستمگر، شناخته می شدند و با هم می جنگیدند و در اسلام ، بنی امیه ای که عترت رسول خدا را (که از طرف خدا و رسول‌اش مامور به اطاعت از عترت بودند) کشتند و حتی کودک شیرخوار حسین بن علی، (سبط رسول خدا) از عترت و ذوی القرباء را لب تشنه شهید کردند و سرهای آنها را بر اساس سنت قبل از اسلام به یزید بن معاویه، شاه ستمگرشان فرستادند و بنی عباس که به عنوان خونخواهی مظلوم کربلاء قیام کرده بودند پس از رسیدن به ریاست و حکومت، همان ظلم های بنی امیه را به صورتی دیگر تکرار کردند.
اما به دروغ پس از رسیدن به (قدرت از طریق ریختن خون مظلومان)، توسط وعاظ السلاطین حتی حکومت های دیني، معرفی شدند و اینک نیز رهبران بی دین رژیم صهیونیست که به دست ستمگران جهان و سرمایه داران صهیونیست بر فلسطین مسلط شدند و به کشتن زن و کودکان دبستانی اقدام کردند (و قتل عام های بدتر از چنگیز خان مغول را برپا کردند) مدعی اند که حکومت شان، حکومتی دینی است اینها با چنین ادعائی دروغين، روی حکومت های دینی را سیاه کردند و حکومت شیطان را حکومت رحمان نامیدند.
در حالیکه اگر مقصود از حکومت دین، حکومت منصوب از طرف خدا است تنها حکومت انبیاء، حکومت حضرت موسی و داود و سلیمان و حکومت خاتم انبیاء و اوصیاء گرامش (از ائمه معصومین از عترت‌اش )، حکومت های منصوب از طرف خدا بوده و هستند. و یک خطاء از آنها رخ نداده چه رسد به ظلم و فساد
- حکومت کلیسا، نه تنها چهره حکومت دینی را در جهان و تاريخ، سیاه نشان داده بلکه بسیاری از دوراندیشان را حتی از خدا و دین متنفر کرد همچنانکه در جهان اسلام، حکومت های بنی امیه و بنی عباس و طالبان و کلّاً حکومت های غیر از عترت مطهر رسول خدا، همگی، چهره حکومت دینی داشتند حتی دین و خدا را پیش عقلاء بشر با اعمال خودخواهانه و ستمگرانه و وحشیانه شان، سیاه کردند و به دروغ اطاعت از حاکمان را حتی اگر ستمگر باشند واجب و لازم دانستند و از رسول خدا به دروغ، احادیثی در باره لزوم اطاعت از سلطان حتی اگر ستمگر باشد نقل کردند در حالیکه رسول خدا برای پس از خود در آخرین سفر حج خود (در بازگشت از حج در غدیر خم )، اطاعات امت را تنها از قرآن و عترت، واجب کرده است.
که «عتر معصومین‌اش» تنها راه شناخت «سنت صحیحه» از «سنت جعلی»، بوده و هستند و اطاعت از غیر عترت را ضلالت دانسته است و بالاخص حکومت بنی امیه را حرام معرفی کرده است.
علاوه بر آنکه در قرآن، امامت، مخصوص عادلان است و هرگز رهبری از طرف خدا به ستمگر نمی رسد و اطاعت از ستمگر حرام و تعاون بر ظلم است خداوند وقتی حضرت ابراهیم به خدا عرض کرد که فرزندان مرا هم امام قرار بده خداوند فرمود عهد امامت از طرف من هرگز به ستمگر نمی رسد یعنی آنانکه از فرزندان تو ستمگراند هرگز امام و پیشوای از طرف من نخواهند بود.
«ادیان ابراهیمی واقعاً و کاملاً الهی»، هرگز به اطاعت ستمگر و فاسق امر نکرده اند و رهبران واقعاً از طرف خدا، تنها منحصر به رهبری انبیاء عظام و خاتم آنها همچون موسی و ابراهیم و محمد خاتم آنهاست که بجز عدالت و تقوی از آنها مشاهده نشده و اوصیاء واقعی آنها همچون علی بن ابی طالب و حسن بن علی و در آینده مهدی امت است که منجی بشریت خواهد بود.
مهم جدا کردن حکومت های به دروغ دینی همچون حکومت های کلیسا و بنی امیه و بنی عباس و امثال آنها، از حکومت های واقعاً الهی همچون حکومت موسی و ابراهیم و محمد خاتم انبیاء و اوصیاء معصومین آنها همچون علی بن ابی طالب و مهدی امت است که حتی راسل گفته که تنها انبیاء صادق اند و حکومت های بشری بدون استثناء همگی خودخواه و ریاست طلب اند


سید محمد رضا علوی سرشکی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
amirhm سکولاریسم ضعف ها و تناقض های آن فلسفه 0

Similar threads

بالا