در اين بن بست

s.mojdeh

عضو جدید
دهانت را مي‌بويند
مبادا كه گفته باشي دوستت مي‌دارم.
دلت را مي‌بويند
روزگار غريبي ‌ست، نازنين
و عشق را
كنار تيرك راهبند
تازيانه مي‌زنند.
عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد
در اين بن بست كج و پيچ سرما
آتش را به سوختبار سرود و شعر
فروزان مي‌دارند.
به انديشيدن خطر مكن.
روزگار غريبي‌ست ، نازنين
آنكه بر در مي‌كوبد شباهنگام
به كشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوي خانه نهان بايد كرد
آنك ، قصابانند
بر گذرگاه‌ها مستقر
با كنده و ساطوري خونالود
روزگار غريبي ‌ست ، نازنين
و تبسم را بر لب ‌ها جراحي مي‌كنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوي خانه نهان بايد كرد
كباب قناري
بر آتش سوسن و ياس
روزگار غريبي‌ست ، نازنين
ابليس پيروز مست
سور عزاي ما را بر سفره نشسته است .
خدا را در پستوي خانه نهان بايد كرد .
 
بالا